آرمان- حمید شجاعی: شرایط سیاسی، اجتماعی و بهخصوص اقتصادی و معیشتی جامعه بهنحوی است که دولت را در پایینترین سطح از اقبال عمومی، حمایت و رضایتمندی مردم قرار داده است. حامیان روحانی یا جای خود را به منتقدان سیاستهای ناموفق و ناکارآمد دولت دادهاند یا نارضایتی جامعه از عملکرد دولت جایگزین آن شده است. در این میان برخی جریانات نیز با گلآلود کردن آب درصددند ماهی خود را صید کنند و با ناکارآمد جلوه دادن دولت زمینههای سقوط دولت حسن روحانی را فراهم میآورند. چندی از تحلیلگران نیز بر این امر صحه میگذارند که جریانات دلواپس و مخالف دولت تمام قوای خود را بهکار گرفتهاند تا روحانی و مردانش تابستان ۹۸ را نبینند. گرچه بسیاری نیز معتقدند که این تحرکات برای ساقط کردن دولت از دیماه سال گذشته کلید خورده، امسال ادامه یافته و سال آینده نیز با پروژه فتنه ۹۸ پیش خواهد رفت. در این بین گرچه انتقادات بسیاری به دولت وارد میشود، اما انصاف نیست که تمامی انتقادها را نیز متوجه دولت کنیم. اگر شرایط بینالمللی، تحرکات نهادهای موازی و تخریب دلواپسان را نیز در این مجموعه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که تاثیر تمامی این متغیرها موجب شده تا امروز چنین اوضاعی در جامعه بهوجود آید. به هر روی حسن روحانی نشان داده که میتواند خود را بازیابی کند و با برخی عملکردها ورق را به نفع خود بازگرداند لذا باید با فعالیتهای اقتصادی مثبت، کاهش قیمتها و ایجاد ثبات اقتصادی تحولی را در سال آینده ایجاد کند تا مردم نیز میزانی از رضایتمندی از دولت را تجربه کنند. برای بررسی تخریب دلواپسان برای ساقط کردن دولت، انتقادات به نحوه عملکرد دولت، نحوه مبارزه با فساد در جامعه و آنچه که در سپهر سیاست ایران میگذرد، «آرمان» با فیاض زاهد استاد دانشگاه، فعال سیاسی اصلاحطلب و تحلیلگر مسائل سیاسی به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
تلاشهای بسیاری در حوزه مبارزه با فساد به خصوص فساد اقتصادی صورت گرفته و هزینههای زیادی نیز شده، اما نتیجه مطلوب و آنچه باید حاصل نشده است؛ علل و عوامل این عدم توفیق در مبارزه با فساد را در چه میدانید؟
من معتقدم عوامل مختلفی در این مساله تاثیر گذارند که مهمترین آن عامل سیاسی است. از این منظر که مکانیزم کسب قدرت به حاشیه رفته بدین معنی که در انتخاب مدیران یا مسئولیتهای اداری و سیاسی بیش از اینکه به تخصص و سلامت اخلاقی و مالی این افراد دقت کنیم جای خود را به روابط پیچیده و تودرتوی سیاسی داده و آن روابط نیز بر نظام گزینشگر به شدت ظاهرگرا و عوامفریب مبتنی شده است. لذا چیزی که از چهل سال قبل آمده که تعهد مهمتر است یا تخصص اگر در ابتدا بار ایدئولوژیک قابل ملاحظهای داشت آرام آرام بستری شد برای نفوذ فرصتطلبان، ریاکاران و آنهایی که برای خود حریت و آزادگی قائل بودند و سلامت را تنها در ظواهر جستوجو نمیکردند چه بسا مثل طایفه ملامتیه حتی خود را به شکلی آراستند که نشان دهند اساسا هیچ اعتقادی به این امور ظاهری ندارند. لذا آدمهای صادق، شریف و یک رو در این عرصه کم آوردند. چرا که گزینش و تربیت از ریشهها گذشت و به موارد دیگر پرداخت. از اصول گذشت و به فروع پرداخت و از زندگی توأم با سلامت گذشت و به حفظ ظواهر پرداخت. در همه جای جهان پاکدامنی، اصالت و شرافت فارغ از اینکه شما چه کسی هستید و چه رویکردی دارید برای سلامت سیستم و جامعه مناسب است، اما زمانی که این مقوله به ظاهرگرایی و عوامفریبی فروکاهیده میشود معلوم است که محلی برای کاسبی است. از نظر سیاسی حوزه دیگری را در برمیگیرد چرا که وقتی نظام انتخابات بر این اساس شکل میگیرد، قانون دور زده میشود و به جای آن تحقیقات محلی جایگزین میشود و یک دستگاه عریض و طویل ارزیابی مسائل فردی غیرمرتبط با نیازهای اجتماعی ملاک قرار میگیرند، چهرههای صادق، شریف، کارآمد و آزاده نمیتوانند از این فیلتر رد شوند. در مرحله سوم وقتی که سیستم در خلأ مردان ایدئولوژیک و کارآزموده قرار میگیرد تلاش میکند که طبقه جدیدی را جایگزین کند. لذا دیگر نه اصلاحطلب و اصولگرا بلکه عدهای میآیند که گذشته ایدئولوژیک و باورهای انقلابی ندارند. اتفاقا همه نیز چهرههای منورالفکری دارند و مثل مرجان شیخالاسلامی نیستند که سابقه کاندیداتوری جریانات اصلاحطلب و اصولگرا را داشته باشند، با حجاب بوده و امروز مکشف شده باشند؛ بلکه کروات میزنند و شاید در خارج نیز درس خوانده باشند، اما اینها بهترین راه و فرصت برای کاسبی را در این شرایط میدانند چون ترسی از قیامت ندارند و پیرو مکتب اصالت لذت و فرصت هستند. سیستمی که در آن نظارت غیردقیق است با وجود هزاران دستگاه نظارتی آنها یکدیگر را خنثی میکنند. تمام دستگاههای نظارتی ما برای خنثی کردن توان مدیریتی بهکار گرفته شده و اصلا مدیری ندارید که قدرت تصمیمگیری و اجرا داشته باشد. لذا ناکارآمدی همین بس که در دل همین سیستم نظارت چندگانه اگر شخصی دزدیهای کوچکی انجام دهد لو میرود، اما راهها برای دزدیهای بزرگ و گوبلزی باز است. مساله چهارم بحث نظام قضائی است. جامعه باید بیش از گذشته باور کند که برخورد با پروندههای مختلف فقط از سر عدالت، خیر خواهی و انصاف است.
بسیاری شفافیت را مهمترین اصل مبارزه با فساد عنوان میکنند، حال با توجه به این مفاسد اقصادی که صورت گرفته چرا برخی با لوایح شفافیتزای FATF مخالفت میکنند؟
امروز هر چقدر نظام مالی کشور را شیشهای کنیم و امکان نظارت را فراهم کنیم و بعد به سمت هوشمندسازی و دیجیتالی کردن فرآیندهای مالی و مدیریتی و انتشار آزاد اطلاعات حرکت کنیم موفقتر خواهیم بود. مثلا کاری که شهرداری تهران انجام میدهد یا بسیاری از وزارتخانهها در دستور کار قرار دادهاند، اقداماتی که در حوزه وزارت کار و وزارت ارتباطات صورت میگیرد و تمام قراردادها بهطور شفاف به مردم اعلام میشود نقاط خوبی است. آقای شریعتمداری اسامی هیات مدیره تمام شرکتهای وابسته به وزارت کار در شستا و صندوق را اعلام کرد. این رویه موجب میشود که جامعه رصد کند که یک نفر در کجاست، چه میزان دریافتی دارد و از چه تخصصی برخوردار است. چرا کسی که لیسانس حقوق قضائی دارد باید رئیس شرکت هواپیمایی شود یا کسی که الهیات خوانده رئیس پتروشیمی شود. مطالبه افکار عمومی و فشاری که ایجاد میکند سبب میشود که زین پس انتصابات با دقت بیشتری صورت بگیرد. لایه دوم جوانگرایی است؛ اگر از جوانان در ساختار بیشتر استفاده کنیم چون جوانان آرمانگراتر هستند و با مفاهیم فساد کمتر آغشته شدند خود کمک میکند. نکته سوم استفاده از زنان است. براساس تمام شاخصهای بینالمللی و داخلی زنان کم مفسدهترین در حوزه تصمیمگیری هستند. لذا استفاده از نیمی از پیکره اجتماعی میتواند به سالمسازی فضا کمک کند. البته مساله FATF متفاوت است بهنظر من شکلی از ناآگاهی مثلا تحریک بچه حزبالهیها مثل اینکه میگویند با این کار جلوی کمک به مقاومت اسلامی را بگیرند یا اینکه بگویند این راهی برای تسلط نظام سلطه است، اما اگر به همان افراد گفته شود که کشورهایی مثل روسیه، چین مالزی، اندونزی به ما گفتند که اگر به FATF نپیوندید، ما حتی همکاری معمولی خود را با شما قطع میکنیم یا اینکه تمام کشورهای جهان به این کارگروه پیوستند و بدین معنی نیست که همه تحت نظر نظام سلطه میروند، شاید ماجرا روشن شود، اما بخش اعظم این مخالفتها ریشه در نگرانی آنهاست که کار را برای آنها سخت میکند. من معتقدم که بخش زیادی از این تجمعات و پیامکها برای رضای خدا نیست برای شبکه مالی است که اگر تحت نظارت دولت و سازمانهای بینالمللی قرار بگیرد امکان این حجم از سودآوری را نخواهد داشت. این مخالفت سازماندهای شده مشکوک است. البته ایران بهعنوان کشوری که تمام نُرمها و پروتکلهای بینالمللی را پذیرفته از اول انقلاب تا به امروز جز در 2 یا 3 حادثه مثل اشغال سفارت آمریکا، انگلستان و عربستان هیچگاه نُرمهای بینالمللی را بهصورت ظاهر انکار نکرده و به اکثر کنوانسیونها پیوسته و در انجام تعهدات بینالمللی سابقه روشنی دارد مثل رعایت تمامی تعهدات در برجام.
تحرکات بسیاری در راستای زمینگیر کردن دولت به انحای مختلف صورت گرفته و میگیرد و به اذعان برخی تحلیلگران جریان مخالف درصدد است که روحانی به پایان دوره نرسد، عملکرد خود رئیسجمهور و دولت چه میزان موجب پیش آمدن چنین شرایطی شده است؟
شاید من جزء اولین کسانی باشم که در مصاحبهای گفتم این دولت یکی از بیشناسنامهترین دولتها در عرصه سیاسی است و این اشکال نیز به نوع انتخابات و چینش رئیسجمهور باز میگردد. رئیسجمهور در مرحله دوم انتخابات شعارها و مطالبی را مطرح کرد که با حمایتهای گستردهای روبهروشد، اما هیچاقدام عملی جدی برای تحقق آنها انجام نداد. شاید آقای روحانی فکر میکرد با آن پشتوانه رأی میتواند به مذاکره و چانهزنی بپردازد، اما عملا نتیجه حاصله این بود که پشتوانه اجتماعی خود را رها کرد و از آن طرف نیز چیزی گیرش نیامد. البته روحانی در فلسفه ذهنی خود میخواست کشور را مخصوصا دوران پس از برجام را آرام به پیش ببرد، اما این اتفاق رخ نداد. لذا شاید بیراه نباشد او را رئیسجمهوری مظلوم بدانیم چرا که عموم وزرا میترسیدند هزینه سیاسی تصمیمات او را عهدهدار شوند و او در جایی که نیازمند حمایت بود تنها بود و تنها میجنگید. شاید اشکالی که به آقای روحانی برمیگشته این است که وی میخواست مثل آقای هاشمی که در دوره دوم خود گفته بود به این وزرا رأی دهید چون وزرای کاری هستند، عمل کند، اما باید اعتراف کنم برخی از وزرای روحانی حتی ویژگی کاریبودن هم ندارند و انتخابهای نادرستی صورت گرفته است. شاید هم آقای روحانی در تعامل با نهادهای قدرت نتوانسته مردان یا زنانی را که میخواسته وارد کابینه کند. این هم مسالهای است که نباید از چشمها دور بماند. من معتقدم فرایند زمینگیر کردن دولت از سال گذشته توسط جریان دلواپس آغاز شد. البته اینها ربطی به اصولگرایان ندارند و جریانی هستند که دوست دارند در فضای تنش سیر کنند. من حتی به برخی از اینها مشکوکم. اصولگرایان منصف با کار دولت هماهنگ بوده و با روحانی نیز مشکل ندارند. مهمترین مدافع دولت برای عدم سقوط مقام معظم رهبری بود که فرمودند «این دولت با قدرت کارش را تمام میکند» و بزرگترین مدافع این دولت ایشان خواهد بود. مقام معظم رهبری به هیچعنوان اجازه نخواهد داد که آن منویات محقق شود. آنچه شخصی مثل سعید لیلاز از تحرکات برای سقوط دولت اشاره میکند ترکیبی است از 3 فشار؛ فشار خارجی که به شدت در حال افزایش است و ما در بهار سال آینده به خطرناکترین شرایط خواهیم رسید. نکته دوم تصمیمگیری و فرایند عملکرد دولت است. مثلا اکنون میگویند در گمرکات ایران چندین کانتینر قطعات یدکی خودروها وجود دارد. در اوج فشارها در چند ماه گذشته مواد اولیه بسیاری از کارخانجات در گمرک گیر کرده بود که آقای جهانگیری مجبور شد به گمرک برود. گمرک که دیگر دست تندروها یا ترامپ نیست بلکه دولت است، اما چه عواملی موجب میشود که دولت نتواند کالاهایی را که خود آورده ترخیص و به شبکه توزیع و تولید کشور وارد کند؟ عامل سوم که دو عامل دیگر را تجمیع میکند فشار اقتصادی و احتمال شورشهای اجتماعی است که دولت را به مرز ناکارآمدی ببرد، منتها بهصورت غریضی اتفاقی برای دولت روحانی رخ داد که تا حد زیادی ماندگاری دولت را تضمین کرد و آن استعفای ظریف بود. استعفای ظریف و حمایت اجتماعی که ایجاد کرد به دولت قدرت و خون تازهای را تزریق کرد که آن نگرانی را تا حدی کاهش میدهد. من از 2 عامل اول احساس نگرانی نمیکنم، اما از نیروی سوم نگرانم چراکه کمبودها، فقدان مایحتاج، افزایش قیمتها و ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران باشد. آن زمان است که افکار عمومی برای سقوط دولت آماده میشوند و زمینههای عقلانی پیدا میکند.
منطقا عملکردهای بعضا ناموفق و برخی ناکارآمدیها بهخصوص در حوزه اقتصادی موجب عامل سوم یعنی نارضایتی و آشوب جامعه شده از این جهت نباید بیش از همه نگران کارآمدی دولت و اصلاح روندها و عملکردها بود؛ آنهم در شرایطی که تغییری صورت نمیگیرد؟
رئیسجمهور باید کسی را به ریاست سازمان برنامه بگذارد که به توان مدیریتی وی ایمان داشته باشد و مورد وثوق او باشد. من معتقدم آقای نوبخت این ویژگی را داشت و تا به امروز در پرداخت تمام معوقات دیون دستگاهها و نیروهای مختلف اجتماعی تعهدش را نجام داده است. ایرادی که به دکتر نوبخت میگیرند رهیافت نیست، استراتژی است مثل اینکه بگویند دولت فاقد استراتژی است. در بخش سیاسی بهنظر میرسد دفتر رئیسجمهور باید با درایت بیشتری در مقاطع حساس موضعگیری میکرد تا خسارت کمتری به دولت وارد شود. برخی تلاش میکنند که این دولت را دولتی خنثی کنند و با اصلاحطلبان فرض بر اینکه استفاده از آنها هزینههایی را تحمیل میکند فاصله بگیرد، اما لازم نبود که این را اعلام کند. لازم نبود که بگوید به اصلاحطلبان بدهی نداریم و آنها هیچنقشی در پیروزی ما نداشتند چون این با واقعیتهای عرصه اجتماعی و سیاسی ناسازگار بود لذا صحبتهای آقای واعظی را به حساب آقای روحانی گذاشتند که این نوعی بیتدبیری بود. از این رو من ابتدا شرایط بینالمللی، دوم مزاحمتهای نهادهای هم عرض و سوم ناتوانی دولت را مسئول این وضعیت میدانم.
چندی پیش برخی اعضای فراکسیون امید مجلس با رئیس دولت اصلاحات دیدار داشتند که وی تاکید کرده «باید در سال آینده تحولی ایحاد شود»؛ از دیدگاه شما مخاطب این سخن صرفا دولت است یا سایر نهادها را نیز شامل میشود؟
ما و بسیاری از دوستان به این نکته تاکید کردیم که این وضعیت چندگانه و جزیرهای مشکلی بزرگ است. مثلا وقتی حاکمیت پذیرفت که وارد برجام شود پازایتهای دیگر کنترل نشدند و پیامهای متناقض به جامعه جهانی داده شد که بگویند ایران روح برجام را نقض کرده؛ هرچند قطعنامهها را نقض نکرد. دولت آمریکا نتوانست از لحاظ حقوقی از برجام خارج شود و این نقطه قوت برجام بود. روح برجام توسط دولت آمریکا نقض شد، اما وقتی برجام به نتیجه رسید و دولت ایران و آمریکا بیشترین نقش را در آن داشتند، چرا کار اقتصادی با دولت آمریکا منع شد و شرکتهای آمریکایی اجازه نیافتند که در ایران کار کنند. ما باید رشته حفظ منافع شرکتهای آمریکایی با ایران را حفظ میکردیم تا آنها خود مدافع برجام شوند، اما زمانی که با فورد، شورولت و بقیه کمپانیها مقابله میشود معلوم است که لابیهای قدرتمند فشار سیاسی را نیز اعمال میکنند. نکته دیگر اینکه آنچه که ساختار اجرایی را شکل میدهد نیز گاه دچار تعارض است و این مساله در پارهای موارد موجبات تضعیف دولت را فراهم میآورد. جامعه جهانی نیز رصد میکند که این دولت در داخل از چه قدرتی برخوردار است و چقدر امکان چانهزنی دارد. نکته دیگر اینکه بعد از اتفاقات دیماه 96 و پیامهایی که بخشهایی از جامعه دادند نیاز به اصلاحات اساسی را حتمیتر کرد و ما بدون انجام آن اصلاحات امکان تحقق فرآیندهای بعدی را نخواهیم داشت. لذا نگرانیهای رئیس دولت اصلاحات کاملا جدی است و اگر فردا انتخابات شود جریان اصلاحطلبی به هیچوجه حاضر به بسیج نیروهای اجتماعی نیست. اگر این فرض را بپذیریم که برای مقام معظم رهبری همیشه مشارکت حداکثری در انتخابات اولویت بوده؛ جمهوری اسلامی استانداردی را در انتخابات رعایت کرده و گفته در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری 60درصد مردم را پای صندوقهای رأی آوردهام، حال اگر این میزان به 35درصد برسد در این شرایط به شدت خطرناک خواهد بود. پذیرش استعفای ظریف ضربهای به کل حاکمیت بود و پیامدی بسیار وحشتناک به داخل و خارج میداد. لذا اگر مقامات به این نتیجه برسند که فقدان انجام اصلاحات در یکی 2 سال آینده منجر به کاهش شدید مشارکت اجتماعی و سیاسی خواهد شد تن به تغییرات خواهند داد.
در یک دیدگاه کلی سال 98 را به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چگونه ارزیابی میکنید؟
دولتهای هند، ژاپن و کره در حال مذاکره با دولت آمریکا هستند برای گرفتن استثناهای خرید نفت از ایران و اگر موفق به انجام این کار شوند وضعیت فروش نفت ایران بین یکمیلیون تا یکمیلیونو 200هزار بشکه در روز خواهد رسید و میتوانیم در شرایط اضطرار کشور را اداره کنیم. در بدترین وضعیت فروش نفت کشورمان به 500هزار بشکه در روز تقلیل خواهد یافت که فشار اقتصادی سهمگینی را وارد خواهد ساخت. البته چنین باوری ندارم که چنین مسائلی موجب از دست رفتن رشته امور شود چون در کنار میل روبه افرایش نارضایتیهای عمومی، نگرانی از آشوب، هرج و مرج، فقدان امنیت، جنگ داخلی و نفوذ و جنگ خارجی مردم را نگران میکند. لذا مردم میگویند ما نگران آینده هستیم اما موافق ایجاد آشوب چندگانه نیستیم. معمولا مردم در طول 4 سال، عملکرد دولت و مجلس را با وعدههایی که دادهاند ارزیابی میکنند، اما وقتی به انتخابات نزدیک میشوند مردان و زنان نامزد شده در انتخابات را با یکدیگر مقایسه میکنند. لذا اگر مردم احساس کنند که در صورت کوتاهی در انتخابات تندروها به قدرت میرسند و شرایط فرهنگی و اجتماعی آنها بیشتر تحت فشار قرار میگیرد همچنان تمایل به راهکارهای درون سیستمی را به برون سیستمی ترجیح میدهند.
آقای روحانی نشان داده زمانی که جایگاه خود را در خطر ببیند با تحرکاتی ورق را به نفع خود باز میگرداند؛ این احتمال وجود دارد که در سال آینده نیز با توجه به تحرک مخالفان و مشکلات جامعه آقای روحانی بازیابی مجددی در موقعیت خود در جامعه داشته باشد؟
ارزیابی بسیار سخت است، چرا که وقتی دولتی در افکار عمومی به شدت تخریب میشود اقدامات بسیار عمیق و زیربنایی میخواهد تا خود را احیاء کند. بهنظر من فرصتی که آقای روحانی دارد این است که با پرهیز از جنجال و پرهیز از حاشیهها به تقویت سازوکارهای درون سیستمی بپردازد و دولت خود را برای کنترل وضع موجود تجهیز کند. مردم از شرایط خبر دارند و میدانند دولت با چه مسائلی روبهروست، اما اگر مردم ببینند که دولت در این بحران و مشکل همچنان میتواند سطحی از کارآمدی را نشان دهد، همچنان امیدوار باقی خواهند ماند. فشاری که به دولت ایران در 2 سال گذشته وارد شد به هر دولتی وارد میشد سقوط میکرد.