علیاصغر سعیدی|
جامعهشناس اقتصادی|
زیر پوست اعتراضات دی ماه ۹۶ سرشار از جنبههای سیاسی بود. از آنجا که گفتمان حاکم بویژه گفتمان روشنفکری بیشتر تمرکز بر توسعه سیاسی دارد، شواهد اعتراضات را برای تقویت گفتمان سیاسی مورد استفاده قرار داد. بهطور مثال فعالان سیاسی چه در داخل کشور و چه در خارج، بیشتر بر شعارهای نه اصلاحطلب و نه اصولگرا توجه کردند که به خاطر تسلط گفتمان سیاسی بود. تحقیقات مختلف با توجه به شواهد موجود، وجود نابرابری اجتماعی در جامعه را تأیید میکند و واقعیتهای اعتراضات بیشتر از همین موضوع نابرابری بیرون آمده است. گفتمان مسلط بر جامعه به جای توجه به این نابرابریها به خاطر وجود پیشداوری، ذهنها را به این سمت برد که اعتراضات خیابانی بیثباتی سیاسی و امنیتی را دامن میزنند، از این رو نشان دهنده نارضایتی سیاسی است. اما قبل از این اتفاقات هم دستههایی از مردم در شهرهای مختلف اعتراضاتی را برگزار میکردند. تقریباً از اواسط دولت آقای احمدینژاد یعنی از سال ۸۸ به بعد ما با اعتراضات کارگری روبهرو بودیم. آنها بیشتر حقوق صنفی، یعنی ابتداییترین حقوق خودشان را مطالبه میکردند. این بسیار مهم است که تمام خواسته آنها اصل حقوقشان بود. این وضعیت را اگر با اعتراضات صنفی سال ۱۳۲۳ مقایسه کنید، میبینید که در آن زمان در کارخانجات اصفهان، کارگران حقوق دریافت میکردند ولی به مسائل دیگری مانند افزایش حقوق، اضافه کار، حق بیمه و … اعتراض داشتند. این خود نشان میدهد که سطح مطالبات صنفی هم در سال گذشته بسیار نازل بوده است. عده زیادی از معترضان هم مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری بودند که اینها هم به عدم ثبات و پایداری سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در قبال سیاستهای پولی برمیگردد. بخش دیگری از اعتراضات هم معطوف به مشکلات محیط زیستی از جمله مسائل کمبود آب بود.
این چند مسأله نشان میدهد که اعتراضات سال گذشته بیشتر اجتماعی بود که اثرات ناگزیری نیز از خود برجای گذاشت. این اثرات اقتصاد کلان را با خود درگیر کرد و ما هنوز با آنها درگیر هستیم. در طی یک اعتراض، اثرات اهداف در گروههای مختلف متفاوت است. ممکن است در بین کارگران صنفی، در بین مردم اقتصادی و در بین دانشجویان اجتماعی باشد ولی وقتی که تمام آنها به صورت جمعی نمایان میشود، چهرهای که از خود نشان میدهد، سیاسی است. این چهره سیاسی، موجب ناامنی و بیثباتی میشود. نگرانیهای ناشی از این ناامنی و بیثباتی باعث میشود که مردم سعی کنند درآمدهایشان را به داراییهایی که ارزش آنها کمتر مورد خطر است، مثل دلار و طلا تبدیل کنند. این ترس و تقاضای بالا، مشکلاتی را در بازارها ایجاد میکند که ما تمام آنها را مشاهده کردهایم. پایه اصلی اقتصاد بازار، امنیت است. یک صنعتگر یا تاجر هرچیزی که نخواهد، مسلماً امنیت را میخواهد. انتظار مردم هم همین است و بیثباتی و ترس از آینده، روی آنها مانند یک فعال اقتصادی تأثیرگذارخواهد بود. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که خاستگاه اعتراضات سال گذشته، اجتماعی بود و اثرات جدی خود را روی اقتصاد نشان داد.