حسن فروزانفرد -رییس کمیسیون رقابت ،خصوصی سازی و سلامت اداری اتاق ایران
در حوزه بازار پولی که با نماد شبکه بانکی شناخته میشود، وقتی درباره بانکداری میخواهیم صحبت کنیم، باید ابتدا به این نکته توجه بدهیم که شبکه بانکی در چه شرایطی حیات داشته و دارد؟ شبکه پولی کشور سالهاست که در یک شرایط تورمی مستمر قرار دارد.
چرا که مهمترین بیماری اقتصاد کشور وجود تورم است؛ اتفاقی که از سال ۱۳۵۴آغاز شده و ما را وارد این عرصه کرده است. رخدادی بنیان کن که ارگآنهای اقتصادی را فشل کرده است.
حال باید در نظر داشت که تورم مستمر بستری بوده است برای پولشویی و تجمع پولهای باد اورده؛ که استفاده از این ظرفیت را در شکل رانتی فراهم کرده است.
پول ارزان قیمت در فضایی رانتی گردش داشته و در دو دهه گذشته بانکها بیشترین ارزش افزوده را تولید کرده اند حال انکه بانکها هدفشان ایجاد ارزش افزوده در سایر بخشهاست و باید پیشران توسعه باشند .
باید پولها و سرمایههای کوچک در کسب و کارهای متوسط چرخش داشته باشد اما در عمل چیز دیگری رخ داده است.
نگاهی دقیق به حوزه بانکداری دولتی و خصوصی ایران گویای این حقیقت است که این بخش، نقش درست خود را بازی نکرده اند.
«رگولیت» نبودن اقتصاد و وجود تورم کار را به جایی رسانده که شبکه بانکی و بانکها، از خدمات دهی به بنگاه داری رسیده اند و از منابع خود استفاده رانت جویانه کردهاند.
اتفاقی که در نهایت باعث شده تا به تورم دامن زده شود.
در یک کلام ساده، درآمدهای بانکداری کشور از بی سامانی و آسیب دیده بودن اقتصاد کشور ایجاد شده و اسم این کار را نمی توان بانکداری دانست که ارزش افزوده اش را مطلوب دانست.
عمده نقدینگی ما در بانکها نگهداری میشود و همه ساله به واسطه نرخ بهره بالا بیشتر هم میشود. بانکها توانایی ارتباط خود را با قشرهای موثر از دست داده و توان اعتبار سنجی و رتبهبندی را ندارد تا بتواند کمکی به اقتصاد کند.
بانکها در دنیا به دنیال مشتری هستند اما در ایران به مشتری نیازی ندارند و همیشه مشتری در صف است تا بیاید پول بگیرد و سرمایه گذاری کند و به واسطه تورم بالا سود کند و پول بانک را پس بدهد. زیرا حتی اگر میخ هم میخرید میتوانست سود خوبی کند و وام بعدی را هم بگیرد.
نمیگویم فقط بانکها مقصر هستند. در فضای کسب و کار ایران چیزی که اتقاق افتاده این است که بانکها و سازمان مالیاتی و نظام تصمیم گیر از صاحبان پول نمیپرسند این پولها از کجا امده است. ساختار اقتصادی پذیرفته که نظام حسابداری دو دفتره باشد و شفافیت نباشد. این شرایط دلیلی شده تا کسی تمایلی برای ورود به بازار سرمایه که شفافیت زیادی دارد نداشته باشد.
بانکداری مانعی در مسیر بورس
بانکداری در ایران کاری کرده که منطق برای افراد معمولی جامعه( در این شرایط اقتصادی) حکم کرده که بدون حساسیت و مالیات درآمد زایی ارام و کم خطر در شبکه بانکی داشته باشند.
نظام پولی درکشورهای رشد یافته وظیفه اش جمع کردن سپردههای کوچکی است که کارکردی به تنهایی در بورس ندارند. برای کسی که ۵ میلیون تومان پول دارد جمع کردن اطلاعات بورسی ارزشمند نیست . این سرمایههای کوچک در الگوهای موفق باید به بانک بروند تا شرکتهایی شکل بگیرند که در قالب هویتهای حقوقی مشخص در بازار سرمایه فعالیت دارند.
در این حوزه باید پرسید که چرا نظام بانکداری ما با ریسک صفر، بهره روز شمار ماهیانه تا ۳۰ درصد داده و صاحب سرمایه محدود و کلان را ، از ورود به بورس( با ریسک ) منع کرده است!