دکتر روحالله اسلامی عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد| نزدیک دوازده سال از بهترین سالهای رشد عقلی و آمادگی کودکان و نوجوانان برای تبدیل شدن به شهروندان مسوول و منتقد در مدارس آموزش و پرورش سپری میشود. در این دوازده سال میتوان شهروندانی فنی، پژوهشگرانی عمیق، انسانهایی با خرد انتقادی و گفتوگویی، کنشگرانی جمعی و وطندوست و در یک کلام آینده ایران را ساخت. اما اکنون با غلبه جریانهای تستی، ساختارهای پولی، توزیع نامتناسب امکانات و از همه مهمتر ضعف تربیت نیروی انسانی یعنی معلمانی که در دانشگاه فرهنگیان اغلب بیانگیزه و در ساختارهایی بیامکانات پرورش پیدا میکنند، در اغلب زمینهها به خصوص موضوعات کاربردی، فرهنگ جمعی و علوم انسانی با ضعف بنیادین مواجهیم.
میتوان تا حد ممکن معلم از دانشآموختگان برتر دانشگاههای مهم کشور جذب کرد؛ چراکه دانشگاه فرهنگیان در سراسر کشور نیروی انسانی متخصص و تجهیزات پژوهشی و آموزشی کمی دارد. راه تحول آموزش و پرورش استخدام دانشآموختگان کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاههای برتر کشور است که یک سال نیز میتوان برای آنها دوره شیوههای تدریس گذاشت. دانشگاه فرهنگیان تنها به مکانیزمها و فنون تدریس بپردازد، اما محتوا و دروس را باید از دانشگاههای مهم کشور جذب کرد. یک میلیون از استخدامیهای دولت را معلمان تشکیل میدهند و اثرگذارترین صنف به لحاظ فرهنگسازی آنها هستند. دوازده سال میتوان انسانهایی با خرد گفتوگویی، انتقادی، تکلیف محور، با ادب و شهروندانی آشنا به کار جمعی و خلاق پرورش داد و میتوان کاری کرد که انسانهایی استرسی، منزوی، رادیکال، فردگرا، تستی، حافظه محور، کم اطلاع نسبت به زبان مادری و سایر زبانهای مهم بینالملل و بیگانه به کشور، دولت و ایران ساخت. یکی از عواملی که باعث شده آموزش و پرورش در شرایط بحرانی به سر ببرد، سیاستزدایی از این نهاد و گسترش بیضابطه علومی است که سیاستگذاری کلان را نادیده گرفتهاند. گمان کردهاند که با شیمی، تاریخ، علوم تربیتی، روانشناسی و الهیات میتوان دانشآموزان را به آیندهسازان کشور تبدیل کرد. اطلاعیههای آزمون استخدامی در دورههای قبل و دوره جدید را مرور میکردم، فراخوان رشتههای زیر را دادهاند: زیستشناسی، ادبیات عرب، ارتباط تصویری، الهیات و معارف اسلامی، آموزش ابتدایی، آموزش کودکان استثنایی، آموزگار تربیت بدنی، بازیگری، پویانمایی، تاریخ، تربیت کودک، جغرافیا، حسابداری، ریاضی، زبان انگلیسی، زبان و ادبیات فارسی، زمین شناسی، شیمی، صنایع دستی-فرش، صنایع دستی-چوب، طراحی دوخت، عکاسی، علوم اجتماعی، علوم تجربی، فیزیک، کاروفناوری، گرافیک، ماشین ابزار، مدیریت خانواده، مهندسی الکترونیک، مهندسی باغبانی، مهندسی برق، مهندسی تاسیسات، مهندسی چاپ، مهندسی سرامیک، مهندسی صنایع شیمیایی، مهندسی صنایع چوب، مهندسی صنایع فلز، مهندسی عمران، مهندسی کامپیوتر، مهندسی معدن، مهندسی مکانیک خودرو و مهندسی نقشهکشی معماری.
همانطور که مشاهده میکنید به همه رشتهها نیاز دارند اما علوم سیاسی هیچ جایگاهی در فراخوانهای قبلی و کنونی آموزش و پرورش ندارد. یا فهمی نسبت به علوم سیاسی ندارند، یا نمیدانند علوم سیاسی و روابط بینالملل و دهها زیرشاخه تخصصی آن در دنیا کارهای پژوهشی، آموزشی و سیاستگذاری آموزشی و تربیتی را انجام میدهند یا اینکه قصد سیاستزدایی از مدارس را دارند.
آنکه میگوید سیاسی نیستم راه را برای نفوذ همه اندیشههای برانداز فراهم ساخته است. سیاست علم است و اغلب کشورهایی که مبنای توسعه جمعی، ارتباطی، گفتوگویی، خلاق و شهروند محور را پیشه ساختهاند از علوم سیاسی کمک گرفتهاند. ورود ایران به دوره جدید و خلق مشروطه و ایجاد ایران مدرن با تاسیس مدرسه علوم سیاسی شکل گرفت. شاگردان مدرسه علوم سیاسی گرانیگاه ورود علوم انسانی به کشور و خالقان استقلال و توسعه ایران معاصر بودهاند. اکنون ما با دانشآموزانی بیتفاوت به بسیاری از ارزشهای سیاسی و ملی و قانون و تستزنهایی سیاستزدایی شده مواجهیم که تندباد فضای سایبر و شبکههای اجتماعی آنها را به هر گردابی خواهد کشاند. ناآرامیهای دیماه ۱۳۹۶ و درصد بالای دستگیر شدههای دانشآموز و جنبش تروریستی ریاستارت را بنگرید که چگونه دانشآموزان رها شده کشور به دام فضاهای آنارشی و فرهنگ سیاسی رادیکال گرفتار آمدهاند. کشور با نسلی رها شده در انبوهی از اطلاعات و جهتگیریهای سیاسی روبهرو است که مدارس باید با معلمانی که تخصص علوم سیاسی دارند و مدیرانی که سیاستگذاری و روابط بینالملل میدانند آینده ایران را تضمین کنند. در علوم سیاسی موضوعاتی چون قانون اساسی، نهادهای سیاسی کشور، منافع ملی، امنیت ملی، حقوق شهروندی، انتخابات، تفکیک قوا، سازمانهای بینالمللی، فرهنگ سیاسی مدنی، مشارکت سیاسی، مالیه عمومی و بودجه، دیپلماسی، آداب مذاکره، تشریفات، رسانه و… آموزش داده میشود. دانشآموزان ما حتی آنان که در رشتههای علوم سیاسی قبول میشوند فهمی از مفاهیم بالا ندارند و طبیعی است که منافع ملی دولت و کشور و بسیاری از بدیهیات را ندانند.
آموزش و پرورش اکنون بیسر است یعنی مجموعهای از تخصصها را گرد هم آورده است که چشم، گوش، زبان، دست و همه اعضا را دارد اما مغز یعنی مرکز سیاستگذاری، دادن محتواها و جهتدهیهای سیاسی در آن مغفول مانده است. در سطح مدیران، کارکنان و کارشناسان، معلمان و دروس، نیاز به علوم سیاسی در آموزش و پرورش کاملا مشهود است. مگر میتوان سیاست داخله و خارجه آموزش و پرورش را تنظیم کرد اما نیازی به علوم سیاسی و روابط بینالملل نداشت. پرسشهای سیاسی دانشآموزان را چه کسانی با چه تخصصی پاسخ میگویند؟ آیا آموزش و پرورش به آداب دیپلماسی، مذاکره، فنون سیاستگذاری، روشهای جامعهپذیری سیاسی، آموزش و ترویج شیوههای مشارکت سیاسی نیاز ندارد؟ راه توسعه کشورها در علوم سیاسی است و بدون توجه به تخصص و موضوعات مهمی که در این رشته مطرح میشود حاصل، سرگردانی و جزیرهای عمل کردن خواهد بود. بحرانهای اخیر لزوم وارد شدن تخصص علوم سیاسی و روابط بینالملل به ساختار مدیریتی، کارشناسی، کارمندی، معلمی و سرفصلی آموزش و پرورش را بدیهی و الزامی ساخته است. به فکر نسلهای نوجوان و جوان باشید و آنها را از ورطه ضدیت با کشور و دولت بیرون آورید.
منبع : دنیای اقتصاد