جمعه 2 آذر 1403
خانهگفت‌وگومشکل تولید رانتخواری است

مشکل تولید رانتخواری است

مجیدرضا حریری عضو اتاق بازرگانی با بیان اینکه رانت و سوبسید تولید را ورشکست کرد گفت: مشکل تولید مالیات، قاچاق، بیمه و سود بانکی نیست، بلکه مشکل تولید فساد و ۳۰ سال رانتخواری است. اگر وضع تولیدکننده ها خراب است، از کجا برج می سازند؟
مجیدرضا حریری چهره شناخته شده اتاق بازرگانی تهران و نائب رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در گفتگویی متفاوت با خبرنگار تسنیم تولید داخلی را به چالش کشید و مدعی شد که طی 40 سال گذشته انواع رانت ها و سوبسید ها به تولید داخلی داده شده ولی تولیدکنندگان داخلی برای کشور هیچ عایدی نداشته اند.

وی با بیان اینکه سیستم تولید در کشور خراب است، مشکل تولید را فساد دانست و گفت: تولیدکننده همیشه می‌نالد و می‌گوید وضع‌ام خراب است. اما می‌بینیم که روز به روز برج می‌سازند. اگر وضع خراب است که نمی‌توان برج‌سازی کرد. این به دلیل عدم شفافیت است.  البته عدم شفافیت “آن طرف” میز هم هست.

 

سیاست‌های دولت برای حمایت از تولید را چگونه ارزیابی می‌کنید و این‌که این حمایت چه میزانی توانسته تولیدکنندگان داخلی را برای حضور در بازارهای بین المللی توانمند کند؟

 طی سالهای متمادی گذشته آنچه که در حرف گفته‌ایم همواره حمایت از تولید کننده و تولید داخل بوده است. به خصوص بعد از جنگ تا الان سه استراترژی توسعه صنعتی نوشته شده است؛ یکبار در زمان دولت اصلاحات، یکبار در زمان دولت آقای احمدی‌نژاد و سومین بار هم در دولت آقای روحانی. اگر به حافظه خودمان رجوع کنیم در زمان‌های مختلف ما آمده‌ایم یک نرخ ارز ترجیحی همیشه برای تولیدکنندگان قائل شده‌ایم.

 زمانیکه نرخ دلار 16 تومان بود دلار با قیمت 12 تومان به تولیدکننده می‌دادیم. یک زمانی که دلار در بازار 90 تومان بود به تولیدکنندگان دلار 64 تومانی پرداخت می‌شد. در زمان آقای هاشمی رفسنجانی که دلار 500 تومان بود تولیدکنندگان دلار 300 تومانی می‌گرفتند. همیشه این بازی بوده است.

 غیر از 10 سال اخیر، نرخ سود بانکی این‌گونه بوده که می‌گفتیم به بخش بازرگانی 12 درصد سود بگیرید،‌به بخش تولیدی 8 تا 10 درصدی وام بدهید. همیشه از این حمایت‌های مالی، سوبسیدی، رانتی به جز 12 سال اخیر از تولید صورت گرفته است.

در طول سه دهه اخیر بیشترین حمایت تعرفه‌ای دنیا از تولید داخل انجام شده، الان متوسط تعرفه 21 درصد است ولی این 21 درصد مبنا ندارد. چون اگر بخواهیم متوسط تعرفه را محاسبه کنیم باید روی کالای ساخته شده حساب کنیم. حدود 85 درصد از واردات، یا مواد اولیه‌ است یا کالای واسط یا لوازم یدکی یا کالای سرمایه‌ای است.

85 درصد واردات رسمی  ایران از گمرک که بیرون می‌آید می‌رود خطوط تولیدی.  پس اگر قرار است بگوییم چه حمایتی از تولید می‌کنیم باید روی کالاهای ساخته شده بگوییم. در این صورت متوسط تعرفه 45 درصد است. به عبارت دیگر در برابر تولیدکننده پوشاک 55 درصد حمایت تعرفه‌ای انجام می دهیم.

در لوازم خانگی 40 درصد حمایت تعرفه‌ای انجام می‌گیرد. در واقع از حمایت سیاست‌گذاری و حمایت رانت و سوبسید کم نگذاشته‌ایم.

نتیجه این حمایت‌ها چه بوده است؟

 نتیجه این است که امروز ما حدود چهل و چند میلیارد دلار (40 تا 45 میلیارد دلاری) ارز برای خطوط تولید در سال اختصاص می‌دهیم. قرار است این مواد اولیه در خطوط تولید با یک ارزش افزوده تبدیل به کالای صنعتی شود که می‌توان آنرا در دنیا فروخت. حالا صادرات کالای صنعتی ما چقدر است در مقابل 45 میلیارد دلاری که ارز به ان اختصاص می‌دهیم.

چقدر است؟

مجموع صادرات غیرنفتی به طور متوسط 45 تا 50 میلیارد دلار است. از این رقم بر اساس آمار گمرک حدود 60 درصد میعانات، گاز و پتروشیمی یعنی هیچی. سوبسید انرژی است که صادر می‌کنیم. 40 درصد می‌ماند که تقریبا 16 میلیارد دلار است. از این رقم هم بیش از 50 درصد مواد خام است؛ سنگ، سنگ آهن، مس یا فولاد و سیمان است.

اگر امروز به کارخانه‌های سیمان یا فولاد که انرژی در قیمت تمام شده این دو کالا، نقش تعیین کننده ای دارد، چنانچه انرژی را با قیمت بین المللی در اختیار این کارخانه‌ها قرار دهیم نمی‌توانند یک کیلو از محصولات خود را صادر کنند.

آنچه که به طور واقعی در سال صادر می‌شود رقمی 6 تا 7 میلیارد دلار کالای صنعتی است.

صادرات  صنعتی و کشاورزی کشور در سال 7 میلیارد دلار است که از این میزان حدود 2 میلیارد دلار مربوط به صادرات محصولات کشاورزی است.  معتقدم باز هم بر اساس سوبسید این میزان محصولات کشاورزی صادر می‌شود. چون به کشاورز گازوئیل، برق و آب رایگان می‌دهیم و چیزی را که صادر می‌کنیم، این تولید نیست.

مابقی صادرات ما به عراق و افغانستان است. ایران به سایر کشورهای دنیا یک میلیارد دلار کالای صنعتی صادراتی ندارد. به جز یکی دو کارخانه مانند بوتان که محصولات خود را به اروپا صادر می‌کند.

این نشان می‌دهد ما داریم 45 میلیارد دلار واردات انجام می‌دهیم که عمدتا یعنی بیش از 90 درصد آن در داخل مصرف می‌شود. اگر همین کالا را وارد می‌کردیم شاید ارزان تر به دست مصرف کننده می‌رسید.

 آیا تولیدات ما بر اساس استانداردهای دنیا صورت می‌گیرد؟ مثلا در شاخص مصرف انرژی یا نیروی کار؟

در دنیا یک سری استانداردها برای تولید داریم، مثلا در مقابل هر کیلو وات ساعت برقی که به صنعت می‌دهید، فلان قدر باید کالای صنعتی تولید شود یا این میزان ارزش افزوده داشته باشد. صنعت داخلی هیچکدام از اینها را ندارد. واقعیت آن است که تولید در مملکت فاجعه است. اینها نه به دلیل این‌که تولیدکننده ناتوان است یا اشکال از تولیدکننده است. خیر .

پس دلیل این‌که تولیدات داخلی استانداردهای بین‌المللی را ندارند، چیست؟

اشکال از سیستم تولید است. راحت‌ترین چیزی که به عنوان تولید کننده طی این سال‌های یاد گرفته ایم این بوده که می‌گوییم سود بانکی گران است. یا مالیات گران است و بیمه می‌گیرند. آیا شما غیر از این چیزی شنیده‌اید. سود بانکی  اگر در ایران گران است، به سود بانکی در حسابداری صنعتی هزینه تامین مالی یک کالا می گویند. اثر سود بانکی در قیمت تمام شده کالا حداکثر 7 درصد می تواند باشد. اگر فنجانی را تولید کردید به قیمت 100 تومان 7 تومان آن هزینه تامین مالی است. الان 20 درصد به تولید کننده می‌دهیم این را 5 درصد کنیم مانند میانگین دنیا.

در این صورت چه اتفاقی برای تولید داخلی می‌افتد؟

 اگر سود بانکی 5 درصد شود سه چهارم از 7 درصد حذف می‌شود، یعنی 4 تا 5 درصد در قیمت تمام شده اثر گذار است. آیا گیر تولیدکننده همین 4، 5 درصد است وقتی 40 درصد تعرفه در برابر کالای خارجی حمایت می‌شود.

تولید داخل در برابر واردات و قاچاق ضربه‌پذیر است. برای واردات حداقل 40 درصد تعرفه اعمال می‌شود، ضمن این‌که قاچاق هم مفت نمی‌آید؛ قاچاق 30 درصد هزینه دارد تا وارد کشور شود.

با تولیدکننده صحبت می‌کنید بلافاصله می‌گوید سود بانکی بالاست یا این‌که بیمه تامین اجتماعی بالاست. هزینه بیمه تامین اجتماعی در ایران با معدل دنیا فرقی نمی‌کند. هر کس خلاف این را می‌گوید با عدد و رقم بیاید تا ثابت کنم. ولی نمی‌گویند در هیچ کجای دنیا حداقل دستمز 200 دلار نیست. کشورهایی که در حال رقابت با ما هستند از 500 تا 2000 دلار در ماه به کارگر دستمزد می‌دهند. هزینه دستمزد کارگر در تولید چیزی حدود 7 درصد است؛ چرا این را فراموش می‌کنیم. بنابراین ما می‌دانیم درد تولید چیست، اما علائم و آلارمی که می‌دهیم غلط است. در نتیجه نمی‌توانیم این درد را درمان کنیم. مثلا در سرمان یک غده‌ای داریم می‌رویم دکتر می گوییم دستمان درد می کند، نمی‌گوییم مثلا سرمان درد می‌کند.

اقتصاد یک موجود زنده است. اگر در ناحیه گردن یکی از دیسک‌ها روی نخاع فشار بیارود ممکن است دستت درد بگیرد. ولی پزشک ماهر آن است که بفهمد دست عیب و ایردای ندارد و مهره گردن عیب دارد و باید درمان شود.

پزشکان اقتصاد ایران از آلارم مریض، تشخیص درست نمی‌دهند. در نیتجه ما همواره به خطوط تولیدی رانت تزریق می‌کنیم و سه دهه است که نیتجه‌ای نگرفته‌ایم.

راه‌حل این معضل چیست؟

بخشی از راه‌حل این مشکل به ساختار کلان اقتصاد برمی‌گردد. اقتصاد باید شفاف، رقابتی و آزاد شود. در اقتصاد غیرشفاف وارد کننده و تاجر همیشه ناله می‌کند که چیزی ندارد چون شفافیت وجود ندارد. شفاف نیست این‌که چقدر وارد می‌کنم، با چه قیمتی وارد می‌کنم، چقدر در بازار می‌فروشم و این‌که سالانه چه میزانی درآمد دارم. شفافیت وجود ندارد. پس بنابراین می‌توانم دروغ  بگویم. صادرکننده و تولیدکننده هم این‌گونه هستند.

تولیدکنندگان که همیشه از روند کاری خود ناراضی هسیتند.

تولیدکننده همیشه می‌نالد و می‌گوید وضع‌ام خراب است. اما می‌بینیم که روز به روز برج می‌سازند. اگر وضع خراب است که نمی‌توان برج‌سازی کرد. این به دلیل عدم شفافیت است.  البته عدم شفافیت “آن طرف” میز هم هست. سیاست‌های شفاف نیست، فساد مالی و اداری داریم. رتبه ایران در شفافیت دنیا 148 در بین 170 کشور است. یعنی هرجایی می روید یک میزی وجود دارد که باید به تو جوز بدهد،‌امضای طلایی دارد و مجبورید رشوه بدهید تا امضای طلایی را بگیرید.آن ور میز کثیف است.

معتقدم فساد در افکار ما نهادینه شده است و همه ما در یک چرخه یک اقتصاد فاسد داریم دعوا می‌کنیم. این دعوا برای خشکاندن فساد نیست. این دعوا برای کم بودن سهم است.  همه افراد جامعه به نوعی درگیر این دعوا هستند؛ کارمند به یک شکل، دانشجو به شکل دیگر، استاد به شکل دیگر و … .  پزشکی که زیرمیزی می‌گیرد، مهندسی که امضافروشی می‌کند و… .

در واقع گام اول برای حل معضل تولید و اقتصاد شفافیت است.

بله،  اگر شفافیت وجود داشته باشد‌، مشخص می‌شود منی که 30 سال در این مملکت مدیر یا معاون وزیر بوده‌ام امروز که بازنشسته می‌شوم چرا باید یک کارخانه چند ده میلیارد تومانی داشته باشم. اگر شفافیت باشد پاسخ سئوال مشخص است. پس شفافیت علاج اصلی است. در ادامه اقتصاد باید آزاد شودتا همه انرژی‌های اقتصادی بتواند کار کند و رقابت‌پذیری ایجاد شود.

اگر در کشور رقابت کردن را یاد نگیریم کما اینکه الان با تعرفه 40 درصدی بلد نیستیم. فرض کنید وارد‌کننده‌ای یک فنجان را به قیمت 100 تومان خریداری می‌کند، زمانیکه آنرا وارد گمرک می‌کند باید 40 تومان پرداخت کند، به علاوه 9 درصد مالیات ارزش بر افزوده و 4 درصد مالیات علی‌الحساب بدون احتساب هزینه‌های جانبی 153 تومان هزینه واردات یک فنجان است. این واردکننده نسبت به تولیدکننده داخلی 50 تا 60 درصد اضافه‌تر هزینه می‌کند. پس چرا این واردکننده با این هزینه‌ها می‌تواند در بازار با تولیدکننده داخلی رقابت کند؟

در این صورت چه توقعی داریم که محصولات داخلی را در کشورهای دیگر که حمایتی مانند تعرفه وجود ندارد، بفروشیم. تولیدکننده یاد نگرفته که رقابت کند. پروسه تولید در مملکت، همیشه لای پنبه بوده و معلول بار آمده است.

این اتفاقاتی است که ما برای سیستم تولید داخلی فکر نکرده‌ایم، تصمیمات شعاری بچگانه، سیاسی و رای‌جمع کن می‌دهیم.

نتیجه این شده که بعد از چهل سال تولیددر داخل اقتصادی است و تولیدکنندگان از رقابت می‌ترسند.

یک نمونه خودروسازان هستند که با وجود حمایت همه جانبه دولت و مجلس محصولات آنها توان رقابت با خارجی‌ها را ندارد.

مردم همواره صبحت اتومبیل را می‌کنند اما مگر در کدام رشته می‌توانیم با کالاهای خارجی رقابت کرد، در هیچکدام از محصولات نمی‌توانیم رقابت کنیم. چرا ما قیمت تمام شده تولید داخل بسیار گران است؟ چون تنبل هستیم،  چند کارخانه در ایران می‌شناسید که صاحب سرمایه آن مدیریت را بر عهده نداشته باشد.

به تعداد انگشتان دست. در دنیا مدیرت یک علم است، وقتی پول دارم قرار نیست کارخانه را مدیریت کنم. از حجره‌داران بازار تا کارخانه‌داران  می‌دانند کار مالی بلد نیستند و نمی توانند دفاتر خود را بنویسند، می‌روند یک مدیر مالی مجرب استخدام می‌کنند. اما برا یمدیر کارخانه می‌گویند من خود هستم نه پسرم، نه دامادم. چون فکر می‌کنند این تخصص نیست. مگر می‌شود مدیریت تولید تخصص نباشد.

طرف می‌گوید من خودم مهندسم پس مدیر خوبی هستم. مثلا مهندس مکانیک چرا باید یک کارخانه آجرسازی خوب داشته باشد. دانش مدیریت نداریم در بخش دولتی و خصوصی. البته این مطلق نیست. بهره‌وری بسیار پایین است. می‌گویند کارگر ایرانی کار نمی‌کند. چگونه است که کارگر ایرانی در استرالیا یا کانادا کار می‌کند؟

بهره‌وری مقوله کارگری نیست و مقوله مدیریتی است. وقتی کارگر در خط تولید کار نمی‌کند یعنی این‌که مدیریت ضعیف است. یعنی بلد نیستید از کارگر کار بکشید.

منبع: تسنیم

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید