شنبه 3 آذر 1403
خانهگفت‌وگوآینده کارآفرینی نوین در ایران

آینده کارآفرینی نوین در ایران

علی اصغر سعیدی- مدیر گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران

آینده کارآفرینی در ایران به کدام سمت و سو می‌رود؟ آنها چگونه باید با کسب‌وکارهای سنتی رفتار کنند. تنها راه ممکن و پیشرو مشارکت است. بیشتر، کسانی می‌توانند اعتبارات را جلب کنند که دارای شبکه هستند و بازاری‌ها و تجارت سنتی این شبکه را دارند. سعیدی در گفت‌وگو با آینده‌نگر به پیوند این دو حوزه معتقد است.

علی اصغر سعیدی- مدیر گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران از دیروز کارآفرینی در ایران می‌گوید و به امروز و فردای آنها نگاهی جامعه‌شناختی دارد. علی‌اصغر سعید، استاد جامعه‌شناسی اقتصادی دانشگاه تهران معتقد است موفقیت کارآفرینی نوین در همکاری با کسب‌وکارهای سنتی، به‌ویژه بازاری‌هاست. او معتقد است باید ایده و سرمایه از طریق باز و کارآفرینی نوین باهم ادغام شود تا به جای مانع هم بودن، در کنار هم باشند.

وضعیت امروز کارآفرینی را در ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ارزیابی من این است که وضعیت کارآفرینی در ایران به لحاظ عملی وضع مناسبی نیست. نقطه مثبتی که در ارتباط با گذشته وضع را بهتر کرده، این است که آگاهی کارآفرینان نسبت به دورهٔ پهلوی در ارتباط با موقعیت خودشان در جامعه بیشتر شده البته در آن زمان هم یک موجی وجود داشت که می‌توان گفت موج صنعت‌گرایی بوده و به خاطر صنعت حمایت از صنایع داخلی رهیافت مسلط در جهان بوده و بیشتر کشورها دنبال آن می‌رفتند. کارآفرینان دهه سی خیلی با قاطعیت شروع می‌کردند و یک مقداری ترقی‌خواه بودند و مقداری هم ایدئولوژی‌های ترقی‌خواهانه از دوران مشروطیت، نسبت ملی‌شدن در آن‌ها ایجاد شده بود. وضعیت کارآفرینان ایرانی بعد از انقلاب و در جهان بعد از سقوط شوروی خیلی تغییر کرده است.

این تغییرات معطوف به چیست؟

می فکر می‌کنم ساختارهای سرمایه خیلی تغییر کرده است. بیشتر سرمایه به شکل سرمایهٔ مالی نگه‌داشته می‌شود و این مسئله ذهن کارآفرینان را به سمت کارهای مالی برده تا کارهای تولیدی چون تغییرات اقتصادی خیلی سریع اتفاق می‌افتد و افراد نمی‌خواهند سرمایهٔ فیزیکی برجای گذارند و این یکی از مشکلاتی است که شرایط جدید به وجود آورده. از لحاظ خود کارآفرینان موانع پیش‌روی‌شان بیشتر خارجی است تا این‌که مربوط به خودشان باشد. کارآفرینان معمولاً یک شبکهٔ اجتماعی دارند و آن شبکهٔ اجتماعی خیلی به آن‌ها کمک می‌کند. بیشتر باید خاستگاه‌های آن‌ها را درنظر داشت چون بیشتر از خانواده‌هایی هستند که چه در کسب‌وکار کوچک و چه در کسب‌وکارهای بزرگ وجود دارند و آن شبکه‌ها و آموزش و جهان‌دیدگی را به خاطر همین آگاهی که در سال‌های اخیر به دست‌آمده دارند. موانع بیشتر خارجی هست. یکی از مهم‌ترین موانع در رشد پایدار کارآفرینان مسئلهٔ احترام به مالکیت خصوصی است یعنی باید به عنوان یک نهاد حفظ شود تا امکان این که دست کارآفرین باز باشد تا دست به انباشت زند و اشتغال بیشتر را در صورت لزوم به وجود آورد، گسترش دهد. اما الان تمایلی به انباشت سرمایه وجود ندارد و این جلوی چشم‌انداز پیشرفت کارآفرینانی که خود آن‌ها هم دنبال آن هستند می‌گیرد.

آیا این مسئلهٔ ترقی‌خواهی که اشاره کردید معطوف به یک ایدیولوژی خاص است یا پیشرفت در حوزهٔ کاری خودشان؟

هرکسی کار خودش را انجام می‌دهد ولی می‌شود گفت یک روحیه ملی‌گرایی و ناسیونالیسم در گذشته قوی‌تر بود و آن‌ها صرف نظر از سود بیشتر تلاش می‌کردند تا موفقیت‌های بیشتر به دست آورند. به وضوح برای آن‌ها کار و اشتغال ارجحیت داشته البته هم به ویژگی‌های خودشان مربوط است و هم به شرایط آن زمان که تازه از انقلاب مشروطیت گذشته بود و هم به شرایط جهانی که بیشتر به ملی‌گرایی و حفاظت از صنایع داخلی توجه داشتند.

در دوره جدید اوضاع کاملاً فرق دارد. در این دوره افراد هویت ملی را مساوی با پس‌انداز همهٔ پول‌هایشان در ایران نمی‌دانند. بیشتر دنبال علائم کلی اقتصاد هستند. افراد سعی می‌کنند وضعیت خودشان را با بازارهای جهانی ارزیابی کنند. البته در گذشته هم کارآفرینان موفق آن‌هایی بودند که بیشتر از همه بی‌بی‌سی گوش می‌کردند یا به منابع خارجی گوش می‌کردند. تسلط به زبان انگلیسی هم خیلی مهم بود. در آن زمان فشارهای جهانی و جهانی شدن در کسب و کار نیز مهم بوده چون باید قیمت‌ها را در صادرات و واردات می‌دانستند. ما نسبت به گذشته‌ای که داریم خیلی تغییرات داشتیم. سرمایهٔ فیزیکی که کار تولیدی را در بردارد بیشتر به سمت سرمایهٔ مالی رفته است و این استارت‌آپ‌های جدید و کارآفرینانی را که هر روز با فکر خودشان و سرمایهٔ دیگران بیزینس‌های موفقی را انجام می‌دهند محصول تغییرات در نظام سرمایه‌داری است.

شما اشاره کردید که الان از حوزهٔ تولید توجهات بیشتر به سمت حوزهٔ مالی معطوف شده. این مسئله چه میزان خودش را در حوزهٔ کارآفرینی نشان می‌دهد؟

هم در سطح جهان و هم در سطح داخلی بحث بازار مالی اعم از آموزش تا فعالیت‌ها مثل بحث بیت کوین ناشی از تغییرات جهانی است. به نظر من این مسئله خیلی بر چشم‌انداز کارآفرینی تأثیر می‌گذارد که چه کاری را شروع کند. همین که استارت‌آپ‌ها بیشتر از ظرفیت تکنولوژی‌های جدید استفاده می‌کنند نشان می‌دهد که آن‌ها می‌خواهند خودشان را به حلقهٔ جریانات و تحولات تکنولوژی در جهان، وصل کنند تا اگر با یک گوشی هوشمند یک کسب و کار راه انداختند با تغییر تکنولوژی تحت تأثیر قرار نگیرد مثلاً اسنپ در این زمینه موفق بوده و خواهد بود چون خودشان را به تغییرات تکنولوژیکی جهان متصل کردند.

  تفاوت خاستگاه کارآفرینی امروز با خاستگاه کارآفرینی گذشته چه بوده؟ آیا به لحاظ طبقاتی با هم فرق دارند یا به لحاظ دانش و یا به لحاظ مالی؛ اصلاً تفاوت خاستگاهی وجود دارد؟

بر اساس تحقیقات صورت گرفته اکثر کارآفرینانی که در صنایع بزرگ کار می‌کردند و مالکیت آن‌ها را داشتند عمدتاً خاستگاه‌شان بازاری بوده یعنی بیشتر از بخش تجاری، واردات یا صادرات که البته عمدتاً هم از واردات، وارد صنایع شدند ولی کسان دیگری از جمله مهندسین هم بودند. اولین کسی که ماشین آلات را در ایران آورد مهندس «عطاالملک دهش» بود که با یک آلمانی ماشین‌آلات را وارد کردند. بعد فردی تجاری مثل کازرونی را ترغیب کردند تا در صنعت نساجی سرمایه‌گذاری کنند. عمدتاً خاستگاه‌ها یا از تحصیل می‌آمدند یا از خانوادهٔ تجاری. همین به نظر من خیلی کمک می‌کرده به این‌که آن‌ها روز به رو رشد کنند. چون آن‌ها در بازار شبکه اجتماعی داشتند که از طریق آن می‌توانستند اطلاعات و اعتبارات به دست آورند و همچنین روابط تجاری را برقرار کنند.

تفاوت کارآفرین امروز با کارآفرین دیروز این است که این است که کارآفرین امروز اطلاعات را می‌تواند از خیلی جاها به دست آورد. کارآفرینان بزرگ سعی می‌کنند اطلاعاتشان را از طرق رسمی‌تر که در دنیای اطلاعاتی وجود دارد به دست آورند و کمتر از شبکه‌های اجتماعی‌ کسب اطلاعات کنند. اما کارآفرینان خردتر برخلاف چیزی که ما از کارآفرین از لحاظ جامعه‌شناسی تصویر می‌کنیم، عمل می‌کنند. منظور ما از کارآفرین در جامعه شناسی کسی است که ضمن استفاده از جهان‌دیدگی، علم، تلاش ذاتی خود، بیشتر از شبکه‌های اجتماعی، روابط اجتماعی، فرهنگ و ویژگی‌های خانوادگی کمک می‌گیرد. مثلاً در دههٔ چهل برنامه‌های اقتصادی را که آقای عالیخانی جلو می‌بردند در این جهت بود که افراد توانایی را که امکانات مناسب نداشتند، انتخاب کند و برنامهٔ صنعتی شدنش را از طریق این افراد راه‌اندازد و از این جهت خیلی موفقیت به دست آوردد. این افراد ویژگی‌های کارآفرینی را در ذات داشتند، فقط کافی بود آن‌ها را راهنمایی کنند که به جای انجام واردات، ماشین آلات را آورند تا ساخت را خود  انجام دهند. در حالی که هم نیروی انسانی به آنها دادند تا به تدریج همهٔ عوامل تولید را در داخل داشته باشند.

به نظر من یکی از مشکلات کارآفرین امروز این است که در شبکهٔ تجارت نیستند. پیشنهاد من این است که اگر برنامه‌ای برای استارت‌آپ یا کسب‌وکارهای جدید دارند سعی کنند بازاری‌ها را برای مشارکت ترغیب کنند. چون بازاری‌ها هم اعتبار دارند و هم اگر به این بازی و کار راه داده‌نشوند خودشان به عنوان مانع برای سایر کارآفرینان عمل خواهند کرد. ما دو تجربه در ایران در مورد مثلاً توسعهٔ شبکه‌های فروش داشتیم که یکی از موانع بزرگ خود بازاری‌ها بودند که دولت می‌خواست به آن‌ها توجه نکند و یک عدهٔ دیگر را که منافع متفاوتی با بازاری‌ها داشتند وارد شبکهٔ جدید توزیع کند.

نقطهٔ تلاقی این‌ها کجاست؛ آیا امکان هم‌زیستی برای این کسب‌وکارها نوین با کارآفرین‌های سنتی وجود دارد؟

بله. ممکن است که تعاریف حقوقی مختلفی باشد، مثلاً یک کسی که آژانس را به نحو سنتی کار خود را می‌چرخاند تفاوتش با اسنپ این است که اسنپ می‌گوید من شرکت حمل‌ونقل نیستم ولی این‌ها به لحاظ برداشتی که در جامعه می‌شود دنبالهٔ همان کسب‌وکار قدیمی هستند که به نحو جدید ارائه می‌شود و البته تکنولوژی‌های جدید هم کمک کرده‌است. به نظر من باید در برنامه‌ها و کسب‌وکارهایی که ترکیب ایده و سرمایه است بازاری‌ها مشارکت داشته باشند. ما نمونه‌هایی داشتیم که نشان می‌دهد صنعتگران دهه‌های چهل و حتی سی که با کمک بازاری‌ها کسب وکار را پیش بردند موفق‌تر بودند نسبت به کسانی که سعی کردند فاصله بگیرند. البته ممکن است در گذشته ایده و سرمایه را یک نفر داشت و یا اصلاً ایده وجود نداشت اما در حال حاظر مشکل سرمایه را باید از طریق مشارکت با بازار حل کرد.

آیا با توجه به ساخت و بافت اجتماعی جامعهٔ ما این امکان هست که کسب‌وکارهای نوین چشم‌انداز خوبی داشته باشد؟

بله. به چند دلیل کسب‌وکارهای نوین چشم‌انداز خوبی در ایران دارند. یک دلیلش این است که کارآیی نظام بروکراتیک زیاد نیست؛ نظام بروکراتیک در ایران نظامی است که ایده‌ها را در خودش حبس می‌کند. «مارک سون» که یک الگوی ایده‌آل از بروکراسی ساخته، می‌گوید بروکراسی قفس آهنین دموکراسی است و شما در این استارت‌آپ‌ها نوآوری، که نقطهٔ کانونی دموکراسی هست را می‌بینید که خود این نشان می‌دهد اول دولت نمی‌تواند وارد آن شود و دوم این است که حتی شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی و خصوصی‌ها و صندوق‌های بازنشستگی هم در این حوزه ناتوان‌اند.

چرا؟

زیرا آن‌ها هم یک مدیریت دولتی دارند. مدیریت دولتی انعطاف‌پذیری لازم برای تحولاتی که آن کسب‌وکارها باید هر روزه انجام دهند، ندارد. من از این جهت آیندهٔ خیلی خوبی برای آن پیش‌بینی می‌کنم.

آیا به نظر شما راه‌کاری برای هم‌زیستی کسب‌وکارهای نوین و سنتی وجود دارد؟

به نظر من مشارکت این دو باهمدیگر راهکار اساسی است. سرمایه‌های مشارکتی برای این دو کسب‌وکار مکانیزم اصلی است. در کشور ما این را نداریم. حداقل دولت وظیفه‌اش این است که یک بخشی را در وزارت صنایع بگذارد و ببیند چه کسانی هستند که می‌توانند سرمایه به دست آورند. بیشتر، کسانی می‌توانند اعتبارات را جلب کنند که دارای شبکه هستند و بازاری‌ها و تجارت سنتی این شبکه را دارند. شبکه‌های اجتماعی و پیوندهای دور و نزدیک‌شان با اصناف و شبکه‌هایی که در داخل بازار دارند همچنین ارتباطشان با روحانیت می‌تواند یکی از پایه‌های کسب اعتبار باشد یعنی کسانی که اعتبار را تهیه می‌کنند و از ایده‌ها استفاده می‌کنند به خصوص که بازاری‌ها در دادن ایده ناتوان‌تر هستند ولی در دادن اعتبار تواناتر. پشت این کسب‌وکارها(یعنی کارآفرینی نوین) تا اندازهٔ زیادی اشخاص سنتی وارد شدند ولی باید یک مقدار شفاف‌تر انجام گیرد تا بتواند این دو بخش را به هم نزدیک کند و این امکان به وجود آید که با یکدیگر فعالیت کنند.

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید