سه‌شنبه 6 آذر 1403
خانهگفت‌وگوگفت‌و‌گو با عباس قلی جهانی، کارشناس منابع آب کشور: بحران آب‌های زیرزمینی

گفت‌و‌گو با عباس قلی جهانی، کارشناس منابع آب کشور: بحران آب‌های زیرزمینی

آب زیرزمینی یک منبع طبیعی کلیدی برای پشتیبانی‌ توسعه اجتماعی و اقتصادی به شمار می‌آید. با این همه، هنوز هم عمیقاً با فهم نادرست روبه‌رو است؛ آنچنان که باید ارزش آن شناخته نشده، مدیریت ضعیفی بر آن حاکم است و به قدر کافی حفاظت نمی‌شود.
حمید پشتوان-سعید سلیمانی‌ها|
نگرانی‌ها درباره پایداری منابع آب زیرزمینی، تنزل کیفیت و تأثیرپذیری منفی اکوسیستم‌های وابسته به آب زیرزمینی، افزایش یافته است. هنوز هم ارزیابی کمّی و کیفی وضعیت آب زیرزمینی، با توجه به توزیع گسترده آن، دشواری تجمیع داده‌ها و سرمایه‌گذاری ناکافی در پایش آسان نیست. چالش شناسایی اقدامات لازم برای فراهم‌آوردن حکمرانی مناسب و تبدیل آنها به ترتیبات نهادی اثربخش برای مدیریت منابع آب زیرزمینی و حفاظت کیفی آنها نیز قابل ملاحظه است. درباره این موضوعات، با عباس قلی جهانی، مدیر کل سابق دفتر برنامه‌ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

-اهمیت منابع زیرزمینی را از چه جنبه‌هایی ارزیابی می‌کنید؟
درباره اهمیت آب‌های زیرزمینی می‌‌توان ابعاد مختلفی را برشمرد، اما در این گفت‌و‌گو به دو بُعد بیشتر تکیه نخواهم کرد. بُعد اول، مسأله نیاز و وابستگی کشور به منابع آب زیرزمینی است. در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد نیاز‌های آبی کشور، به منابع آب زیرزمینی وابسته است. جدای از کلانشهرها که نیازهای شرب آنها بیشتر از آب‌های سطحی تأمین می‌شود، بسیاری از شهرها و بویژه روستاهای کشور به آب‌های زیرزمینی وابسته هستند که نیاز آبی شرب را تأمین می‌کند. بنابراین، در تأمین آب شرب بسیار تعیین‌کننده و مهم است. از سویی دیگر در کلانشهرها، به دلیل افزایش جمعیت و نیازهای انسانی، مسأله آب شرب اهمیت بیشتری می‌یابد.
بُعد دوم اهمیت آب زیرزمینی، به استراتژیک‌بودن این منبع برمی‌گردد. واقعیت این است که در بسیاری از مناطق جهان، آب‌های زیرزمینی به عنوان منابع استراتژیک به شمار می‌آیند و می‌توانند در شرایط کمبود آب و خشکسالی طولانی مورد استفاده قرار بگیرند. به تعبیری دیگر می‌توان منابع آب زیرزمینی را یک پناهگاه دانست. ما در کشور این موضوع را رعایت نکردیم و عملاً در کشور بدون توجه به این مسأله از منابع آب زیرزمینی استفاده می‌شود. می‌توان گفت برداشت از آب‌های زیرزمینی را به حراج گذاشته‌ایم. توجه داشته باشید که زمان تجدیدپذیری آب‌های زیرزمینی نسبت به آب‌های سطحی بسیار طولانی‌تر است. منابع آب سطحی رودخانه‌ها به‌طور متوسط هر ۱۷ روز یکبار، تجدید می‌‌شود. در مقابل، یک منبع آب زیرزمینی از چند سال تا هزاران سال به طول می‌انجامد تا تجدید شود. بنابراین از این منابع نباید به سرعت برداشت شود.

-رویکرد حاکم بر مدیریت منابع آب زیرزمینی تاکنون، چه نتیجه‌ای داشته است؟
یک عامل اصلی در گسترش برداشت از آب‌های زیرزمینی در کشور، افزایش نیاز‌ در اثر افزایش جمعیت بوده است. جمعیت کشور در سال ۱۳۴۰ حدود ۲۲ میلیون نفر بود و جمعیت کنونی ما ۸۰ میلیون نفر است. اگر فرض کنیم امنیت غذایی این ۸۰ میلیون در دستور کار نباشد و فقط بخواهیم آب شرب این جمعیت را تأمین کنیم، و نیز وجود وابستگی اساسی به این منبع در برخی از نقاط کشور برای تأمین نیازها، بنابراین به منابع زیرزمینی فشار آورده می‌شود. به‌طور کلی، بخشی از فشار واردشده برای برداشت از منابع زیرزمینی غیرطبیعی نیست، ولی مسأله این است که آیا این فشار و برداشت از چاه‌ها و منابع زیرزمینی به درستی مدیریت شده است یا نه؟ به نظر بنده مشکل اصلی در همین جا است. بر طبق قانون، هر کسی که می‌خواهد چاه حفر کند، باید مجوز داشته باشد. صرف دادن مجوز، هر چند گام اول است اما کافی نیست، برای این‌که مجوز یا پروانه عملی شود باید اقداماتی صورت بگیرد، یعنی فقط با دادن پروانه و مجوز و بدون کنترل سیستماتیک اثری نخواهد داشت و عدم وجود نظارت باعث می‌‌شود پس از حفر چاه، منابع آب زیرزمینی بر اثر فشار برداشت صاحبان خصوصی چاه‌ها تخلیه شوند. نکته دوم، مشکل حکمرانی است. با توجه به قوانین موجود، مدیریت آب زیرزمینی در کشور کاملاً در دستگاه دولتی متمرکز شده است. قانون توزیع عادلانه آب در فصل چهارم به آب‌های زیرزمینی می‌پردازد. فصل۴ حدود ۱۰ یا ۱۱ ماده قانونی درباره آب‌های زیرزمینی در نظر گرفته است. برابر این مواد، همه اختیارات در دست دولت است. حال این پرسش پیش می‌‌آید که دولت تا چه اندازه می‌تواند بر این چهارصد-پانصد هزار حلقه چاه مجوزدار، نظارت دقیق داشته باشد؟ این‌که چقدر امکان کنترل این چاه وجود دارد جای بحث دارد.
این شرایط موجب شده است کنترل تعداد زیادی از چاه‌های غیر مجاز حذف شود. دولت توانایی کنترل چاه‌های مجاز خود را نیز ندارد، چه رسد که بخواهد از عهده نظارت بر چاه‌های غیر مجاز برآید.

-شناخت وضعیت منابع آب زیرزمینی، مبنای هر گونه تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی است. به راستی، ما چقدر منابع آب زیرزمینی‌مان را می‌شناسیم؟
نکته مهمی‌ که به آن اشاره کردید، آمار و اطلاعاتی است که برای مدیریت آب‌های زیرزمینی در کشور تولید می‌شود. این موضوع، یکی از چالش‌های بزرگ مدیریت آب است. ما با گذشت۵۰ سال از دخالت دولت، در مقوله جمع‌آوری آمار و اطلاعات آب‌های زیرزمینی مشکلات اساسی داریم. البته در دوره‌هایی بر روی این موضوع تمرکز شده است. برای نمونه در دوره‌ای، اکیپ‌هایی برای هر یک از بخش‌های کشور انتخاب شده بودند و این اکیپ‌ها ماه‌ها در منطقه مستقر می‌شدند و به آماربرداری از منابع آب زیرزمینی می‌پرداختند. به‌طور کلی در شناخت آب‌های زیرزمینی به چند پارامتر احتیاج داریم، از جمله شناخت ابعاد هندسی آبخوان که از طریق مطالعات ژئوفیزیک و حفاری‌های اکتشافی تا سنگ کف صورت می‌گیرد تا ابعاد فیزیکی آبخوان شناخته شود.
پارامتر ضریب انتقال نیز قابل ذکر است. این پارامتر به ساختار سفره آب زیرزمینی که آب را عبور می‌دهد یا منتقل می‌کند ارتباط می‌یابد. پارامتر مهم دیگر، ضریب ذخیره است که با توجه به تغییراتی که در سطح ایستابی آب زیرزمینی به وجود می‌آید، به ما می‌گوید قدرت ذخیره‌سازی در واحد حجم چقدر است. برای شناخت این پارامترها نیاز است ۲۰ تا ۲۵ روز متوالی، آب پمپاژ شود. در دوره‌ای این کارها انجام می‌شده است، ولی با کمال تأسف سال‌ها است که این اتفاق نمی‌‌افتد. همان گونه که برای اندازه‌گیری باران و ریزش‌های جوی، شبکه‌ای برای سنجش میزان بارش‌ها ایجاد شده است، برای پایش تغییرات سطح آب زیرزمینی هم نیاز به شبکه چاه‌های پیزومتری داریم. اینها نیازمند سرمایه‌گذاری است. با کمال تأسف در تاریخ مدیریت آب کشور به موضوع مدیریت اطلاعات به‌طور اعم، و به‌طور اخص درباره آب‌های زیرزمینی، توجه و سرمایه‌گذاری لازم نشده است. امروزه تکنولوژی‌هایی وجود دارند با اندازه‌گیری تغییرات جرم زمین می‌توانند تغییرات برداشت آب زیرزمینی را تعیین کنند. با مدل‌هایی که دقت بسیار خوبی دارند می‌‌توان میزان برداشت از آب‌های زیرزمینی را اندازه‌گیری کرد. با فقدان شدید اطلاعات پایه درباره آب‌های زیرزمینی روبه‌رو هستیم، که باید جبران شود. اگر جای سرمایه‌گذاری بر روی سدهایی که هیچ گونه مزیتی نداشتند، در مدیریت اطلاعات منابع آب سرمایه‌گذاری می‌کردیم، شناخت ما از منابع آب زیرزمینی افزایش پیدا کرده بود.
اگر اطلاعات وجود نداشته یا ضعیف باشد برنامه‌ریزی‌ها درست انجام نمی‌‌شود، یا اصلاً قادر به برنامه‌ریزی درست نخواهیم بود. کما این‌که نتوانسته‌ایم. یکی از پروژه‌هایی که شورای عالی آب تصویب کرده، تعادل‌بخشی آب‌های زیرزمینی است. پروژه‌های تعریف‌شده در این طرح، در عرض یکدیگر در نظر گرفته شده‌اند، در حالی که آمار و اطلاعات، پیش‌نیاز هستند و تا این پیش‌نیازها فراهم نشود، پروژه‌های دیگر پیش نمی‌‌روند یا با شکست مواجه می‌‌شوند، کما این‌که تاکنون هم موفقیتی نداشته‌ایم.
یکی از پارامترهای مهمی که از تلفیق درست اطلاعات منابع آب زیرزمینی به دست می‌آید، میزان برداشت مجاز است. محاسبه میزان برداشت مجاز، روش‌شناسی خاص خودش را دارد. از وزارت نیرو باید پرسیده شود که برداشت مجاز ۶۰۰ دشت کشور چقدر است؟ در واقع اطلاعات وجود ندارد. اگر هم رقم‌هایی اعلام می‌شود، در واقع به برآوردهای نسبی متکی است، چرا که منابع اطلاعاتی و روش‌های دقیق برای این منابع وجود ندارد.
در برنامه‌های توسعه مقداری برای برداشت از آب‌های زیرزمینی منظور کرده‌اند، اما این‌که چطور کنترل شود؟ یا چطور پایش شود؟یا این‌که چطور نتیجه عملکردها به چرخه برنامه‌ریزی برمی‌گردد مشخص نیست.
به اعتقاد بنده، مسأله مدیریت اطلاعات آب‌های زیرزمینی از نان شب برای مدیریت منابع آب کشور واجب‌تر است. البته در شعارها و سخنرانی‌ها داد سخن داده می‌شود، ولی با کمال تأسف وقتی به خلوت می‌روند، آن کار دیگر را انجام می‌دهند و کار به ثمر نمی‌رسد. نباید از سرمایه‌گذاری ترس داشته باشیم. در یافته‌های جهانی آمده است که اگر یک دلار برای جمع‌آوری آمار و اطلاعات منابع آب‌ زیرزمینی، سرمایه‌گذاری کنید، ارزش‌افزوده این سرمایه‌گذاری ۴۰ برابر خواهد بود. به راستی کدام پروژه را می‌توان یافت که نسبت فایده و هزینه‌اش40 برابر شود؟ بنابراین بسیار مهم است که با این ارزش‌افزوده، برای زیرساخت اطلاعات سرمایه‌گذاری کنیم.
معتقدم که هنوز زمان برگشت‌ناپذیری نگذشته است. احیای آب‌های زیرزمینی منوط به این است که تفکر صحیحی در مدیریت آب وجود داشته باشد و در صدر آنها، مدیریت آمار و اطلاعات، یعنی پیش‌نیازها است. بعد از آن به یک دوره‌گذار نیاز داریم. از بُعد حکمرانی، رویکرد باید به سمت حکمرانی محلی و تقویت مشارکت ذینفعان و بهره‌برداران منابع آب زیرزمینی باشد. این رویکرد باید شکل بگیرد و پیش‌نیاز مسائلی است که عرض کردم.

-به نظر شما چه عواملی مانع شکل‌گیری این رویکرد است؟
مانع اصلی را توزیع قدرت می‌دانم. تفویض قدرت کار ساده‌ای نیست، و دولت، یا حاضر نیست یا هنوز ابعاد قضیه را متوجه نیست که اگر این قدرت و توزیع آن به درستی انجام بگیرد موانع مرتفع می‌‌شود. نمی‌شود از پشت درهای بسته، ۲۰۰ یا ۳۰۰ دشت را به عنوان شرکت آب منطقه‌ای کنترل کنیم.
حکمرانی خوب سه پایه اصلی دارد: دولت، بخش خصوصی و جوامع مدنی (مردم). در زمانی که قدرت به درستی در این سه قوه توزیع شود، می‌تواند به تعادل و امیدواری برای اصلاح این اشکالات منجر شود. در حال حاضر اگر نقش دولت را در مدیریت منابع آب، دایره‌ای به شعاع یک متر در نظر بگیریم، عوامل دیگر نقطه‌ای بیش نیستند. قانون جدید آب در وزارت نیرو در حال تهیه است و مجلس تدوین آن را در برنامه سوم تکلیف کرده بود. همان طور که می‌بینید، اکنون به برنامه ششم رسیده‌ایم و هنوز هیچ سندی بیرون نیامده است. دلیل اصلی بیرون‌نیامدن این قانون، مقاومتی است که در انتقال اختیارات به دو رکن گفته‌شده وجود دارد. تا موقعی که چنین باشد، مشکلات اصلی حذف و رفع نخواهد شد. اگر قانون توزیع عادلانه آب را بررسی کنیم متوجه می‌‌شویم ۹۰ درصد مواد آن، قابل انتقال به اختیارات مردم است، ولی آیا دولت و حکومت حاضر است این کارها را انجام بدهند؟ اگر حاضر است پس انجام دهد، چرا چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد؟ مانع اصلی این است که اصلاح حکمرانی به درستی صورت نمی‌گیرد.
برای این کار نیازمند تعریف یک دوره‌گذار هستیم. شاید نتوان به سرعت تفویض اختیار و قدرت را از سوی دولت انتظار داشته باشیم، اما ایجاد یک تعادل منطقی متناسب با شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور در یک بازه زمانی از الزامات است. برای تحقق این امر باید یک عزم سیاسی وجود داشته باشد که متأسفانه این عزم وجود ندارد یا بسیار پراکنده است. می‌توان با راه‌اندازی گفتمان ملی درباره آب به‌تدریج مطالبات مردم را بیان کرد و به تعادل نسبی رسید. این‌که چگونه برقراری تعادل بین مردم و دولت و بخش خصوصی صورت بگیرد، مسائل و مشکلات خاص خود را دارد.
-با توجه به این‌که بسیاری از آبخوان‌های کشور، در شرایط اضافه‌برداشت بحرانی قرار دارند، چقدر می‌توانیم امیدوار باشیم می‌توانیم بخش قابل ملاحظه‌ای از آبخوان‌ها را نجات دهیم؟ و به چه ظرفیت‌هایی نیاز داریم؟
فکر نکنم ‌تردیدی بر سر این مسأله باشد که بخشی ازآبخوان‌ها را از دست می‌دهیم و بازگشت‌ناپذیر است. با این همه اتفاقاتی که رخ داده است، چقدر می‌‌توانیم به برگشت‌پذیری باقی آبخوان‌ها امیدوار باشیم؟
اضافه‌برداشت از منابع آب زیرزمینی به صورت تجمعی، حدود 120 میلیارد متر مکعب است. اگر بتوانیم سالانه حدود ۶میلیارد متر مکعب برداشت را کاهش دهیم، تقریباً ۲۰ سال طول می‌کشد که رقم ۱۲۰ را به صفر برسانیم. تغذیه طبیعی آب زیرزمینی، سالانه حدود ۳۰ میلیارد متر مکعب (تجدیدپذیر) است، پس اگر ۱۲۰ را به 30 تقسیم کنیم، یعنی چهار سال بایستی به میزان تغذیه طبیعی سفره‌های آب زیرزمینی، برداشت نکنیم تا آن ۱۲۰ میلیارد متر مکعب جبران شود. این کار عملی نیست. اگر چه ۱۲۰ میلیارد متر مکعب، ارزش اقتصادی خیلی بالایی دارد، چنانچه یک برنامه‌ریزی منسجم و مبتنی بر بسترهای مناسب و مدیریت اطلاعات صورت گیرد، معتقد هستم در بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵ سال می‌توان این مسأله را جبران کرد، اما این مسأله نیازمند ظرفیت‌سازی و ایجاد عزم سیاسی و جلب مشارکت مردم و بهره‌برداران و اعتماد متقابل است.
به نظر بنده اگر این پیش‌نیاز‌ها و برنامه‌ها فراهم آید، خیلی بدبین نیستم و می‌‌توانیم شرایط را بهتر کنیم و آبخوان‌ها را نجات دهیم. شاید نتوان درباره آبخوان‌هایی که خسارت شدیدی دیده‌اند، آنها را به روز اول برگردانیم، اما 75 تا 80 درصد امید موفقیت درباره سایر آبخوان‌ها وجود دارد. اگر این اتفاق بیفتد، برای مدیریت آب کشور نیز افتخار بزرگی خواهد بود.

-وقتی صحبت از ایجاد ظرفیت می‌‌کنیم، فقط یک جنبه نیست، منظور همه ظرفیت‌های نهادی، ساختاری و پژوهشی است. ما کشوری هستیم که بیش از ۵۰ درصد مصارف وابسته به آب‌های زیرزمینی است، اما یک مرکز پژوهشی مختص به آب‌های زیرزمینی در کشور نداریم. این ظرفیت‌ها باید ایجاد شود. برای نمونه، زمانی که از برداشت از آب‌های ژرف صحبت می‌کنیم، به پشتوانه کدام مطالعات پژوهشی چنین حرف‌های افسانه‌ای درباره اکتشاف منابع ژرف می‌زنیم؟
مهم‌تر از همه، ظرفیت‌های نیروی انسانی لازم است، کارشناسانی که تسلط کافی به مسائل و ابعاد مدیریت آب زیرزمینی داشته باشند. کمبود ظرفیت‌ها در همه ابعاد وجود دارد. واقعیت مسأله این است که کمبود ظرفیت، وقتی که تضارب افکار پیش می‌‌آید، بسیار خودنمایی می‌کند. مهم‌تر این‌که از ظرفیت موجود هم استفاده نمی‌کنیم. اگر جست‌و‌جو کنیم، افراد باتجربه و آگاه و دانشمند در سطح کشور پیدا خواهیم کرد، ولی به چه شیوه‌ای از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم، خود نیازمند دمیدن تفکری نو است. البته این تفکر هم وجود ندارد، چرا که همه ما مدعی هستیم که همه چیز را می‌دانیم. مسأله ظرفیت‌سازی در همه ابعاد مطرح است، حتی مسائل اجتماعی. ما نمی‌توانیم بدون استفاده از ظرفیت‌های سرمایه اجتماعی، آب‌های زیرزمینی را مدیریت کنیم. اگر کسی مدعی این کار است، در اشتباه است. شناسایی این‌که چه ظرفیتی داریم هم سؤال است. دانشمندان اجتماعی ما باید وارد عمل شوند و در شکل‌دهی ظرفیت‌ها و جهت‌دهی چشم‌اندازها کمک واقعی انجام دهند.

منبع: روزنامه ایران

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید