گفت و گو با هوشنگ بازوند استاندار کرمانشاه| تقریبا یک ماه از آمدن هوشنگ بازوند به کرمانشاه و تصدی پست استانداری میگذشت که او در مقابل آزمون سختی قرار گرفت.
به گزارش رتبه آنلاین، به دنبال وقوع زلزله ٧,٣ریشتری استان کرمانشاه در شامگاه یکشنبه ٢٢ دیماه، شهرهای قصرشیرین، سرپلذهاب، کرند غرب، دالاهو، اسلامآباد غرب، کرمانشاه، ثلاث باباجانی، روانسر و جوانرود، تعداد قابلتوجهی از منازل مسکونی در روستاهای اطراف، تخریب و بیش از ٦٠٠ نفر کشته و بیش از ٩ هزار نفر زخمی شدند.
بعد از سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه و شکلگیری یک مدیریت متمرکز مسئولیت اصلی کنترل شرایط پس از زلزله، بیشازپیش برعهده استاندار کرمانشاه قرار گرفت. با گذر از شرایط اضطراری به شرایط اسکان موقت اهم نیازهای زلزلهزدگان کانکس و بعد از آن در شرایط اسکان دائمی ساخت سریعتر یک سرپناه مطمئن است. درباره این موضوعات حرفوحدیث و سؤال زیاد است. دراینباره با مهندس هوشنگ بازوند به گفتوگو نشستهایم.
وقتی زلزله رخ داد شما کجا بودید؟
استانداری
اولین واکنشتان چه بود؟
قبل از زلزله، فرماندار قصرشیرین با من صحبت کرد که پیشلرزهای آمده و ما داشتیم صحبت میکردیم و تماس میگرفتیم که زلزله بعدی آمد و ارتباطمان با همهجا قطع شد و بالاخره بعد از یک ساعت یا یک ساعت و نیم ارتباط ما برقرار شد. ما بیشتر دنبال
ازگله بودیم.
اولین تماسی که گرفتید با کجا بود؟
با فرماندار ثلاث باباجانی؛ گفت ما اینجا خیلی کشته نداشتهایم. فقط جادههایمان ریزش کرده. بعد به مدیرکل پایانه زنگ زدم که وضع چطور است؟ گفت که در دو محور ریزش داشتیم، ولی تردد صورت میگیرد. بعد به فرماندار سرپل ذهاب زنگ زدم. او گفت تمام خسارات زلزله اینجاست. این حرف برایم عجیب بود چراکه مرکز زلزله ازگله و ٧٥ کیلومتر با سرپل فاصله دارد. گفتم: «واقعا اینطور است؟» گفت: «بله. تمام کشتهها اینجاست. وضع خیلی خراب و جادههای ما بسته است». با مدیر پایانه صحبت کردم که این جادهها بسته است. بلافاصله ستاد گذاشتیم و فرستادیم توی محورها و دیدیم بله دو محور مسدود و سنگهای بسیار بزرگی ریخته شده ولی به این معنا نیست که نمیشود تردد صورت بگیرد. تردد بود ولی بهسختی تردد انجام میگرفت. ساعت سهونیم نصفهشب کامل باز شد و تردد عادی صورت میگرفت. ما یک شانس آوردیم؛ پیشلرزهها کمکمان کرد. مردم در پیشلرزهها خیلی هوشمندانه عمل میکنند. هرچند در سختافزار اینطور نیست. یعنی وقتی داریم ساختمانی میسازیم خیلی دقت نمیکنیم که چگونه میسازیم. برایش وقت نمیگذاریم که در برابر زلزله مقاومت میکند یا نه. اینها در مسکن مهر خیلی خودش را نشان داد. پیشلرزهها باعث شد مردم خانهها را تخلیه کنند و بیرون بیایند. دیگر اینکه پراکندگی جمعیتی ما در این ١٩ هزار کیلومترمربع که تحتتأثیر زلزله قرار گرفت، خیلی گسترده است. هزارو ٩٣٢ روستا و هشت شهرستان وسعت خیلی بزرگی است.
این خیلی کار را سخت میکند
خیلی کار را سخت میکند. ما تقریبا ساعت سهونیم، چهار حرکت کردیم به سمت منطقه. ساعت پنج صبح رسیدم به بیمارستان اسلامآباد. دیدم تمام جنازهها داخل حیاط است. به فرماندار گفتم: «چرا نمیبرید داخل؟» گفت: «بیمارستان تخریب شده». گفتم: «بیمارستانی که شش ماه پیش افتتاح کردید تخریب شده؟» گفت: «بله». رفتم داخل بیمارستان و بچههای همراه من و محافظها گفتند: «بیا بیرون، بیا بیرون». این را از این باب میگویم بیمارستانی که قرار بود برای ما محل یاری باشد باری شد روی دوش ما. حتی پرستارها جرئت نمیکردند که بروند از آنجا دارو بیاورند. هر آن احتمال میدادند ریزش کند.
ولی بخش قدیمی بیمارستان تخریب نشده بود، فقط بخش تازهساز آن تخریب شده بود.
این واقعا یک ایراد اساسی است که باید سر فرصت به آن بپردازیم. من آنجا خیلی داد زدم که سریع آمبولانسها را بفرستید و اعزام کنید. در شب هلیکوپتر هم نمیتوانست به ما کمک بدهد. مجبور بودیم با همین آمبولانسهای خودمان اعزام کنیم. آنجا نماز خواندم و حرکت کردم سرپل ذهاب
و دیدم بدتر از آنجا…
پیمانکار بیمارستان اسلامآباد چه کسی بود؟
نمیدانم. یک پیمانکار «گرید» یک بود.
تحت تعقیب قرار گرفته؟
بله
فرض کنیم واگذاری سالم بوده و در مناقصه کسی که کمترین قیمت را داده برنده شده. نقش ناظر چه بوده؟
پیمانکار، پیمانکار «گرید» یک بوده. ناظر هم داشته. نظر شخصی و نه تشکیلاتی من این است که هردوی اینها مقصرند، باید به اشد مجازات برسند چون در قتل آدمهایی که جلوی بیمارستان مردند شریکاند. همینها را به آقای رئیسجمهوری هم گفتم. واقعا در قتل این آدمها شریکاند. هیچکس مثل من ناظر بر جاندادن آنها نبود.
یعنی اگر بیمارستان سالم مانده بود، میتوانستید خیلیها را نجات دهید؟
من در سرپل ذهاب میدیدم که آدمها بهراحتی دارد میمیرند و بیمارستانی نبود که به اینها سرویس بدهد. سازنده این بیمارستان که پیمانکارش بوده و ناظرینی که در کنترلنکردن فنی ساختمان خیانت کردند، در قتل آن آدمهایی که جلوی چشم من در بیمارستان مردند دخیلاند و قاتلاند. واقعا باید با آنها برخورد کرد.
پیمانکار بازداشت است یا آزاد؟
مرخص است؛ ولی کار از بازداشت بهدر است. به نظر من باید اینجور آدمها را اعدام کرد. درنگ نکنند. اینها قاتلاند و در کشتن آدمها نقش داشتند. بیمارستان محلی است که باید مورد اعتماد باشد و محل اطمینان باشد، برای مدیریت بحران. نه خودش برای مدیر بحران، بحران بشود.
ماجرا وقتی دردناکتر میشود که به یاد بیاوریم که خود شهر اسلامآباد آسیب چندانی ندیده، فقط بیمارستان تخریب شده.
بله خود اسلامآباد با مرکز زلزله بیش از ١٧٠، ٢٠٠ کیلومتر فاصله دارد. برای خانه عادی مردم اتفاقی نیفتاده؛ اما بیمارستان و دو، سه بلوک از مسکن مهر اصلا یک طبقهاش حذف شده و رفته زیر زمین.
مسکن مهر در اسلامآباد تلفات داشته؟
نه، آنها همه بیرون بودند؛ ولی سه بلوک، هرکدام یک طبقهاش محو شده. به دلیل آنکه رفتهاند روی قنات آب ساختمان ساختهاند. اینها خیانت و جنایت است. یک روزی باید به اینها رسیدگی شود. بگذریم… .
بعد رفتید سرپل… .
رفتیم سرپل و اولین کاری که کردم، رفتم داخل ساختمان فرمانداری که جلسه ستاد بحران بگذاریم و دنبال این بودم که تا میتوانم گرفتار بحران نشوم. من تجارب زیادی داشتم. چند زلزله را دیده بودم و نمیخواستم در منجلاب بحران گرفتار شوم. میخواستم به هر شکلی شده، عادیسازی را در شهر رواج دهم و در بحران نمانم. بههمیندلیل هیچ چادری نصب نکردم و گفتم همه مدیران میآیند در ساختمانهای خودشان کار میکنند؛ چون اگر نمیرفتم، داخل ساختمان نمیتوانستم فردا بانکها را بیاورم سر کار. من فردای زلزله همه بانکها و ادارات را فرستادم سر کار. آنجا خیلیها ترسیدند. پسلرزهها مدام میآمد و بههرحال آنجا نشد جلسه را بگذاریم. در سپاه جلسه گذاشتیم و بلافاصله از فرمانده سپاه و ارتش تقاضا کردیم یکی شهر را قبول کند و یکی روستا را. چون هلالاحمر بهتنهایی نمیتواند این اقدام را انجام دهد. سردار عظیمی، فرمانده سپاه قرارگاه نجف، اعلام کرد که روستاها را میگیریم و جانشین امیر آریانفر که فرمانده ارتش در غرب کشور است، اعلام کرد که ما شهر را میگیریم. در مدت کمتر از یک ساعت چهار، پنج هزار نفر ریختند آنجا. این ظرفیتها کمکمان کرد. این ظرفیتها در منجیل و رودبار نبود و بعد از ٧٢ ساعت رفتند تا مردم را از زیر آوار درآورند. ما ساعت ١١ دوهزارو ٩٠٠ نفر را از زیر آوار بیرون آوردیم.
نیروهای سپاه و ارتش تجربه و آموزش لازم برای کمکرسانی به زلزلهزدگان را داشتند؟
در امداد و نجات مهم نیست که دارای تخصص خاصی باشی، مهم این است که اول کوچه را که ریخته، ببینی و باز کنی. باید یک نفر کوچه را ببیند، بعد لودر بیاید کوچه را باز کند و وارد خانهها شوید. اتفاقا این سربازها بسیار سربازهای کارکشتهای بودند و مردم هم میرفتند و به آنها کمک میکردند؛ مثلا میگفتند اینجا سه نفر زیر آوارند و اینها میرفتند و درمیآوردند. شدت زلزله آنقدر زیاد بود که خیلی آدمها را اصلا بیرون انداخته بود. در مسکن مهر ششهزارو ٧٠٠ نفر مصدوم داشتیم، این نشان میدهد که اینها به بیرون پرت شدهاند. پادگان ابوذر و ارتش آمدند و اینها خیلی کمک کردند.
پادگان ابوذر خودش کشته داده بود؟
سه، چهار نفر در خانههایشان. بلوکهای خانه سازمانیشان بود که سه تا کامل ریخت؛ ولی مردم داخل آن نبودند. من رفتم دیدم. فکر میکنم یکی، دو نفر فقط کشته شدند.
فرمانده ارتش گفته بود که چهار سرباز کشته شده.
نه آنجایی که من رفتم، خانه مسکونی بود. بعید میدانم سرباز بوده باشد.
در سرپل رفتید به سمت مسکن مهر؟
بعد از اینکه تقسیمبندی را انجام دادم، به سمت مسکن مهر و فولادی و بعد بلافاصله به روستاهای اطراف رفتم. دیدم خیلی نیاز به این هست که اجساد دفن شود. باید پزشک قانونی بیاید و تأیید کند که اینها را دفن کنند. نزدیک به ٧:٠٥ صبح بود که رئیسجمهور یک ربع با من صحبت کرد و گزارش وضعیت را گفتم. بعد با رئیسکل دادگستری صحبت کردم که ابلاغی بدهید که همه پزشکان بتوانند نقش پزشکقانونی را انجام دهند و انصافا بلافاصله این کار را کرد؛ یعنی همه پزشکانی که اعزام شدند، میتوانستند گواهی فوت صادر کنند. مردم بیتاب بودند که مردهها زودتر دفن شوند.
مشکل اول و نیاز زلزلهزدهها چه بود؟
اول صبح که من رفتم، واقعا یک بطری آب هم نبود. بالاخره بلافاصله آبها سرازیر شد. شاید اولین مسئولی که آنجا آمد، آقای سعیدیکیا، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، بود. شب بلافاصله با من صحبت کرد و گفت صبح زود حرکت میکند. اعلام کرد تمام سیمان آنجا را رایگان میدهم. این کار شهامت میخواست و هنوز هم دارد میدهد. گفتم ما آب میخواهیم. رفت قراردادی در کرمانشاه بست و چهار، پنج تریلی آب فرستاد و بعد از آن کمکهای مردمی سرازیر شدند.
این کمکهایی که آمد به نیازها میخورد؟
ما اولا از مردم صمیمانه تشکر میکنیم، خصوصا در بحث آب خیلیخیلی به ما کمک کردند و در بحث مواد غذایی، بهخصوص کنسروها. خیلی به درد میخورد. در لباس و پتو هم خیلی به درد میخورد. خیلی پتو به ما کمک کردند. تا جایی که ما آمار داریم، بیش از ٢٨٠هزار پتو بین ٥٣ هزار خانوار توزیع کردیم. هرکدام تعداد زیادی پتو گرفتند. این زلزله اولین زلزلهای بود که فضای مجازی بر آن حاکم بود، هم برایمان فرصت بود و هم برایمان تهدید بود. معدلش برایمان فرصت بود.
تهدیدها چه بود؟
فضای آنجا طوری بود که کسانی که با جمهوری اسلامی عناد داشتند، کمابیش در منطقه حضور داشتند و شایعاتی پخش میکردند که اعتماد مردم به حکومت و دولت کم شود. مثال میزنم. من آنجا دستور دادم: «آب که آمد، به روستاها برسانید. تریلی قادر نیست به روستاها برود. شما بریزید داخل نیسان و ببرید و در مناطق مختلف بین روستاییان توزیع کنید». بلافاصله فیلمی منتشر شد و گفتند که مردم کمک نکنید. اینجا دارند آبی را که شما آوردید میبرند که کمک کنند به یمن! درصورتیکه این دستور خود من بود که تقسیم کنیم که سریع برسد. تریلی که نمیتواند تا خود روستا برود. مردم اعتمادشان را از دست میدادند یا میگفتند آستان قدس یا سپاه و ارتش دارند به اسم خودشان این کار را میکنند و از اینجور موارد خیلی زیاد بود یا میگفتند استاندار با جهانگیری صحبت کرد و جهانگیری گفت من در جشن تولد هستم و استاندار زد زیر گریه و… درصورتیکه من وقتی گریه کردم که … هنوز هم هروقت که به آن فکر میکنم، بغض میکنم… مادری که خودش را روی فرزندش انداخته بود و آن بچه زنده مانده بود؛ در یکی از روستاهای «اهل حق» بود. من هیچوقت فراموش نمیکنم این فداکاری مادری که میداند آوار دارد میآید و خودش را میاندازد روی سر این بچه. وقتی من رسیدم، بچه را درآورده بودند و مادرش مرده بود. اینجا بود که من گریه کردم و هیچوقت یادم نمیرود.
پس شایعه تماس شما با آقای جهانگیری و آن موضوع صحت نداشت؟
اصلا صحت نداشت. مطلقا صحت نداشت.
شایعهای بود درباره اینکه به روستاهای اهل سنت و اهل حق کمکرسانی مطلوب نبوده. آیا صحت داشت؟
حضرتعباسی اینطور نبود. سپاه بیشترین کمک را به اهل سنت کرد. سپاه، ارتش و قرارگاه خاتم خیلی به ما کمک کردند. هرکس هرچه میخواهد بگوید، بگوید.
اصلا تقسیمبندی داشتید که اینجا اهل سنت است و اینجا اهل حق و…؟
اصلا اینطور چیزی نبود. اصلا اینطور چیزی آنجا مهم نیست. آنجا جان آدمها مهم است. شما فرصت فکرکردن به چنین چیزهایی را نداری. آنجا آدمها زجر میکشند. ناله میکنند. بهترین عزیزانشان را از دست دادهاند. اصلا شما فرصت ندارید فکر کنید که اینها سنیاند، اهل حقاند یا شیعه.
در بازسازی و کمکرسانی بعدی چه؟
الان هم همینطور است. هزار و ٩٣٢ روستا تحتتأثیر زلزله است. از این هزار و ٩٣٢ روستا، هزار و ٥٦٠ تا را تا الان ارزیابی کردهایم. در حالت عادی به شما ماشین بدهند و بگویند به اینها سر بزن امکان ندارد در یک ماه برسید، اما ما تکتک اینها را رفتیم و ارزیابی کردیم. ٢٥٥ روستای ما کاملا با خاک یکسان شده. اولویت کانکس را به آنها میدهیم. در روستایی هم که نیمی تخریب شده و نیمی مانده و نیمی جرئت ندارند وارد خانه شوند، اولویت با کسانی است که تلفات داشتهاند. خود مردم و بهخصوص «اهل حق» این کار را کردهاند. اگر پیرمرد و پیرزنی بود که کسی را نداشتند، اول چادر را بردند و دادند به آنها. پس اولویت را کسانی قرار دادیم که اقوام و خانوادههایشان را از دست دادهاند یا روستاها کاملا تلف شده. بعد از قضیه بحران ما روی کمکهای مردمی مقداری فضاسازی کردند که اینها ممکن است کمکها را به دست مردم نرسانند و ما هیچ مقاومتی نکردیم. به نیروی انتظامی گفتیم اصلا جلوی آنها را نگیرید. آن ترافیک بیشتر مربوط به ماشین شخصی بود. تصور کنید یک صندوقعقب ماشین چقدر از مشکل ٥٣ هزار نفر را حل میکند؟ ولی من ممانعت نکردم. گفتم بگذار خودشان بیایند توزیع کنند. روز اول مردم به روستاها نمیرفتند و هرچه ما میگفتیم گوش نمیدادند و میگفتند ما میخواهیم برویم داخل شهر. داخل شهر که میشدند، اولین گروه را میدیدند، احساساتی میشدند و همه کمکها را میدادند به آنها. گاهی هم عدهای به آنها حمله میکردند و بعد ساماندهی کردیم و کمکها رفت سمت روستاها که خیلیخیلی خوب بود. بعضی چیزها خوب نبود، از جمله لباسهای کهنه.
در بعضی روستاها مردم لباسها را مصرف نکرده بودند و یکجا جمع شده بود.
بله دپو کردیم. خودم گفتم آتش بزنند. الان هم هست و گفتم برش گردانند. خیلی از لباسها و چراغ والورها کهنه بودند.
مسئله دیگر مسئله زبالهها بود. جاهایی مجبور بودند زبالهها را بسوزانند. اقلام مصرفی هم مثل کنسروها خیلی زباله تولید میکرد.
ما در شهر سرپلذهاب حدود ٤٥ هزار نفر جمعیت داریم ولی روزانه به اندازه ٦٠٠ هزار نفر زباله تولید کردیم. انصافا اینجا آقای نجفی شهردار تهران خیلی خوب به ما کمک کرد. دو منطقه را فرستاد سرپلذهاب و ثلاثباباجانی. منطقه ١٤ و منطقه ٢٠. خیلی خیلی کمک کرد. صمیمانه هم از آقای نجفی و هم آقای سعیدیکیا تشکر میکنم.
الان چقدر کانکس توزیع شده؟
ما دو نوع کانکس داریم؛ کانکس روستا و کانکس شهر، برای کانکس روستا اول قرارمان بر این بود که بگوییم مردم از مصالح، اسکان موقت بسازند. ولی پسلرزهها این اجازه را به ما نداد. مجبور شدیم برویم روی کانکس. یک قرارداد با قرارگاه خاتم بستیم به تعداد هشت هزار عدد.
چقدر نیاز دارید؟
پیشبینی ما این است که اگر ١١ هزار کانکس به روستا بدهیم، ٩٠ درصد مشکل را حل کردهایم. برای این ١١ هزارتا، هشتهزارتا را دادیم به قرارگاه خاتم و سههزارتا را دادیم به بنیاد مسکن و کمکهای مردمی. یکهفتهای طول کشید تا قرارگاه خاتم تجهیز کرد و پای کار آمد. سپاههای ٣٢گانه هم آمدند پای کار و البته این کارها نیاز به توزیع دارد که در جلسهای که مقام معظم رهبری حضور داشتند بحث مدیریت متمرکز را مطرح کردند و این هم بهخوبی شکل گرفت. مقام معظم رهبری به سه نکته اشاره کردند؛ یک) مدیریت متمرکز؛ دو) از زلزله فرصت بسازیم و سه) سرعت عمل. بعد از رفتن مقام معظم رهبری جلسهای گذاشتیم که نحوه مدیریت متمرکز شکل گرفت که محوریتش با استاندار باشد.
الان دستگاههایی که آنجا هستند، اعم از نظامی و غیرنظامی، باید با استاندار هماهنگ باشند؟
بله کاملا و این شاید شاهبیت سفر مقام معظم رهبری بود. الان سپاههای ٣٢گانه دارند برای کانکسها فونداسیون درست میکنند. قرارگاه خاتم تا این لحظه چهارهزارو ٧١٠ کانکس نصب کرده.
تعدادی عکس در فضای مجازی منتشر شد که باد تعدادی از کانکسها را تخریب کرده.
بله. همه کانکسهای مردمی بود. کانکسهایی که قرارگاه خاتم درست کرده، همه دارای فونداسیون و فریم فلزی است. این فریم فلزی در فونداسیون وصل میشود. بعد این پنلها آنجا پیچ و مهره میشود. کاملا استاندارد است. من قول میدهم که هیچ اتفاقی نیفتد و تا سه، چهار سال دوام دارد.
در توزیع کانکسها تبعیض قائل نشدید؟
اصلا. مثلا یک نفر نذر کرده بود که کانکسها برود روستای ایکس، ما هم همان کار را کردیم. چون ممکن بود آشنایی در آن روستا داشته باشد. ممکن بود یک وزیری مثل آقای سلطانیفر روستایی را دیده باشد و چون دیده بود خیلی سرد شده، گفته بود ٤٠ کانکس میفرستم به آن روستا. اصلا
مقاومت نکردیم.
چه تعداد از مردم الان کانکس دارند؟
به حول و قوه الهی نسبت به قولی که دادهایم، تا ٤٥ روز دیگر روستا را تمام میکنیم.
و شهر؟
ماجرای شهر قدری متفاوت است. قرارداد شهر با ارتش است که دارد کانکسها را درست میکند.
چه تعدادی را ارتش درست میکند؟
دوهزارتا. کانکس شهر با روستا فرق دارد. فونداسیون ندارد. زیرسازیاش مال خودش است. پایه دارد. به خاطر اینکه میخواهیم شهر را جمع کنیم. نمیخواهیم کانکسآباد شود. ولی روستا داخل خانهاش زدهایم. خانه خودش هم هست. بهعنوان مطبخ یا انباری یا کاهدان از آن استفاده میکند. اما در شهر باید جمع شود. یکسری مستأجر هستند. خانهای از اینها خراب نشده. اگر کانکسی به اینها بدهیم، فردا که خانهها را ساختیم، اینها را چه کنیم؟ بااینوجود ما سختگیری روی کانکسها نداشتیم. یکسری خواستند برگردند روستاهایشان. از روستا کوچ کرده بودند. یکسری را مختار کردیم که علاوه بر کمکهای بلاعوض میتوانند پنج میلیون تومان بگیرند و بروند جایی را در قصرشیرین یا کرمانشاه کرایه کنند.
این منجر به این شده که میگویند در کرمانشاه دیگر خانه اجارهای پیدا نمیشود.
اینطور نیست. ضمن اینکه زلزله است و مثل جنگ یکسری عوارض را با خودش دارد. یکسری از مستأجران هم گفتهاند نه روستا میرویم و نه اجاره خانه میخواهیم، فقط کانکس. اینها را هم سازماندهی کردیم و یکسری زمین از شهرداری و محلههای قابل مدیریت گرفتهایم برای اختصاص کانکس به اینها.
مشکل کانکسگذاشتن در شهر را چطور مدیریت میکنید؟ در پارک سرپل تعداد بسیار زیادی چادر بود. آنها را چه کردهاید؟
ما اولویت را به خانههای تعمیراتی دادیم. اینها خانههایشان که تعمیر شود، برمیگردند و چادرها خالی میشود. خیلیها هم که خانهشان بازسازی نشده و برگشتهاند. ضمن اینکه تعدادی از این چادرها در سرپل وجود خارجی نداشتهاند و عدهای آمدهاند چادر زدهاند. درآمدی دارد و کنسرو میگیرند و چادر میگیرند و… . پسلرزههامان که کم شود، خیلیها برمیگردند به خانهها. مردم جرئتشان بیشتر میشود. جان آدم است. آدم میترسد. مردم که برگردند چادرها جمع میشود. خانههایی که عرصه و حیاط دارند، ما کانکس میزنیم داخل حیاط. خانههایی هم که آپارتمان هستند، بهصورت بلوکی کانکس میدهیم. ولی نه اردوگاهی. مثلا ٥٠ کانکس حداکثر کنار هم.
برای مسکن مهر چه کار کردهاید؟
اکثر ساکنان مسکن مهر مستأجر هستند که قصه مستأجرها را گفتم چطور حل میکنیم. برای مابقی جایی درست میکنیم که بیایند ٢٠، ٥٠ یا ٧٠تایی کانکس بگذاریم و ترجیحا فامیل باشند.
در محل مسکن مهر؟
نهایتا با فاصله ٢٠٠ متر. یعنی بنا نداریم یک اردوگاه هزارکانکسی درست کنیم چون بعد معضل اجتماعی و گرفتاریهای خاص خودش را دارد. متولی مسکن مهر هم وزارت مسکن و شهرسازی است. مشاور مقاومسازی گرفته و تا ٢١ دیماه مکلف شده به ما جواب دهد که این سازه مقاوم است یا باید تخریب شود. آن که باید تخریب شود، تخریب میشود و آن که باید بازسازی شود، بازسازی میشود. آنچه مسلم است در مسکن مهر قاب جانبی با قاب اصلی نتوانست کار کند و تمام قابهای جانبی از بین رفت. در اسلامآباد یک طبقه کامل محو شد. چون زیرسازی اصلا انجام نشده و روی قنات آب ساخته شده بود.
پیمانکارها چه کسانی بودهاند یا چگونه این مناقصهها واگذار شده؟
تعاونیها خودشان شروع کردهاند و ساختهاند. بعضیهایشان پیمانکار گرفتهاند.
بررسی کردهاید که واگذاری اینها رابطهای بوده یا نه؟
فرض کنیم رابطهای بوده. مسئله این است اصلا آدمهای متخصصی نبودهاند. ما آمدیم مسکن مهر را مثلا دادهایم به تعاونی ترهبارفروشی.
مسئولان دولت آقای احمدینژاد که این ساختمانهای مسکن مهر در زمان آنها ساخته شده میگویند ساختمانهایی که مردم ساختهاند، خراب شده نه دولتیسازها.
نخیر اصلا اینطور نیست. مسکن مهر فرق نمیکند. یکسری مسکن مهر هست که «خودمالک» هستند یعنی ناظر و نظارتشان یکی است و یکسری را تعاونیهای چندجانبه ساختهاند. هردوی اینها از بین رفته. میخواهم بگویم وقتی ساختمان را میسازید متری ٢٧٠ هزار تومان، چه توقعی از آن دارید؟ من دارم با ١٤ مهندس خبره و پژوهشگاه زلزلهشناسی مستنداتی تهیه میکنم که در نهایت به وزارتخانه ارائه کنیم. اینکه در شبکه برق و آب و ساختمانهای اداری و مسکن این گیرها را دارید. بهعنوانمثال خاموتی را که باید بهصورت افقی میآمد و عمل میکرد، بهجای هر ٢٢ سانتیمتر هر ٤٨ سانتیمتر گذاشتهاند و همینها باعث ریزش ساختمان شد. خیلی چیزها. مثلا ساختمان میدیدید که بادبندش عمل نکرده. جوشکار آمده چهارتا جوش زده و رفته و اصلا اصول فنی و جوشکاریاش رعایت نشده. من میگویم اگر ٦٠ درصد آییننامه ٢٨٠٠ زلزله در رابطه با ساختمانها رعایت میشد، اصلا تخریب نمیشد. در خیلی از اینها مطلقا آییننامه ٢٨٠٠ زلزله رعایت نشده بود.
شما بهعنوان استانداری شکایت کردهاید؟
نه ولی ما به دادستان اعلام کردیم و دادستان بهعنوان مدعیالعموم رفته تعدادی از پیمانکاران و ناظرها را دستگیر کرده. خودم از آقای دادستان خواستم که اینها را آزاد کند که بحث بازسازی را انجام دهند.
همانها که مسبب ماجرا شدهاند دوباره بازسازی کنند؟
حداقلش بیایند هزینهها را بدهند. فعلا آن آدم را زندان بیندازیم، مشکلی حل نمیکند. بحث اینها فراتر از زندان است. من اول صحبتهایم هم گفتم. تعدادی از اینها قاتل هستند و باید اعدام شوند. من جلوی بیمارستانها خیلیها را دیدم که داشتند جان میدادند و اگر بیمارستان درست ساخته میشد، ممکن بود آن آدمها نمیرند.
بازسازی کی شروع میشود.
تا امروز ٦٨٤ واحد پیکنی شده. یعنی از اسکان دائم. ما دو ماه فرصت خواستیم که از اسکان اضطراری به اسکان موقت برویم. اسکان موقت نزدیک به شش تا ١١ ماه طول میکشد. ولی هنوز یک ماه است که از اسکان اضطراری به اسکان موقت میرویم، بیش از ٦٨٠ پیکنی داریم.
ما میتوانیم از شما قول بگیریم که مردم زمستان سال آینده در خانههایشان باشند؟
ما بنا را بر ١١ ماه گذاشتهایم. ١١ ماه از اول بهمن که اسکان اضطراری را به طور موقت وصل کردیم.
یعنی اول دیماه سال آینده.
این بنا را داریم واقعا.
اگر کسی مشکلی داشت و خواست به شما منتقل کند، باید چه کار کند؟
من عموما هر یک روز در میان سرپلذهاب هستم و جلسه مدیریت بحران دارم.
اگر صحبتی باقی مانده، بگویید.
میخواهم بگویم ما کار انتقال نزدیک به ششهزارو ٥٠٠ نفر را در یک عملیات مشترک
هوایی -زمینی بین هوانیروز، هلالاحمر و اورژانس کشور انجام دادیم و جالب است حین انتقال یک نفر از اینها نمرد. این کار بیسابقهای است که شما آن را در هیچ زلزلهای نمیتوانید پیدا کنید.
منبع : اقتصاد آنلاین