شرکتهایی وجود دارند که سالانه بالای یکمیلیارد دلار از دست میدهند با این هدف که به سودهای کلانی در ادامه راه خود دست پیدا کنند. تعداد کمی از آنها به غولهای بزرگی تبدیل میشوند. اما رمز موفقیت آنها چیست؟
به گزارش رتبه آنلاین، ایوس سینت لارنت، لیدی گاگا، دیوید بووی. برخی از افراد مطابق قواعد و قوانین بقیه رفتار نمیکنند. آیا این قضیه در مورد شرکتها هم صادق است؟ اکثر رؤسای شرکتها مدام گلایه میکنند که برده سودهای کوتاهمدت شدهاند. شرکت تسلا را به عنوان شرکت تولیدکننده خودروهای برقی در نظر بگیرید. امسال تاکنون اهداف تولید خود را از دست دادهاست و در این بین یکمیلیارد و 800میلیون دلار پول نقد (پولی که شرکتها بعد از کسر سرمایه اولیه به دست میآورند) باختهاست. اهمیتی ندارد. اگر ایلان ماسک موسس این شرکت زیاد درباره خودروهای بدون راننده صحبت کند، سهامش به سرعت افزایش پیدا میکند. تسلا تنها یکی از صدها شرکتی است که حتی اگر میلیاردها دلار از دست بدهد رویای خودش را دنبال میکند. عجیب و غریبیِ این شرکتها دقیقا مثل عجیبوغریبیِ همان ستارهها و طراحان مد و لباس است.
امروز سرمایهگذاری کنید، فردا سود به دست بیاورید؛ این تمام چیزی است که کاپیتالیسم و سرمایهداری میگوید. کاپیتالیسم همین است. آمازون در فاصله سالهای 2012 تا 2014 حدوداً 4میلیارد دلار از دست داد اما حالا امپراتوریای ساخته که از طریق آن همان پول را به دست میآورد. به ندرت پیش میآید که شرکتهای بزرگ و غولها تحملِ ضررهای هنگفت را داشتهباشند و به سرعت توسعه پیدا کنند. بررسیها نشان میدهد تنها 3.3 درصد از کلِ شرکتهای امریکایی در سال 2016 بیش از یکمیلیارد دلار پول نقد از دست دادهاند. در سال 2007 سهمِ آنها 1.4درصد و در سال 1997 زیر یک درصد بود. اکثر بازندههای میلیارد دلاریِ این روزها، شرکتهای حوزه انرژی هستند که به خاطر سقوط قیمت نفت به خاک سیاه نشستهاند. اما ضرر و زیانی که به بار آوردهاند، کاملاً تصادفی است.
البته شرکتهایی نیز وجود دارند که زندگی را با سرعت تند دوست دارند. نتفلیکس، اوبر و تسلا جزو شرکتهای حوزه تکنولوژی هستند که معتقدند مدل کسبوکار آنها صنایع را متحول خواهد کرد. دو شرکت فعال در حوزه انرژی نیز در کنار آنها قرار دارند. این پنج شرکت روی هم رفته در یک دهه گذشته بیش از 100میلیارد دلار سوزاندهاند اما ارزش آنها در بازار حدود 300میلیارد دلار است. ترکیب ارزشهای کلان با ضررهای هنگفت نشان میدهد که کارآفرینی، کاری بسیار گیجکننده و پیچیده است.
*حوزه تحریف حقیقت
استیو جابز موسس شرکت اپل یکی از آن کارآفرینهای پیچیده بود. میگفتند او «حوزه تحریف حقیقت» دارد یعنی نوعی شخصیت کاریزماتیک که میتواند در این فضای کاری، کارآفرینی کند. در دنیای کاریِ امروز، حضور رهبری کاریزماتیک تقریباً اجباری و الزامی است. این رهبر رویاهایی در سرش دارد و میداند چطور آنها را عملی کند. مثل رهبر بسیاری از شرکتها که رویاهای خودشان را محقق میکنند. در واقع آن رویا یا خیال، موتورِ محرک شرکت میشود.
اما هر رویایی باید با رشدِ مداوم، اعتبار کسب کند. شرکتها معمولاً آمار و ارقامی میدهند که این رشد را تأیید کند. مثلاً شرکتهای انرژی در زمینه میزان نفت و گازی که از عمق زمین استخراج کردهاند اعدادی را ارائه میدهند. شرکتهایی مثل اوبر از تعداد سفرهایشان میگویند. به این ترتیب هر شرکتی عدد و رقمی را بیان میکند که نشان بدهد در مسیر رشد قرار دارد و به آن رویای اولیه دست پیدا میکند. سرمایهگذاران باید باور کنند که آن عدد نهایی بالاخره محقق میشود؛ این کار با سودهایی که به صورت مستمر به دست میآید امکانپذیر است. اما همیشه باید عنصر سومی نیز باشد که این وضعیت ادامه پیدا کند. آن عنصر سوم چیست؟
سومین عنصر، تأمین مالی است. شرکتها دائم پول از دست میدهند و باید این پول را از محلی جبران کنند. اینجاست که پای مبتکر امور مالی به میان میآید. سرمایهگذاران تشنه رشد هستند؛ آنها شرکت را به لحاظ مالی تأمین میکنند و در عینحال عطش رشد برای خودشان را برطرف میکنند. روی هم رفته، این عوامل میتوانند وضعیتی را ایجاد کنند که رئیس یک شرکت مانند استیو جابز کارآفرینی کند. اما هرچه شرکتها بزرگتر میشود و به عبارتی غول بزرگتری میشوند، راه ناهموارتر و سختتر میشود. سودهای کلان شاید وسوسهانگیز باشند اما خطرناک هم هستند.
تعداد شرکتهایی که ضررهای بیش از یکمیلیارد دلاری در سالهای گذشته داشتهاند کم نبوده؛ همین حالا در لاسوگاس شرکتهایی وجود دارند که ضرر یکمیلیارد دلاری را تجربه کردهاند اما شانس پیروزیِ آنها در این کارزار بسیار پایین است. بعید است این شرکتها بتوانند به غولهایی مانند آن پنج شرکت بزرگی که گفته شد تبدیل بشوند. شرکتهایی که پولهای کلانی را از دست میدهند ناگهان در دورهای خاص، شیر میشوند. سرمایهگذاری در آنها بالا میرود و به غولهایی با سود فراوان تبدیل میشوند. به هر حال از دست دادنِ یکمیلیارد دلار یا بیشتر در سال برای یک شرکت، اتفاقی پرخطر است. کم پیش میآید کسبوکاری بتواند در این شرایط خودش را نجات بدهد و به سودهایی چند برابرِ آن پولِ اولیهای که از دست داده، برسد.