در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند.
قانون- علیرضا کاردار|
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. چندین سال بود که اهالی جینگیل یک روز بهخصوص در سال را جشن میگرفتند و میزدند (به تنههای درخت) و میخواندند (آوای همدلی) و میجنباندند (دم و سر و گوششان را). کسی از دلیل اصلی این جشن باخبر نبود و افسانههای زیادی دربارهاش گفته میشد. یک عده میگفتند روزی بوده که اولین زوج حیوان به جینگیل رسیدهاند و بعد کمکم تعدادشان زیاد شده و حیوانات دیگر هم به هوای خوردن آنها یا خورده شدن توسط آنها به جینگیل آمدهاند و جینگیل پا گرفته است. ولی در بعضی منابع دیگر آمده بود که مدتها در جینگیل حیوانات زندگی میکردهاند ولی همه نر بودهاند و نام جینگیل هم نرکده بوده. جشن روزی بوده که اولین ماده به جینگیل آمده و چشم اولین نر به او افتاده و یک دل نه صد دل عاشقش شده و بادا بادا مبارک بادا. این روایت معتبرتر به نظر میرسید.
خلاصه اینکه در آن روز پیر و توله و نر و ماده و چرنده و پرنده جشن میگرفتند و به جفتهایشان هدیه میدادند. هدیهها هم معمولا خوراکی بود. از کاه و یونجه گرفته تا دل و روده همان گاو و گوسالهها. چون بیشتر جینگیلوندان گوشتخوار بودند، همین قلب و جیگر بیشتر طرفدار داشت و چون این امعا و احشا خونی بود، کم کم رنگ قرمز به نماد آن جشن تبدیل شده بود. از طرف دیگر پرندگان و چرندگان هم بیشتر جانوران ریزتر را میخوردند که در بین آنها عقرب از همه لذیذتر بود. برای همین آنها هم در این جشن به جفتهایشان عقرب هدیه میدادند. تا اینکه یک بار عقربها دست به اعتصاب زدند و در یک سال، هر حیوانی که عقرب به زوجش داد، عقرب هم آن را نیش زد. کار به جایی رسید که کمکم داشت نسل حیوانات از گاو و بز گرفته تا عقرب و عقربخواران منقرض میشد که تصمیم گرفتند هدایای این روز را به چیزهای کم خطرتری تبدیل کنند.
سرانجام به این نتیجه رسیدند که هرسال در روز جشن از گله خرسها چندتا خرس قرض بگیرند و به رسم قبل قرمزش کنند و به جفتشان کادو بدهند. بعد از مراسم هم خرسها برگردند سر خانه و زندگیشان، بدون هیچ خون و خونریزی و کشت و کشتاری. اینطوری شد که از آن زمان این ضربالمثل رواج یافت که نیش عقرب نه از ره کین است، خرس گنده اسمش والنتین است!