مهدی عسلی می گوید:«ایران حدود 600 میلیارد بشکه نفت در جا دارد. اما با فناوری امروزی که در اختیار داریم می توانیم کمتر از 160 میلیارد بشکه از این نفت در جا را تولید کنیم.»
به گزارش رتبه آنلاین، اخیرا وزارت نفت اعلام کرده است که امضای بیش از 10 قرارداد نفتی و گازی تازه اولویت دولت در سال جاری است؛ این اولویت در حالی اعلام شده است که پیشتر، امضای قرارداد توتال، موجی از انتقاد را از سوی منتقدان دولت برانگیخت و فضای رسانه ای تندی را علیه دولت سامان داد.
در چنین فضایی نه امضای قرارداد با شرکتی اروپایی اهمیت داشت و نه افزایش تولید از میدان مشترک پارس جنوبی.آنچه مهم بود طراحی پروژه ای به نام نفوذ بود که از سوی برخی تدارک دیده شد، تا معلوم شود امضای قراردادهای تازه نه نفع کشور، که اتفاقا زیانی مضاعف را به همراه خواهد داشت. موج اول مخالفت با قراردادهای نفتی وقتی به راه افتاد که نسل جدید قراردادهای نفتی ایران معرفی شد و موج دوم اتفاقا با امضای قراردادی با شرکت توتال برای توسعه فاز یازده پارس جنوبی.
مهدی عسلی از کارشناسان قدیمی حوزه نفت است که تا بالاترین سطوح مدیریتی نیز ایفای نقش کرده و پیش از بازنشستگی حتی ریاست اداره کل امور اوپک و مجامع انرژی را عهده دار بود.
این کارشناس ارشد حوزه انرژی از منظری دیگر مساله امضای قرارداد و توسعه میادین نفتی و گازی را مورد بررسی قرار می دهد و از تغییر محاسبات و مناسبات در عرصه انرژی سخن می گوید.
آیا افزایش تولید به سود ایران است؟ آیا تاخیر در این عرصه می تواند سود ایران را به همراه داشته باشد؟ صنعت نفت ایران و اقتصاد سیاسی در پیچ تاریخی تازه ای پس از امضای برجام قرار گرفته است؟ مشروح مصاحبه با مهدی عسلی ، کارشناس ارشد انرژی در کافه خبر پی می آید.
*****
وزارت نفت اعلام کرده است که امضای بیش از 10 قرارداد جدید نفتی و گازی در اولویت کاری دولت است، فکر می کنید با توجه به واکنش هایی که نسبت به انعقاد قرارداد با توتال صورت گرفت،این ظرفیت در ایران وجود دارد؟
باید توجه کرد که با شرایط کنونی بازار نفت و تحولاتی که در بخش عرضه و تقاضای نفت و گاز و انرژی اتفاق می افتد عدم قطعیت نسبت به میزان نیاز دنیا به منابع نفت در آینده و در نتیجه قیمت نفت در آینده افزایش زیادی یافته است و ما فرصت زیادی نداریم که از این منابع بزرگ نفت و گاز کشور بهره برداری کنیم. بعضی ها طوری صحبت می کنند انگار تنها دنیاست و یک منابع نفت و گاز ایران و نیاز دنیا به این نفت و گاز ایران هم دایما افزایش می یابد.
در حالیکه اینطور نیست و با توجه به نیاز کشور به منابع سرمایه گذاری برای رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال از یک سود و احتمال ورود منابع جایگزین نفت و کاهش قیمت نفت در بلند مدت از سوی دیگر طبیعی است که باید با هدف توسعه ظرفیت تولید نفت و گاز کشور شرایط را برای انعقاد قراردادهای تازه مهیا کنیم.
آنچه پس از امضای قرارداد توتال رخ داد اما بسیار قابل بررسی است؛ به نظر می رسد سیاه و سفید شدن ماجرا به خدمت تاریخی یا خیانت تاریخی،می تواند زمینه را برای بسته شدن دست دولت در بسیاری از حوزه ها فراهم کند. قبول دارید؟
اصولا در تحلیل سیاستهای و از جمله با قراردادهای نفت و گاز نباید اغراق کرد و با مسایل برخورد صفر و یک کرد. طبعا اگر کشور فناوری و منابع مالی لازم را در اختیار داشت میتوانست ظرفیت های تولید نفت و گاز را بدون نیاز به خارج توسعه دهد، اما متاسفانه فناوری موجود در بخش نفت و گاز و نیز منابع مالی شرکت ملی ایران برای این منظور کفایت نمیکند و در حالیکه رقبای ایران ظرفیتهای تولید نفت و گاز خود را افزایش میدهند ما اگر نتوانیم ظرفیتهای تولید خود را افزایش دهیم جایگاه خود را بتدریج از دست خواهیم داد.
سهم ما از اقتصاد جهانی در حدود شش دهم درصد است،یعنی کمتر از یک درصد. تنها چیزی که برای صادرات داریم نفت و گاز و فراورده های پتروشیمی است که انهم وابسته به قیمت پایین خوراک نفت و گاز است. طبیعی است که با این وزن نسبی در اقتصاد دنیا و ساختار اقتصادی و تجارت خارجی خود تاثیر مهمی در اقتصاد جهان نداریم. درست است که ذخایر ذخایر نفت و گاز ایران مهم است اما تولید نفت ایران حدود 5 درصد تولیدات نفت جهان را شامل می شود. خوشبختانه ذخایر گازی این اجازه را به ما داده که گاز را جایگزین فراورده های نفتی کنیم زیرا اگر ما گاز نداشتیم تمام نفت تولیدی مان نیز با این روند مصرف می شد و نفتی برای صادرات نداشتیم.
پس باید واقع بین باشیم و ببینیم که ما در کجای اقتصاد دنیا هستیم و سهم ما و تاثیر ما در اقتصاد جهانی چقر است. برخی از افرادی که انتقاد می کنند توجه ندارند جهان به اصطلاح در حال انتقال انرژی ( Energy transition ) است و ترکیب حاملهای انرژی بتدریج به ضرر سوختهای فسیلی بوده و بشر در حال عبور از سوخت فسیلی به انرژی تجدید شونده است. البته این تحولات ممکن است دو سه دهه به طور بیانجامد اما باید به عنوان یک مولفه اساسی آینده نگری آن را مد نظر قرار داد.
150 سال پیش منبع اصلی تامین انرژی در جهان ذغال سنگ بود، اما از اوایل قرن بیستم نفت دست بالا را گرفت و حالا بشر به این نتیجه رسیده همین انرژی فسیلی از عوامل تغییرات اقلیمی هستند و در نتیجه باید از این انرژی گذشت و جایگزینی برای آن پیدا کرد.انرژی خورشیدی، باد، اتمی و پاک. بخش مهمی از این مسیر نیز طی شده است.در نتیجه نمی توان زمان را به عقب برگرداند.
منظورتان این است که با این روند ممکن است زمانی از راه برسد که این کالا یعنی نفت در جهان خریدار نداشته باشد ، درست است؟
دقیقا . یک زمانی می گفتند بالاخره قیمت نفت افزایش می یابد و مصرف بالای نفت یا افزایش تقاضا از یک سو و محدود بودن منابع نفت غیر اوپک از سوی دیگر سبب می شود قیمت های نفت ، دیگر کاهش نیابد، اما الان سیر ابداعات و اختراعات این پیش فرض را زیر سئوال قرار داده است. اتومبیل های برقی را ببینید. آمار نشان میدهد که که از سال 2005 به این سو مصرف سرانه انرژی فسیلی در کشورهای توسعه یافته ( OECD ) کاهش یافته است. منظورم این است که اوج تقاضا در کشورهای صنعتی OECD اتفاق افتاده است و در آن کشورها سرانه مصرف سوختهای فسیلی بتدریج کاهش می یابد حالا می ماند هند و چین و اندونزی و سایر کشورهای در حال اتوسعه که در حال رشد هستند.
تقاضای نفت در این کشورها به دلیل افزایش تقاضای بنزین و گازوییل رشد می کند، اما از سوی دیگر کاهش تقاضا در کشورهایی که اشاره کردم این روند را متعادل خواهد کرد و اگر فشارهای تغییر اقلیم موجب هدفگذاری این کشورها برای کنترل سوختهای فسیلی شود نمی توان حتی به باقی ماندن قیمت نفت در سطح کنونی هم امیدوار بود.
بهطور کلی گزارش های چشم انداز انرژی نشان می دهد تقاضا برای گاز سریع تر از دیگر حاملهای انرژی رشد می کند، این رشد برای نفت کمتر است و ذغال سنگ نیز با کاهش تقاضا روبرو می شود.همه این اتفاقات ریشه در مسائل زیست محیطی دارد. حال از یک طرف تغییرات فناوری در کاهش هزینه تولید سوختهای جایگزین نفت متعارف و از طرف دیگر افزایش کارایی انرژی و نفت خود روها و ساختمانها موجب شده است که رقابت شدیدی بین کشورهای صادر کننده نفت برای حفظ و ارتقاء خود در بازارهای نفت در بلند مدت داشته باشند.
مثلا عربستان در شرایط کنونی نزدیک به 5 میلیون بشکه از کل نفت صادراتی خود را در سراسر جهان را در واقع به پالایشگاه های خود در سرتاسر جهان صادر می کند ، یعنی سهام پالایشگاه هایی را خریده و نفت خودش را به این پالایشگاه ها می فروشد و بازار مصرف بزرگی را در اختیار گرفته است، در حالیکه ما باید برای 2.5 میلیون نفت خام صادراتی خود با دیگر کشورها رقابت کنیم.
دیگر انکه با وضعیت روابط بین المللی در منطقه و علیه کشور ما مخاطرات سرمایه گذاری در ایران بالا است و واضح است که سرمایهگذار (جه داخلی و چه خارجی) ریسک های سرمایه گذاری را هم در محاسبه نرخ بازگشت خارجی در نظر بگیرد، چون در نهایت آنچه برای شرکت نفت خارجی مانند توتال و غیره مهم است نرخ بازگشت سرمایه گذاری است و اگر ریسک سرمایه گذاری در کشور به دلایل سیاسی بالا رفته باشد، شرایط قراردادها هم که قراردادهای خدمات با ریسک است تغییر نکند، طبعا شرکت بینالمللی به ایران نمی آید و مثل کنسرسیوم نفت بی پی میرند قرارداد نفت مشارکت در تولید با آذربایجان را که شرایط جذابی هم دارد، تا 2050 تمدید میکنند.
به هر حال در چنین فضایی قراردادهای تازه در حال انعقادند و بی تردید بحث هایی که در این زمینه ایجاد می شود نه تنها می تواند به نوعی چوب لای چرخ گذاشتن تلقی شود ، بلکه حتی دست بالای ایران در مذاکرات را پایین می آورد.
درست است منتقدان باید به این موضوع توجه کنند که نه فقط در پارس جنوبی و میادین مشترک بلکه همه صنعت نفت ایران نیاز به نوسازی دارد. در دنیای امروز نه تنها هزینه تولید نفت در ایران افزایش یافته بلکه فناوری مورد استفاده تولید ما هم قدیمی شده و از سوی دیگر هزینه تولید نفت جایگزین نفت ایران نیز پایین آمده است. گفته میشود ایران حدود 600 میلیارد بشکه نفت در جا دارد. اما با فناوری امروزی که در اختیار داریم می توانیم کمتر از 160 میلیارد بشکه از این نفت در جا را تولید کنیم.
شرکت های دنیا با شدت در حال کار هستند تا بتوانند نرخ برداشت را بالا ببرند . طبیعی است که ما هم باید تلاش کنیم با افزایش نرخ بازیافت نفت بخشی از نفت در جا را با تکنولوژی جدید به نفت قابل استحصال اضافه کنیم و این احتیاج به سرمایه گذاری و انتقال فناوری جدیددارد.
در کشورهایی چون نروژ و انگستان و … هر چند میزان نفتشان کم است، اما با بهبود فناوری تولید میزان نفت قابل استحصال خود را ثابت نگه داشته و در مواردی هم افزایش داده اند می دارند. اما چرا ما این کار را نمی کنیم ؟ برای اینکه ما فناوری لازم را نداریم.اگر میتوانستیم باخودمان و یا با کمک شرکتهای پیشرفته بین المللی نفت 10 درصد نرخ بازیافت ( Recovery rate) خود را افزایش دهیم، 10 درصد 600 میلیارد بشکه می شود 60 میلیارد بشکه خوب اگر با همین قیمت کنونی در نظر بگیریم ارزش اقتصادی این 10 درصد سه هزار میلیارد دلار است. آیا این به نفع کشور نیست؟
به هر حال مشکلات ما در عرصه صنعت نفت دیرینه است. جدا از جنگ هشت ساله، تحریم ها نیز به شدت ما را دچار مشکل کرد. مثلا همین تحریم انعقاد قرارداد نفتی با ایران؛ اما کم نیستند شمار کارشناسانی که معتقدند متهم ردیف اول وضعیت فعلی اتفاقا مدیریت است ، مدیریتی که در این سال ها نتوانسته است قوی عمل کند.
بله درست است که به لحاظ فناوری مدیریت دچار مشکل هستیم و باید قبول کرد که علم مدیریت در شرایط کنونی تغییر کرده است و دانش عملی مدیران ما در بهترین شرکتهای کشور مثل شرکت ملی نفت در سطح مدیریت شرکتهای بزرگ بین المللی نفت نیست. اما نباید فراموش کرد که هرمدیریتی بر شرکت ملی نفت ایران حاکم باشد (مثلا فرض کنید مدیرانی در حد مدیریت اجرایی توتال یا بی پی یا شل در شرکت ملی نفت ایران عمل کنند) بالاخره عملکرد او تحت تاثیر سیاستگذای تصمیم گیرندگان در سطوح ملی (اقتصاد کلان که سیاستهای کلان اقتصادی را میگیرند) و نیز جهتگیریها و عملکرد مدیران عالی بخش (وزارت نفت که روسای مدیران شرکت ملی نفت محسوب می شوند) است. در واقع اگر شرکت ملی ما تا کنون تبدی به شرکت بین المللی با مدیریتی در سطح مدیران آن شرکتها پیدا نکرده است به دلیل سیاستها و عملکرد آن دو رده بالاتر از مدیران شرکت نفت هستند که بر عملکرد انها اثر میگذارند.
واضح است که با سازوکارهایی که برای انتخاب و جبران خدمات و محیط کار و قدرت عمل مدیران ارشد شرکت ملی نفت ایران وجود دارد مدیرانی مانند مدیران شرکتهای بین المللی نفت نمی توانند در اینجا تربیت شده و بر سرکار آیند. طبعا بهترین راه تربیت مدیران ارشد همکاری عملی و نزدیک انها با شرکتهای بین المللی است. طبعا این شرکتهای بین المللی هم ما نیستند می توانند بروند آن سوی مرز سرمایه گذاری کنند موقعی حاضرند بیایند در ایران سرمایه گذاری و کار کنند که برایشان سود آور باشد.
بنابراین اگر منظور از ضعف عملی مدیران ارشد صنعت نفت است باید توجه کرد که انتخاب انها و سازوکاری که به انها اجازه عمل میدهد و محیط کاری انها تحت تاثیر محیط سیاسی کشور و در یک کلمه اقتصاد سیاسی نفت است.
حالا از یک منظر دیگر به قضیه نگاه کنیم.حرف های شما کاملا درست، اما آیا صحت قرارداد توتال را تایید می کنید؟ منظورم این است که با همه این موضوعاتی که بر شمردید این قرارداد را به سود منافع ملی می دانید؟
همانطور که اشاره شد زمان و مکان را باید در نظر گرفت. کرد شاید اگر چهل سال پیش پیش این حرف ها را می زدیم می گفتیم سعی کنیم صرفا به خودمان متکی باشیم و با شرکتهای خارجی قراردادنبندیم. حتی اگر چند سال بیشتر طول بکشد بالاخره یاد میگیریم و ما هم خودمان را به انها میرسانیم. اما امروز دیگر این فرصت نیست. ممکن است نفت ایران با قیمتهای فعلی بیست سال دیگر اصلا خریداری نداشته باشد. تصور کنید که روسیه و چین به فناوری تولید نفت های غیر متعارف دست یافته شروع به تولید نفت غیر متعارف در مقادیر بالا کنند و هم چنین به دلیل اتومبیل های برقی و غیره تقاضا برای نفت خام راکد مانده رشد سریعی نکند طبعا تقاضا برای نفت ایران (با فرض ثابت بودن قیمت نفت) کاهش مییابد.
حالا برسیم به این سئوال شما. در صحبتهای وزیر محترم نفت و سایر مدیران ارشد شرکت ملی نفت ایران؛ فکر میکنم بازدهی سرمایه گذاری قرارداد توتال را حدود 12% گفته بودند، اصلا توتال بد ببینیم کسی حاضر است با سود کمتر حدود 12 درصد در این منطقه کار کند؟ چون ما در منطقه ای هستیم که هر سال یک جنگ جدید اتفاق می افتد. ما در اطراف سوییس نیستیم که چندین صد سال است جنگ به خود ندیده است. ممکن است ما در این شرایطی که هستیم حاضر شویم حتی یکی دو درصد هم بیشتر سود بدهیم تا آن فناوری را که بعدا میتواند نرخ بازیافت نفت ایران را افزایش دهد،را به دست آوریم.
دوستان ما در شرکت نفت بیاد می آورند که در شرایط جنگ و سقوط قیمت نفت نفت را در چه قیمتهایی و چقدر ارزان میفروختیم تا کشور را پیش ببریم، چون چاره ای نبود. الان که قدرتهای بزرگ در صدد ممانعت از سرمایه گذاریها و انتقال فناوری به ایران هستند ما خودمان بیاییم شرایط سرمایه گذاری در بخش نفت را مشکلتر کنیم که نقض غرض است. همسایگان ما با قراردادهای مشارکت در تولید دارند قرارداد می بندند، از طرفی در کل درآمدی که این فاز، بر اساس قرارداد توتال برای ما ایجاد می کند حدود 85 میلیارد دلار می شود.
اگر این قرارداد را نبندیم 85 میلیارد را از دست داده ایم. الان دیگر این فرصت را نداریم که بگوییم قرارداد نمی بندیم و 50 سال بعد تولید می کنیم.طرف ما در پارس جنوبی در حال بردن این ذخایر است. سی سال است بیشتر از ما در حال استخراج از این میدان هستند. از سوی دیگر مناسبات جهانی در شرایط کنونی در حال تغییر است. اینها را ندیده بگیریم و اصرار کنیم که جزییات قرارداد ها بررسی کنیم تا مبادا شرکت خارجی که مییاید اینجا در چارجوب IPC کار کند بتواند برود در بازارهای بین المللی خود را مالک بخشی از نفت و گاز میادینی که بر روی انها کار می کند جا بزند، آیا منطقی است؟
حتی طولانی بودن دوره قرارداد را هم قابل دفاع می دانید؟
اتفاقا طولانی شدن مدت قراردادها از حسن این چارچوب قراردادهای جدید است. در قراردادهای بلند مدت است که شرکت خارجی انگیزه دارد فناوریهای خودش را بیاورد.
اصولا در نظریه اقتصادی بهترین قرارداد های نفتی (بهترین در اقتصاد یعنی تخصیص بهینه منابع، یا حداکثر کردن رفاه اجتماعی و یا معیار بهینه پریتو که کم و بیش و با تسامح میتوان اینها را معادل هم گرفت)، قراردادهای امتیاز (concession) هستند که الان در امریکا و انگلستان و برخی کشورهای دیگر اجرا میشود و دولت در این کشورها سعی میکند از طریق ایجاد یک رابطه مالی یا رژیم مالی بهینه (اخذ مالیاتهای مبتنی بر رانت ایجاد شده از تولید نفت) با شرکتهای نفتی بیشترین انتفاع را حاصل کرده و در عین حاصل از طریق نرخهای مالیاتی مناسب موجب تولید صیانتی نفت شوند. حال که قوانین بالادستی اجازه انعقاد قراردادهای امتیاز خدمت همراه با ریسک را میدهد طولانی تر شدن دوره قرارداد شرکتها را تشویق خواهد کرد در انتقال فناوریها و استقرار ماشین آلات پیشرفته و آوردن مدیران و متخصصین اقدام کند، که برای کشور از نظر انتقال فناوریها اهمیت دارد.
در ضمن در قرارداد توتال به فاز دوم باید توجه کرد. اگر استخراج آغاز شد و پس از 5 تا 6 سال تولید افت کرد تکلیف چیست؟ این قرارداد اجازه میدهد با به کارگیری فناوریهای پیشرفته تر سقف تولید با بهبود داد. طبق قرارداد با توتال به انتقال تکنولوژی نیز دقت شده است. و باید توجه کرد که همین حالا هم ما 10 تا 12 سال عقب افتاده ایم چون قرار بود این قرارداد سال 2004 بسته شود یعنی اواخر دولت آقای خاتمی.
در سال 2009 توتال ایران را ترک کرد و این فاز توسعه نیافت و اینهمه به تاخیر افتاد. مساله این است که حفظ فشار گاز در شرایط کنونی برای فاز دوم تولید برای ما بسیار مهم است بنابراین طولانی بودن مدت قرارداد اتفاقا حسن آن و نه عیب و ایراد آن است.
بهطور کلی امضای هر قرارداد برای ما فرصتی تازه را برای انعقاد قراردادهای تازه ایجاد می کند. مثلا بعد از امضای قرارداد توتال هندی ها پس از سال های طولانی شرایطشان را بهبود دادند. بنابراین تاخیر در عقد و اجرای قراردهادهای نفتی در چارچوب IPC هزینه فرصت زیادی برای کشوردارد و اعلام اینکه تا آخر سال چندین قرارداد با شرکتهای بین المللی نفت و گاز امضاء خواهد شد، در واقع درک این هزینه های فرصت و جلوگیری از دست رفتن این فرصتها است.
به هر حال کسانی که انتقاد می کنند بحث هایی را مطرح می کنند که بسیار مهم است مثلا استقلال کشور را.
خوب این چه فکری است یعنی خدای ناکرده ما این قدر ضعیف هستیم که یک شرکت نفتی بتواند استقلال ما را به خطر بیندازد. دولت ما با این قدرت منطقه ای و این قوام سیاسی ممکن است بازیچه یک شرکت شود؟ این حرف ها اصلا ناراحت کننده است. مگر الان دوره ملی شدن صنعت نفت است که بگوییم پول خرج می کنند بین نمایندگان برای مخالفت با ملی شدن صنعت نفت.اصلا فرض ما آن است که توتال نه ، 10 شرکت بین المللی نفت دیگر هم بیایند نمی توانند روی استقلال سیاسی ما تاثیر بگذارند.
منبع: خبر آنلاین