سیدحسین رسولی|
این روزها بحث گزینههای انتخابی کاخ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر داغتر از پیش شده است. جشنوارهای که مهمترین رویداد فرهنگی کشور است همچنان بلاتکلیف است. مسئولان سینمایی در تمام سالهای گذشته هیچ برنامهریزی درست و مناسب و احترامانگیزی برای برگزاری جشنواره نداشتهاند. گویا این جشنواره محلی برای عکس گرفتن و دیده شدن مدیرها شده است. آنها برای احترام به اهالی رسانه و سینماییها هم که شده باید آستین بالا بزنند و هر چه زودتر آبروی سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر را بخرند. همانطور که مستحضر هستید، رئیس سازمان سینمایی به دستور وزیر فرهنگ و ارشاد تغییر کرده است و فرد جدیدی وارد این حوزه شده است که شک و شبهههای فراوانی برای برگزاری هر چه بهتر جشنواره ایجاد کرده است. شاهد هستیم که حسین انتظامی، سکان سازمان سینمایی را در سالهای پایانی دولت دوازدهم برعهده دارد. او جای محمدمهدی حیدریان را گرفته است. انتظامی از مدیران نام آشنای عرصه فرهنگ است که تا چندی پیش مسئولیت معاونت امور مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت. او خود از اهالی رسانه است و باید فضایی آرام و قابل احترام برای اهالی رسانه ایجاد کند.
جشنوارهای با هزاران اشکال بزرگ!
جشنواره سی و هفتم به واسطه آنکه بیستم بهمن ماه، مصادف با ایام فاطمیه شده، چند روز زودتر آغاز میشود و احتمالا هجدهم بهمنماه مصادف با اختتامیه این دوره از جشنواره خواهد بود. برگزاری جشنواره در سینماملت در دوره پیشین بسیاری از اهالی رسانه را کلافه کرد. مشکلات عدیدهای وجود داشت که شمردن آنها از حوصله این گزارش بیرون است. بسیاری از خبرگزاریها نیز میزبانی سینماملت در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را یک اتفاق تلخ نامیدند.
برج میلاد هم در دورههای گذشته به عنوان کاخ جشنواره فعالیت کرده است. مکانی که بیشتر از ۵۰ درصد حاضرینش نه از اهالی رسانه و نه از اهالی سینما بودند. افرادی غیرحرفهای سالها است که در کاخ جشنواره فیلم فجر مانور میدهند. اغلب آنها هم از سوی رسانههای زرد معرفی میشوند. تعداد فراوانی هم به واسطه آشنابازی و لابی و زدوبند وارد جشنواره میشوند. این وضعیت آنقدر آشفته و به دور از نظم است که شمردن تمام نکات آن زمان درازی میبرد. خبرنگاران سینمایی فراوانی هم هستند که با تکبر خود را منتقد سینمایی معرفی میکنند و در عمل با چیزی حیرتانگیر مواجهتان میکنند. مثلا یکی از خبرنگاران وارد سالن شده بود و دست کارگردان خاصی را بوسید و بلند اعلام کرد که تنها برای دستبوسی به سالن آمده است. بعدها مشخص شد او در حرفه شریف روابط عمومی مشغول است و به دنبال پیدا کردن سوژهها برای درآمد بیشتر است. او در رسانههای صاحب نام مطالبی با عنوان نقد فیلم هم منتشر میکند که تنها تعریف و تعارف نسبت به دوستان و سفارشدهندگانش است. یا خبرنگار دیگری بود که اسم پژمان بازغی را حامد بهداد میگفت و بهرام افشاری را با نام افشار بهرامی معرفی کرده بود. بنابراین اهالی رسانه نباید توپ را در زمین مدیران و مسئولان بیندازند و آنها خود نیز یکی از عوامل این سیستم معیوب جشنواره هستند. در سال گذشته شاهد بودیم که سینماگران به پردیس سینمایی باغ کتاب تبعید شدند! انتخابی که بوی رانت و تبلیغات میداد. مشکل از آنجا آغاز شد که جشنوارهای به این بزرگی برای خود کاخی نداشت و حالا حالاها هم نخواهد داشت و عنوان «بینالمللی» هم از نامش حذف شد. طبق تجربه، شاهد بودهایم که در جشنوارههای گذشته برخوردهای عجیبی با فیلمها صورت گرفته است به طوری که بسیاری از فیلمهای با کیفیت وارد جشنواره نشدند و یا اینکه در این جشنواره اکران شدند ولی بعدها جلوی اکران عمومی آنها گرفته شد! اتفاقات عجیبی که تنها در ایران رخ میدهد. نکته قابل تامل دیگر عدم ساخت فیلمهای جهانی در سینمای ایران است که این اتفاق جشنواره را با چالش بزرگی هم روبهرو کرده است. تماشاگران تنها شاهد فیلمهایی هستند که اغلب آنها از سوی تهیهکنندگان تایید شده وزارت ارشاد تولید میشوند و هیچ نگاه جهانی هم در آنها حاکم نیست. فیلمهایی را میبینیم که تنها برای طبقه خاصی از طبقات ایرانی تولید میشوند؛ در این شرایط است که فیلمهای متوسطی مانند «ابد و یک روز» سعید روستایی و «اژدها وارد میشود» مانی حقیقی باعث تنوع در جشنواره میشوند و شور و هیجانی هم بر پا میکنند.
پردیس سینمایی ملت، بدترین انتخاب است
کیوان کثیریان، روزنامهنگار، منتقد سینما و مدیر سینما تک خانه هنرمندان ایران در گفتوگو با «ابتکار» درباره انتخاب گزینههای موجود برای میزبانی کاخ جشنواره فیلم فجر میگوید: «چند سالی است که به کاخ جشنواره نمیآیم. چه برج میلاد باشد یا چه جای دیگر. البته برای دوستان رسانه، نامناسبترین مکان همان پردیس سینمایی ملت است. اتفاقا دیشب آنجا بودم و میخواستم که اسنپ بگیرم؛ شاید بیشتر از ۲۰ دقیقه معطل شدم. رانندگان ماشین به آن سمت نمیآیند. وضعیت پارکینگ، اینترنت و موقعیت مکانی بسیار نامناسبی دارد. نقشه داخلی این سینما برای راحتی طراحی نشده است. خیلی پیچدرپیچ است. با احترام به مدیران این پردیس سینمایی و سازندگان آن باید بگویم که اساسا انتخاب نامناسبی برای جشنواره فیلم فجر است. باز هم تاکید کنم که به این سالن نمیروم.» کثیریان درباره گزینه انتخابی خودش ادامه میدهد: «فکر میکنم که پردیس سینمایی چارسو بسیار مناسبتر از مکانهای دیگر باشد. این پردیس سینمایی هم موقعیت مکانی خوبی دارد و هم پارکینگ و اینترنت دارد. همه چیزش از مکانهای دیگر مناسبتر است. اما با تمام این احوال باید بگویم هر سالن دیگری که انتخاب شود از پردیس سینمایی ملت بهتر است. حتی سینما سپیده هم از آنجا بهتر است. کیفیت فنی هم مهم است.» کثیریان درباره سالن جدیدی به اسم «ایران مال» هم میگوید: «اگر «ایران مال» به عنوان اسپانسر وارد جشنواره شود خیلی به نفع این مراسم خواهد بود. با توجه به راه دورش، باید عنوان کنم که کیفیت فنی آن را هم نمیدانم، ولی حدس میزنم که خیلی پیشرفته باشد. با این حال، وقتی که به برج میلاد میرفتیم اصلا از آن سالن بیرون نمیرفتیم. فیلمها را میدیدیم و در آنجا بودیم و سپس به خانه میرفتیم. در واقع سختی این مکان تنها رفت و آمدش است. شنیدهام که گویا ماشینهای خوبی برای رفت و آمد هم برای این مکان در نظر گرفتهاند. با این وجود، میخواهم بگویم کسی که ایران مال را هم ساخته است به فکر رفت و آمدش هم بوده است. او میداند که در چه جایی چه سالنی میسازد و احتمالا به فکر رفت و آمد آدمها هم بوده است. البته سالن «مگا مال» هم وجود دارد و کسی فکر نمیکرد که موفق شود ولی بازخورد خوبی دارد و مردم با ماشین به آنجا میروند. این سالن هم راهش خیلی دور است. البته باید تاکید کنم که من به کاخ جشنواره نمیروم و از بیرون گود نظراتم را میگویم.»
مشکل برخی از اهالی رسانه هستند
بهزاد عشقی، منتقد سینما، نویسنده و کارگردان تئاتر و تلویزیون در گفتوگو با «ابتکار» درباره کاخ جشنواره فجر میگوید: «یکی از خاطرهانگیزترین جشنوارههای سینمایی ایران برای من جشنواره بینالمللی فیلم تهران است. در آن زمان این جشنواره به معنای واقعی جهانی بود و جزو جشنوارههای ردیف الف هم بود. جشنواره فجر با چند مشکل اساسی دست و پنجه نرم میکند. این جشنواره با تمام احترامی که قائل هستم نمیتواند یک جشنواره اساسا جهانی بشود. دلیل اصلیاش هم این است که نه فیلمهای ما جهانی است و نه کشورهای دیگر برای ما فیلم میسازند. بنابراین شرایط و قواعد این جشنواره بسیار بومی است.» بهزاد عشقی درباره کاخ رسانه جشنواره فیلم فجر ادامه میدهد: «سینمای اهالی رسانه در چند سال گذشته تبدیل به یک پدیده عجیب و غریب شده است. این همه آدم به عنوان نمایندگان رسانه و منتقدان فیلم در یک فضای فرهنگی حاضر میشوند و برخی از آنها رفتارهای ناهمگن و زنندهای انجام میدهند. در سالهای دور فضای صمیمی و خوبی داشت. سالی یک بار هم همکار خودتان را میدیدی. گفتوگوهایی در میگرفت و بسیار زیبا بود. در سالهای گذشته شاهد هستیم که آدمهایی وارد کاخ رسانه میشوند که اصلا برای این فضا نیستند. به نظرم مشکل سینمای محل برگزاری جشنواره نیست؛ بلکه آدمهایی است که به عنوان اهالی رسانه وارد این جشنواره میشوند. تعداد بسیار زیادی از این خبرنگاران اصلا این کاره نیستند! رفتارهای بسیار عجیب و غریبی هم دارند! آنها گاها رفتارهای غیراخلاقی شدید انجام میدهند. رفتارهای ضد فرهنگی هم دارند. درحقیقت، این رفتار بسیار حیرتانگیز است.» این کارگردان و نویسنده سریالهای تلویزیونی اشاره میکند: «سالهاست که من و جواد طوسی در عرصه رسانه کلکلهایی داریم. بهخصوص در مجله فیلم و گاهی هم در مجلات دیگر. مطلبی نوشته بودم با عنوان «عاشقهایی که خود را منتقد فیلم میدانند»؛ در این نوشته عنوان میکنم که حرف بسیاری از این عاشقان فیلم ربطی به سخن انتقادی ندارد. جواد طوسی هم همیشه از منتقدان مسعود کیمیایی برمیآشوبد. او این نوشته را به خودش گرفت. او نوشت که بهزاد عشقی بد گفته است ولی نگاهش منتقدانه بوده است؛ اما فلانی حریم شخصی را شکسته است.» وی ادامه میدهد: «برای اولین بار در جشنواره کن بود که «میکل آنجلو آنتونیونی» فیلم «ماجرا» را نشان داد و عدهای از تماشاگران و منتقدان فیلم را هو کردند! خیلیها هم در ایران مسعود کیمیایی را در جشنواره فجر هو کردند. اما نکته این است که آن هو کردن با این هو کردن زمین تا آسمان فرق میکند. در ضمن، آیا هر کاری غربیها میکنند، درست است؟ چرا باید کارهای بد آنها را تقلید کنیم. آنها هزاران کار درست دارند که ما تقلید نمیکنیم و بعدش میآییم کارهای بدشان را تقلید میکنیم!»