مجیدرضا حریری نایب رییس اتاق بازرگانی ایران و چین معتقد است با یک برنامه و استراتژی درست، کالاهای زیادی میتوانیم به چین صادر کنیم. چین کشوری است که در مقابل حدود 2 هزار و 200 میلیارد دلار صادراتی که دارد، 2 هزار و 100 میلیارد دلار واردات دارد که همین فاصله بین واردات و صادرات اقتصاد چین را اذیت میکند و دنبال این هستند این فاصله را کم کنند.
مجیدرضا حریری در خبرگزاری خبرآنلاین با اشاره به افت رتبه ایران در شاخص کسب و کار، اظهار داشت: در اطلاعاتی که وجود دارد، رتبه تجارت فرامرزی ما حدود 158 است. از سوی دیگر، در رابطه با اطلاعاتی که سازمان بینالمللی شفافیت راجع به فساد اداری و مالی منتشر کرده، رتبه ما به هیچ وجه مطلوب نیست.
وی افزود: همه اینها نشان میدهد که فکر اساسی و درست برای اقتصاد یک کشور این نیست که هر سال روی یک بخش متمرکز شود. وقتی ریشههای درخت اقتصاد میگندد، حالا اگر دائما شاخههای آن را هرس کنید یا سم آن را عوض کنید، آن درخت بار نمیدهد، چون ریشه آن خراب است. این موضوع را غیر از ما، دنیا هم میداند.
نایب رییس اتاق بازرگانی ایران و چین تصریح کرد: بر این اساس است که ما میبینیم در 30 سال اخیر کشورهایی که با ما دشمنی دارند و یا اختلاف سیاسی با آنها در دنیا داریم، فشار را در حوزه اقتصاد میآورند. این در حالی است که ما نمیآییم نقطه ضعفهایمان را برطرف کنیم. از اقتصادمان غافل هستیم و این نکتهای است که دنیا روی آن تمرکز کرده است. این اقتصاد به ذات خود ضعیف است و با سِرُم و خون و ماسک اکسیژن به زور کار میکند. حالا هر کدام از اینها نباشد، اقتصاد به مشکل میخورد.
بهترین راهکار برای عبور از این شرایط چیست؟
طی سالهای گذشته اگر متمرکز شده بودیم روی اینکه به کشور سروسامان اقتصادی بدهیم و اقتصادمان را شفاف، رقابتی و آزاد کنیم، آن زمان نهدنبال حمایت از اشتغال بودیم، زیرا اقتصاد شفاف و رقابتی در ذات خود اشتغال ایجاد میکند و نه دنبال حمایت از تولید بودیم، زیرا تولید در اقتصاد بیمار، غیرفعال، غیرشفاف و غیررقابتی پاسخگوی نیاز مصرفکننده نخواهد بود.
در کشورمان تولید نمیکنیم برای اینکه ارزش افزوده ایجاد کنیم، ما تولید میکنیم برای اینکه اشتغال ایجاد کنیم. صدها هزار شغل در کارخانههایی داریم که دهها هزار آن شغلها در خودروسازی است که میدانیم اقتصادی نیست و میگوییم این شغلها را حفظ میکند. یعنی هر چقدر شعار اشتغال میدهیم، شعار اقتصاد نمیدهیم.
بنابراین ارزش افزوده از اشتغال مهمتر است؟
اشتغال پدیدهای است که به گردش اقتصاد برمیگردد. ما نمیتوانیم یک کارخانه را به دلیل اشتغال ایجاد کنیم، حتما این کارخانه بعد از دو سال میمیرد. باید کارخانهای ایجاد کنیم که ارزش افزوده تولید کند و سود دهد. اینها هیچکدام معنای اقتصادی ندارد. تولید باید منجر به ارزش افزوده شود.
زمانی میتوانیم بگوییم تولید داریم که از واردات نترسیم، یعنی کالایی را تولید کنیم که در تمام بازارهای بینالمللی بتوانیم بدون هیچ حمایتی عرضه کنیم. این در حالی است که دیوار تعرفه را هر سال بلندتر کردیم و بعد تولیدی هم که صورت گرفته، رقابتی نبوده است. به عبارتی، کالایی فقط برای داخل مرزهای کشور تولید کردهایم؛ در داخل مرزهای کشوری که قدرت خرید پایینی دارد و اصلا نمیتواند خریدار هر کالایی باشد.
روزی میتوانیم راجع به تولید و اشتغال صحبت کنیم که تولیدی صادراتی داشته باشیم. اگر بتوانیم کالای خود را در بازارهای جهانی بفروشیم، در بازار داخلی نیز به راحتی به فروش میرود؛ به اضافه اینکه بازار کشور، بازاری است که نیاز به کرایه حمل، گمرکی و عوارض ندارد. دومین بازار، بازار کشورهای همسایه است که دسترسی به آنها هزینههای کمتری دارد.
بر این اساس، ما اول باید به این فکر کنیم که تولیدی داشته باشیم که بتوانیم در همه بازارها بفروشیم و به تبع آن، در داخل ایران و کشورهای همسایه بازار بهتری پیدا میکنیم. چرا دائما گلایه میکنیم بازارهای همسایه را کشورهایی همچون ترکیه و چین تصاحب میکنند؟ چرا آنها در مسیرهای دورتر میتوانند بازارها را تصاحب کنند، اما ما نمیتوانیم؟ زیرا ما رقابت کردن را یاد نگرفتهایم.
نتیجه چنین حمایتی از تولید را حداقل طی چند دهه گذشته را میبینیم. ما یک دفعه باید از این شکل حمایت دل بکنیم و قبول کنیم اشتباه کردهایم. اعتراف به اشتباه، یعنی شهامت. تمام راههایی که تاکنون ما رفتهایم، منجر به اقتصادی شده است که اگر تهدید اقتصادیای صورت بگیرد، ما نگران شویم. این نشان میدهد که ما نتوانستیم اقتصاد مقاوم را بسازیم. با وجود اینکه همیشه هم شعار حمایت از تولید را دادهایم، ولی عملا رتبه ما در تجارت فرامرزی روز به روز افت کرده است.
چرا در تجارت خارجی موفق عمل نکرده ایم؟
اولین دلیل این است که ما استراتژی نداریم. از دهه 50 که اقتصادمان مدرنتر شده است، هیچ کجا ننوشتهایم که قرار است از تولید ناخالص داخلی، چند درصد را با تولید و خدمات به دست بیاوریم. ما یک زمانی میخواهیم در حوزه کشاورزی خودکفا شویم و یک زمانی در حوزه صنعت، اما هیچگاه تعریف نکردهایم که چه میخواهیم.
ایران به طور تاریخی تاجر بوده است، یعنی کشور فلاحتگر یا صنعتگری نبوده است. کار ما مبادله بوده است. حالا چرا اینقدر اصرار داریم که اقتصادمان را روی تولید متمرکز کنیم؟ چرا ما از ظرفیتهای خدادادی کشور در حوزه ترانزیت استفاده نمیکنیم؟
در بحث صادرات، اگر کشور چین را مثال بزنیم، آیا کالاهای مصرفی یا صنعتی ایران در این کشور خریدار دارد و مربوط به کدام کالاها میشود؟
از حدود 52 میلیارد دلار صادراتی که وجود دارد، حدود 60 درصد آن گاز، میعانات و پتروشیمی است. از 40 درصد باقیمانده نیز کاشی و سرامیک و مواد معدنی است. با احتساب این موارد، کالایی که در دنیا میفروشیم، حدود 8، 9 میلیارد دلار و کمتر از 20 درصد صادرات غیرنفتی و صادرات کالاهای صنعتی است که این کالاها نیز به طور عمده به افغانستان میرود.
آیا ما کالای قابل عرضه به دنیا داریم که بعد راجع به چین و بازارهای دیگر فکر کنیم؟ ما یاد نگرفتیم کالایی تولید کنیم که دنیا از ما بخرد. به همین دلیل درصد صادرات صنعتی کشور بسیار پایین است و کالاهایی هم که صادر میشود، به طور عمده سیمان و کاشی و سرامیک است. چرا این کالاها را میتوانیم بفروشیم؟ برای اینکه صادرات محصول نیست، صادرات سوبسید سوخت است. یعنی سوخت مفت به کارخانه سیمان داده میشود و بعد در دنیا با در مقابل رقیبی میفروشد که سوخت را 5 برابر این کارخانهها میخرد. در بخش سیمان انرژی خیلی مهم است. مثالی دیگر میزنم. در حوزه پتروشیمی، اگر امروز به این بخش سوخت یا خوراک به نرخ بینالمللی بدهند، یک دلار میتوانند صادرات داشته باشند؟ قدرت رقابشان از بین میرود.
ما یکسری صادرات سوبسیدی داریم، یکسری تولید سوبسیدی داریم، یکسری رانت واردات داریم و یکسری رانت در صادرات داریم. باید قبول کنیم که یک اقتصاد غیرشفاف داریم.
میتوانیم به چین صادرات داشته باشیم؟
اینکه ما میتوانیم به چین صادرات داشته باشیم یا خیر؟ من معتقدم با یک برنامه و استراتژی درست، همه چیز میتوانیم به چین صادر کنیم. چین کشوری است که در مقابل حدود 2 هزار و 200 میلیارد دلار صادراتی که دارد، 2 هزار و 100 میلیارد دلار واردات دارد. همین فاصله بین واردات و صادرات اقتصاد چین را اذیت میکند و دنبال این هستند که این فاصله را کم کنند.
3 سال پیش که برنامه 5 سال خود را اعلام کردند، براساس آن نرخ رشد واردات در چین باید دو برابر نرخ رشد صادرات باشد. به همین دلیل است که در آبان ماه امسال یک نمایشگاه با وسعت 500 هزار مترمربع در شهر شانگهای برگزار خواهد شد. نام این نمایشگاه، واردات به چین است، یعنی از 168 کشور دعوت شده که کالاهایی را که میتوان به چین فروخت، معرفی کنند. اقتصاد سالم، اقتصادی است که صادرات و وارداتش با یکدیگر بالانس باشد.
در واقع کم کردن واردت مزیت نیست، از کل تجارت دنیا، ما کمتر از 0.4 درصد هستیم، در شرایطی که جمعیت کشور 1.2 درصد دنیا است. ما اگر بخواهیم به سهم اصولی خود در تجارت فرامرزی برسیم، باید 3 برابر امروز با دنیا تجارت کنیم. امروز مجموع صادرات و واردات حدود 110 میلیارد دلار میشود و این رقم باید حداقل به 300 میلیارد دلار برسد. این در حالی است که تنها اقتصاد مطرح دنیا که عضو WTO نیست، ایران است. 167 کشور عضو WTO هستند و از میان این کشورها، بیش از 145 کشور از اقتصاد ایران از نظر اندازه اقتصاد ضعیفتر هستند. بودن در WTO برای همه منفعت داشته است.
یکی از مشکلات ما این است که همه راجع به هر چیزی اظهارنظر میکنند؛ حتی اگر تخصص نداشته باشند. ما در حوزه اقتصاد دچار چنین مسالهای هستیم. ما از مزیتهای نسبی صحبت میکنیم، یکی به ما بگوید مزیتهای نسبی کجاست؟ ما وقتی به خوبی نمیدانیم مزیتهای نسبی کجاست، مردم را میخواهیم بگوییم در چه سرمایهگذاری کنند؟
در طول 20 سال اخیر ببینید بیشترین سرمایهگذاری را کجا داشتیم؟ در حوزههایی که باعث تخریب محیطزیست شده است و در نهایت هیچ بهرهوریای نداشته است.