شنبه 3 آذر 1403
خانهخبراجتماعی و شهریدزدها به بهشت نمی‌روند

دزدها به بهشت نمی‌روند

لازم است با صدای رسا اعلام کنم ، هیچی حقی از کف خیابان درو نخواهد شد. مطالبات باید در محل خودش و در آرامش بیان ، تا پیگیری شود.

فراموش کرده ایم:

بهمن ماه سال ٦٥ چند روز قبل از عمليات كربلاي پنج، به اتفاق دوست و همرزمم به اهواز رفتيم تا با خانواده تماس تلفني داشته باشيم . آن وقت ها ، بايد با تهيه پول خرد دو توماني، كنار باجه تلفن ، به صف مي شديم ، تا نوبتمان برسد و تماس بگيريم .

براي ما بچه هاي روستا كه خانه مان فاقد تلفن بود ، اين صف دو بار تكرار مي شد ، يكبار براي اطلاع به دوستان كه بروند يكي از اعضاي خانواده مان را خبر كنند كه معمولا مادر بود و بار دوم كه بتوانيم صحبت كنيم .

من وارد باجه تلفن شدم و با مادرم حرف زدم ، مادرم مي گفت تا امام (ره) سرباز مي خواهد ، شيرم را حلالت نمي كنم برگردي و من نگران بودم بار سومي نشود كه تعاون سپاه به مانند دو بار قبلي پارچه سياه سردرخانه مان نصب نكند و مادر دچار سكته بعدي شود. سردرگم از باجه خارج شدم و همرزمم تاج الديني وارد باجه تلفن شد.

يك دقيقه نشده بود ، كه او از باجه خارج شد. گفتم علي چرا اينقد زود تمام كردي؟ تماس قطع شد؟ گفت نه ، سكه ام تمام شد.
ديدم هنوز چند سكه در دستش دارد. گفتم علي تو كه سكه داري ؟ گفت از رده خارج است . گفتم من هم همين سكه ها را داشتم ، تلفن قبول كرد ، برو زنگ بزن .

گفت احمد! ما اينجا هستيم تا براي نظام بجنگيم ، حالا من بيايم چند سكه به نظام ضرر بزنم ؟!!

خمپاره دشمن زير دژ هزار ، علي را چند تكه كرد و من هنوز پس از ٣١ سال، كابوس كيسه اي را مي بينم كه اعضاي بدنش را داخل آن قرار دادم .

اختلاس هاي ميلياردي :

كاش همان سال ٦٦ زماني كه از ارتفاعات گولان پايين مي آمدم تا سر جلسه كنكور بنشينم ، همان گلوله توپي كه موجش تويوتا حامل ما را واژگون كرده بود، درست مي خورد زير پاي ما تا گذرم به دانشگاه فردوسي مشهد نمی افتاد، تا با رحماني فضلي آشنا نمي شدم تا سال ٨٧ به ديوان محاسبات نمي رفتم تا نفهمم چه معضلاتي گريبان اين مملكت را گرفته ، تا هر زمان كه خبرهاي اختلاس منتشر مي شود ، كابوس تاج الديني را نبينم و پول خردهايي كه نشانم مي دهد.

ناراحت نيستم كه پس از ٣٠ سال روزنامه نگاري ، ساكن يك خانه استيجاري در تهران هستم . خوشحالم كه حتي زمان هايي كه شرايط فراهم بود، دزدي نكردم تا امروز شريك در خون هايي باشم كه كف خيابان ها ريخته مي شود.!!

فساد و تبعيض ، خوره تمدن ها:

اين سنت تاريخ است ، قصص قرآن از تمدن هايي مي گويد كه شكوه و مكنت شان را ، فساد و تبعيض بلعيد .

هر كه ناموخت از گذشت روزگار
ليك ناموزد ، ز هيچ آموزگار

وقتي صداي كارگراني كه چند ماه دستمزد نگرفتند ، شنيده نمي شود ، وقتي بست نشيني مالباختگان موسسات مالي و اعتباري ، جلوي يكي از ساختمان هاي قوه قضاييه در بلوار كشاورز، به هيچ انگاشته مي شود، وقتي در جذب نيروي كار، پارتي بازي جاي تخصص را مي گيرد، مطالبات مردم مي آيد كف خيابان .

لازم است با صداي رسا اعلام كنم ، هيچي حقي از كف خيابان درو نخواهد شد . مطالبات بايد در محل خودش و در آرامش بيان ، تا پيگيري شود .

حالا يكي به من بگويد كه آن محل كجاست ؟ چه كسي قرار است آن مطالبات را با هدف تحقق، پيگيري كند ؟

نسل من ، براي دفاع از شعارهاي انقلاب از گنبد تا جنگل هاي شمال ، تا ارتفاعات غرب تا شن هاي تفتيده جنوب را درنورديد. نسل من مي داند تا امروز شكل گيري نظام ، چه ميزان هزينه شده است و چه مقدار هزينه داده است .!

آيا مسوولان محترم مي دانند مطالبات مردم از آنان تا به امروز به چه مقدار است ؟ خوب است بدانند ، شايد فردا دير باشد .

منبع : خبرآنلاین

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید