سفتهبازی و سرمایهگذاری دو واژهای غریب و از هم دورافتاده است
سوتیتر:
نظام بانکی کشور بهره یا ربا را از سیستم خود حذف کند
سفتهبازی در بورس را نمیتوان نادیده گرفت
سرمایهگذاری پشت تابلوهای بورس دور باطل دارد
بیتردید سرمایهگذاریهای جدیدی رشد، پیشرفت و رقابت در جهان امروزی را به همراه خواهد داشت و تأمین وجوه سرمایهگذاریها از طریق ابزارهای متنوعی همچون بانکها و بورس کشور صورت میگیرد که هریک ویژگیهای خاص خود را داراست.
رویه تأمین مالی تمامی بنگاههای اقتصادی در کشور به سمتوسوی وام سوق دادهشده و متأسفانه سهام و بورس در نظام تأمین مالی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است.
یکی از موضوعاتی که در ادبیات و مباحث مربوط به روشهای تأمین مالی همیشه چالشبرانگیز و محل مباحثه بوده، یافتن راههایی برای فائق آمدن بر مشکل حبس نقدینگی، با توجه به ظرفیتهای نهفته در صورتهای مالی بنگاههای اقتصادی بوده است.
اساساً ازآنجا که بخش اعظمی از بنگاههای اقتصادی با کمبود نقدینگی از یکسو و تراکم و حبس نقدینگی در داراییها، موجودی هدف مطالبات و … از سوی دیگر مواجه هستند.
لذا به شرایط مهیا شدن بستههای نهادی و قانونی، ظرفیتهای نهفته در ترازنامه و صورت سود و زیان بنگاهها میتواند به مشابه ظرفیتی بالقوه در جهت تأمین مالی بنگاهها محسوب میشود.
در همین راستا با حسن سبحانی استاد تمام اقتصاد دانشگاه اقتصاد به گفتوگو نشستهایم که به شرح زیر است:
به نظر شما چرا مردم متضرر عدم تأمین مالی در بورس هستند و نگاه بنگاههای تولیدی و سرمایهگذاری کمتر به این بخش معطوف است؟
متضرر شدن مردم و بنگاههای اقتصادی تنها یک بعد از متضرر شدن سرمایهگذار و تولیدکننده واقعی در بازار سرمایه کشور بوده اما نباید فراموش کرد سفتهبازی در بورس را نمیتوان نادیده گرفت.
علاقه سفتهباز حاضر در بازار سرمایه را نمیتوان به پول و نقدینگی نادیده گرفت ؛ سفتهباز دلسوز اقتصاد نبوده و ورود نقدینگی به این بازار و سرمایهگذاری آن در شرکتها نیز برای سفتهباز اهمیتی ندارد.
از سوی دیگر، بازار نمیتواند روی سفتهباز حساب باز کند چراکه این قشر همانند قماربازها میمانند و در لحظه بهصورت آنی تصمیم به سرمایهگذاری میگیرند و حتی میتوان گفت سفتهبازان تنها به دنبال آفتاب گرم میگردند.
زمانی که بازار ارز و سکه رونق گرفته و حتی میتوان گفت بازارش سکه شده، کدام سفتهبازی نقدینگی خود را به بورس تزریق کرده و حتی یک سال در انتظار غوره گرفتن شود! سرمایهگذاری بر اساس تولید در مرام سفتهبازان جایگاهی ندارد.
یعنی سفتهبازان بورس را قبضه کرده و امیدی به سرمایهگذاری نیست؟
سفتهبازی و سرمایهگذاری دو واژهای غریب و از هم دورافتاده است؛ هیچ سفتهبازی نه عقل زوال گرفته دارد و نه عرق ملی؛ افرادی که ریال مملکت را در برابر دلار ذلیل کردند معتقد به پول حلال نیستند تا چرخ اقتصاد به نفع تولید بگردد بلکه آنها چوب لای چرخ شدهاند.
مشکل کجاست؟
اقتصاد همانند بدن انسان بوده که متشکل از وزارتخانهها و دستگاههای مختلفی است بنابراین اگر منطق بر اقتصاد حاکم نباشد، تمام مکانیزم آن با خلل روبهرو میشود؛ اختلالات اقتصاد ناشی از تصمیمات یکشبه، بخشنامههای غیرمنطقی و رانتهای گوناگون شده و لذا با این تفاسیر نهتنها بورس بلکه بانکها نیز در تأمین مالی بنگاههای واقعی تولیدی بازمانده و سیستم تأمین مالی درجا خواهد زد.
بنگاههای اقتصادی «از نوع واقعی» حتی با مکانیزم تأمین مالی در نظام بانکی و بهرههای کلان آن، مشکلدارند، بنبستهای اقتصادی برای بنگاهها رشد داشته است؟
بازپرداخت بهرههای بانکی از سوی تولیدکنندگان در شرایطی که ارزش پول ملی بهشدت کاسته شده و از سویی دیگر دلار گران به جنگ تأمین مواد اولیه بنگاههایی آمده که درگیر تحریمها هستند، بسیار سخت یا شاید ناشدنی باشد.
اما از منظر قانونگذار، بهره یک امر حقوقی تلقی شده اما پیامدهای منفی و مخرب اقتصادی آن بررسی و تحلیل نشده است.
بانکها در شرایطی که سودهای بالایی را به سپردهگذار پرداخت میکنند ، مگر میتوانند با نرخهای رقابتی «اسلامی» اقدام به تامینمالی کنند؟
بانکها با جذب یا شاید به معنای واقعیتر، رقابت در کسب منابع سپردهگذاری مردمی خود را در دام بازپرداخت بالای این سودها گرفتار میکنند؛ از سوی دیگر، سپردهگذار نیز سرمایه خود را به بانک قرض داده و ماهانه انتظار سود وعده دادهشده را میکشد.
اما سود بالا معنای ربوی بودن ندارد؟
سود و بهره دو معنای کاملاً متفاوت از یکدیگر داشته اما بهره همان رباست؛ نظام بانکی کشور اگر گام در مسیر نظام بانکی بدون ربا گذاشته باید قدمهای خود را نهادینه کرده بهطوریکه رخت چرک ربا از تسهیلات بانکی درآورده شود.
عقود اسلامی در شبکه بانکی نمیتواند در قامت تامینمالی یا تسهیلات به کار گرفته شود؟ نظر جامعه و سیستم بانکی چگونه است؟
در عقود اسلامی تبیین شده که در صورت عقد قرضی، نمیتوان نسبت به مازاد آن عقد، اقدامی داشت؛ برخی از کارشناسان این مسئله را ربا میدانند اما از سوی دیگر اهالی اهلفن، ربا برابر با دریافت وجهی ثابت و از پیش تعیینشده است.
بنابراین تأمین مالی باید بر چه اساسی در دستور کار قرار بگیرد؟
تأمین مالی بنگاههای اقتصادی بر اساس تفکر، نگرش و ارزشهای اقتصادی و فرهنگی یک جامعه شکل میگیرد؛ زمانی که در کشور ما قوانین بر پایه اسلام بنا شده، نمی توان ربا را در این سیستم قبول کرد و بر همین اساس، گنجاندن اعمال حرام در امور جاری اقتصادی کشور امری کاملا اشتباه است؛ ازسوی دیگر در جوامع مشارکتی، سود معنا پیدا میکند و همان طور که سود با بهره متفاوت بوده و بهره برابر با ربا است، پس باید نظام بانکی کشور بر همین اساس، عمل کرده و بهره یا ربا را از سیستم خود حذف کند.
پس میتوان نتیجه گرفت که بانکها به دلیل دریافت پول و بهره بالا هیچگاه دست از دریافت و پرداخت سود و بهره به مشتریان خود نمی کشند؟
میتوان کمی از گذشته نگاه کرد، چرایی تقاضای افزایش بانکها و شعبات بانکی در کشور چیست، چرا با وجود سیل عظیمی از شعبات در خیابانها، در فردایی دیگر شاهد افتتاح شعبهای دیگر هستیم؛ دلایل افزایش بانکها زیر خاکستر قدرت خلق پول قرار گرفته و بانکدارها بدین واسطه منتفع امور مالی کشور میشوند.
نمیتوان رسوب وجوه چند هزار میلیارد تومانی دولت یا صندوق توسعه ملی در بانکها را نادیده گرفت، این حجم سرمایه برای بانکها سودهای سرشاری را ایجاد کرده و گاها سال مالی میگذرد و بانکها از این وجوه انباشتهشده منفعت میبرند.
بنابراین مصوباتی که در بودجه میخواست از این ناحیه بیاید تا از طریق بانکها عمل کنند و در بین تولیدکنندگان توزیع اعتبار انجام شود، در حقیقت رانتی بوده است که در اختیار بانکها گذاشته میشود.
پس طرحهای عمرانی نیز، یک نوع رانت است؟
واگذاری اعتبارات طرحهای عمرانی به بانکها، رانتی است که در اختیار متقاضیان گذاشته میشود چون آنها از نداشتن پول دولت برای تکمیل ساختمانها سوءاستفاده میکنند و با قیمتهای خیلی کم و قسطی، این بناها را در اختیار میگیرند در حالی که دولت از منابع ملی برای این پروژهها سرمایهگذاری کرده است.