کاش سیاستگذاران ارشد فوتبال ایران شرایطی فراهم کنند که پذیرفتن مسئولیت تیم امید به منزله یک ناکامی قطعی در رزومه مربیان تلقی نشود.
به گزارش رتبه آنلاین، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: قصه پر غصه تیم فوتبال امید در ایران نقطه پایان ندارد. در مورد این تیم دو واژه بیشتر از همه کاربرد دارد؛ بلاتکلیفی و حسرت!
پاسکاری بین داخلی و خارجی
ظاهراً قرار نیست دوران پاسکاری تیم امید بین مربیان داخلی و خارجی به پایان برسد. الان سالهاست که شاهد حضور یک خط در میان مربیان ایرانی و غیر ایرانی بر مسند هدایت تیم المپیک هستیم. هرگاه یک مربی نتیجه نمیگیرد، مدیران ارشد فوتبال ایران به طور کامل ژانر موجود را عوض میکنند و از یک فضای دیگر مربی میآورند اما این یکی هم افاقه نمیکند. نیازی به گفتن نیست که آخرین حضور فوتبال ایران در مسابقات المپیک به سال ۱۹۷۶ مونترال کانادا برمیگردد و حالا ۴۳ سال است که حسرت تکرار این حضور بر سینه فوتبال کشور سنگینی میکند.
برای جلوگیری از تمدید این طلسم و حضور در المپیک ۲۰۲۰ توکیو، فدراسیون فوتبال سراغ زلاتکو کرانچار رفت و این مربی کارنامهدار را بر مسند امور تیم المپیک نشاند اما نتایج ناامیدکننده امیدها در مرحله اول مقدماتی که نوروز امسال برگزار شد و تیم ایران با خوششانسی به دور بعد راه یافت، فدراسیون را به صرافت قطع همکاری با کرانچار انداخت؛ مخصوصاً که قیمت ارز هم سر به فلک کشیده و نمیشود روی مربی بازنده خارجی ریسک کرد. بعد از تفاهم با کرانچار، فدراسیون مدعی شد مربی بعدی ایرانی است. به این منظور مهدی تاج چراغخاموش با یحیی گلمحمدی وارد مذاکره شد تا مردی را که پدیده را دست خالی بین مدعیان قهرمانی لیگ قرار داد، روی نیمکت تیم المپیک بنشاند. ۲۴ ساعت بعد از پایان لیگ هجدهم، تاج از قطعی شدن حضور یحیی در تیم امید خبر داد اما ساعاتی بعد قرارداد گلمحمدی با پدیده تمدید شد تا نیمکت تیم المپیک همچنان خالی بماند. حالا سوال این است که چرا یکی مثل یحیی به پیشنهاد تیم امید «نه» میگوید؟
بدون بودجه، بدون بازیکن
قاعدتاً مربیان داخلی باید استقبال کنند از این که سابقه حضور در تیم امید در کارنامهشان درج شود. در دنیای مربیگری چنین عناوینی به اصطلاح «رزومهساز» هستند. مخصوصاً یحیی گلمحمدی که این اواخر بهطور تلویحی برای حضور در تیم ملی هم ابراز تمایل میکرد، بیشتر لازم دارد که اول سرمربی تیم امید باشد و بعد از این پله، به پله بالاتر برسد. با این اوصاف نگاهی مدبرانهتر به همه جوانب ماجرا نشان میدهد انتخاب تیم امید، به نوعی پیشخرید کردن شکست است. واقعیت آن است که ملزومات نتیجهگیری در تیم المپیک وجود ندارد. امکانات سختافزاری حتی برای تیم بزرگسالان و اصلی کشور هم کفاف نمیدهد، چه برسد به تیم امید. غیر از این، مسئولان تیم امید همیشه برای گرفتن بازیکنان مشکل دارند و باید با التماس از باشگاهها بازیکن بگیرند. سازمان لیگ مسابقات باشگاهی را به خاطر تیم امید تعطیل نمیکند و همین مساله باعث میشود مربیها مختار باشند بازیکنانشان را ندهند.
در مقطعی حتی جرایمی هم برای بازیکن ندادن به تیم المپیک تصویب شد که ضمانت اجرا نداشت. به علاوه بودجه و پول هم در کار نیست؛ بهطوری که فدراسیون اخیراً حضور باشگاهها در اردوهای خارجی را منع کرده و طبعاً این ممنوعیت را از زیرمجموعه خودش آغاز خواهد کرد. حالا اگر شما باشید، چرا باید بروید جایی که هیچکدام از پیششرطهای موفقیت را ندارد و ممکن است یک نمره منفی بزرگ به کارنامهتان اضافه کند؟ کاش سیاستگذارانارشد فوتبال ایران شرایطی فراهم کنند که پذیرفتن مسئولیت تیم امید، به منزله یک ناکامی قطعی در رزومه مربیان تلقی نشود. تا آن زمان مطمئن باشید از المپیک و بقیه موفقیتها خبری نخواهد بود.»