«پای راستم شدیدا آسیب دید، پزشک تیم در حال بانداژ پایم بود که بطور اتفاقی غلامرضا در حال عبور از رختکن این صحنه را مشاهده کرد، دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت حریفت فهمید؛ دیگر کارت تمام است! سرمربی هم از من خواست انصراف بدهم و کشتی نگیرم اما کشتی گرفتم و غلامرضا حتی یک بار هم به سمت پای آسیبدیدهام حمله نکرد. در آخر هم تختی با نتیجه مساوی و به خاطر وزن بیشتر به من باخت اما برنده واقعی او بود. آن مبارزه پاکترین مبارزه عمرم بود.»
به گزارش رتبه آنلاین از ایسنا، این قصه یا افسانه نیست، خاطره الکساندر مدوید اسطوره کشتی جهان و دارنده سه مدال طلای المپیک و هفت مدال طلای جهان از جهان پهلوان کشتی ایران است، قطرهای کوچک از دریای معرفت و جوانمردی تختی، گوشهای از رمز و راز ماندگاری تختی، بیجهت نیست که میگویند فقط “غلامرضا” بود که میتوانست”تختی” شود.
باورش سخت است روزگاری نه چندان دور، پایتخت شلوغ و پرهیاهوی این روزها، پهلوانی داشت اسطورهای، که بی ادعا همه زندگیاش وقف مردم بود و هیچوقت سهمخواهی نکرد، برای مردم زندگی کرد و تا حد توان گره از مشکلاتشان باز میکرد، پهلوانی که به عشق مردم زیست و عجیب اینکه به عشق مردم رفت!
تختی این روزها از همیشه برایمان غریبهتر است. از تختی میگوییم و مینویسیم اما هنوز هم باورش نداریم. با حرارت و احساس خاصی از بذل و بخشش و مهربانی تختی میگوییم و میشنویم اما باز هم گوشه ذهنمان باورش نداریم چرا که با متر و معیارهای ما فرسنگها فاصله دارد.
دنیا با همه وسعت و زرق و برقش برای تختی قفسی بیش نبود و بسان پرندهای خیلی زود از این قفس پر کشید و به آسمان رفت تا مردم و دوستدارانش فردا (سه شنبه) در پنجاه و دومین سالگرد رفتنش در ابن بابویه، یاد او را به رسم هر ساله گرامی بدارند؛ پهلوان و قهرمانی که یک طلا و دو نقره المپیک، ۲ طلا و ۲ نقره جهان و یک طلای بازیهای آسیایی را در ویترین افتخاراتش دارد.
تختی برای مدال ها و افتخاراتش تختی نشد، که اگر اینگونه بود امروز دهها و صدها تختی داشتیم، پهلوانی که چه در میدان مبارزه و پنجه در پنجه حریفان و چه در کوچه و خیابان مردی و مردانگی را معنا کرد و هیچگاه بنده پست و مقام و ثروت نشد.
این روزها بیش از هر زمانی مردم نبودنت را حس میکنند، روحت شاد پهلوان ابدی.