پنج‌شنبه 1 آذر 1403
خانهیادداشتداستان اقتصاد رفاقتی و افسانه رقابت

داستان اقتصاد رفاقتی و افسانه رقابت

ابوالحسن صفرپور/ دانشجوی جامعه شناسی اقتصاد و توسعه|
اگر به پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران توجه کنید و بلافاصله اخبار جنجالی سریال‌های خانگی را به خاطر بیاورید، مساله‌ای که خود را نشان می‌دهد ارتباط بین اقتصاد و سینماست؛ فیلمی نازل و پولی زیاد، از آن طرف پولشویی و فساد مالی.سینما به عنوان پدیده‌ای اقتصادی خود را نشان می‌دهد، پدیده‌ای که حکایت از تحولی در هر کدام از این دو حوزه اقتصاد و سینما دارد. اقتصاد بر زندگی حکم می‌راند. فرقی نمی‌کند بازار دارو باشد یا فرهنگ و سینما، عملِ دولت یا شرکت خصوصی، آنچه حقیقت را تعیین می‌کند، بازار است. هزینه-فایده اقتصادی چراغ راه می‌شود و سیاست، اقتصاد و فرهنگ را به سیطره خود در می‌آورد. زمانی کاری قابلیت انجام دارد که از نظر بازار به صرفه باشد.

دقیقا در چنین شرایطی است که حوزه هایی که منطق ارزش‌گذاری بازار برای آن‌ها کاربرد ندارد از معنای اولیه و اصیل خود بازمی‌مانند. فرهنگ به عنوان حوزه‌ای که با ارزش گذاری بازار و عرضه و تقاضا جفت و جور نمی‌شود، از معنیِ اولیه خود دور می‌افتد. به اين ترتیب که تولید و بازتولید فرهنگی بر اساس سود، جامعه را خوب رهبری نمی‌کند و هیچ تضمینی برای تولد کارهای باارزش در آن وجود ندارد.

اتفاقی در سازمان بندی جدید جامعه اتفاق افتاده، جامعه بازاری شده است و فرهنگ و متعلقاتش از بازی بیرون افتاده‌اند. فرهنگ به‌شدت نیاز دارد نسبت به نظم جدید بازتعریف شود و به طریقی از آن‌ها صیات شود. سینما به عنوان عضوی از خانواده فرهنگ دقیقا در معرض همین صورت‌بندی جدید جامعه قرار گرفته است. تا جایی که امروز از صنعت سینما سخن می‌گویند و محصولات آن را کالا می‌نامند. در کشور ما تا حدودی برای حفاظت از فرهنگ، دولت و بودجه‌های نفتی وارد شده‌اند ولی این اتفاق بدون شناسایی منشأدقیق ناکارآمدی اتفاق افتاده است. حضور دولت با این تفکر که با خرج کردن پول بی‌زبان می‌توان فرهنگ را پاس داشت، وارد میدان شده است. ولی اولین آفت این کار، ناکارآمدی،عدم فهم جامعه و فساد است.

پس با دو مشکل روبه رو هستیم: اول اينكه فرهنگ و سینما به عنوان کالا نمی‌توانند در جایگاه اصلی خود قرار گیرند و دوم اينكه دولت و بودجه‌های نفتی با ناکارآمدی و مشکلات بروکراتیک موجب اتلاف منابع و به بیراهه رفتن کار فرهنگی شده‌اند.

برخی فکر می‌کردند خصوصی‌سازی ما را از دست موجود سراسر فاسدی به نام دولت رها می‌كند و آن‌وقت منطق سود و منفعت با همکاری عرضه و تقاضا، زندگی ما را به تعادل می‌کشاند، نظم اجتماعی ایجاد می‌کند و هر کسی به اندازه تلاش و توانایی‌اش مزد می‌گیرد. واقعیت این است که تفاوتی نمی‌کند دولت باشد یا بخش خصوصی! داستان اقتصاد رفاقتی و رانت‌بازی همان است. اینجا نه نهادسازی و قانون‌گذاری مناسبی وجود دارد که در بستر آن رقابت دربگیرد و نه حتی افسانه رقابت در دنیای واقعی وجود دارد و البته اگر وجود داشته باشد، کاری با عرصه عمومی و فرهنگ ندارد.

اقتصاد ایران مساله فساد و بروکراسی را به اشتباه مساله دولت فرض کرده است، غافل از آنکه مدیریت، فساد، انحصار و… مساله‌ای دولتی نیست. خصوصی‌سازی هیچگاه در ایران موفق نبود ولی موجب یک اتفاق بزرگ شد: انحصارات و فساد دولتی به انحصارات و فساد خصوصی، شرکتی و رفاقتی تبدیل شد.

حالا بازار را بگذارید در کنار رانت، انحصار و فساد؛ چه اتفاق شومی.روایت اقتصاد سیاسی ایران بر تمامی عرصه‌های زندگی سایه افکنده است. بازاری کردن و خصوصی‌سازی، عمق بیماری را برای ما افزوده است. برای عرصه فرهنگ مشکل دوچندان است. اول، شکست و ناتوانی بازار و دوم، شکست و ناتوانی دولت!تهیه کننده‌ای در ساخت فیلمی سرمایه‌گذاری می‌کند و از آنجا که از سرمایه شخصی خرج کرده است، دست به هرکاری می‌زندتا بتواند بیشترین بازده اقتصادی را کسب کند. در این شیوه تولید ثروت، دو عنصر مشکوک نهفته است؛ اول مربوط به حساسیت حوزه فرهنگ و سینماست که منطقِ اقتصاد آن را به زوال می‌کشاند و دوم، دست به هرکاری زدن فساد و رانت و انواع انحصارات را به‌وجود می‌آورد. انحصار و تبانی، ورود به اقتصاد سیاه تا تولید هر محصول نازل و ضد فرهنگی حاصل همین نگاه است. این خطرات در حالی مطرح میشود که برخی به اشتباه فکر می‌کنند که خود بسندگی و بازاری کردن سینما آن چیزی است که ما در کشور نداریم. اینکه اقتصاد سینما مستقل از دولت باشد، قبله آمال آن‌ها شده است. در این گذاره غفلتی بزرگ نهفته است.همین چند وقت پیش بود که خبر ورود پول‌های کثیف به سینما در همه‌جا پیچید. انگار حوزه‌ای مقدس مورد هجوم قرار گرفته باشد برخی تکذیب و برخی تایید می‌کردند. پولشویی در سینمای ایران شاید آخرین سنگر فتح شده توسط اقتصاد بود و گرنه فرهنگ و سینما از همان ابتدا خود را تسلیم اقتصاد کرده بودند. بازاری شدن و عرصه تاخت و تاز اقتصادی شدن، آفتی بود که امکان تولد هرگونه هیولایی را برای اقتصاد و فرهنگ در خودش داشت. بیراه نیست اگر روند نزولی سینمای ایران را به اقتصاد بیمار کشور ربط دهیم. این پولشویی بزرگ در سینمای ایران حاصل وضعیت اقتصاد سیاسی ماست.تا زمانی که بودجه دولت محل تقسیم رانت بین رفقا و وزرا باشد وضع همین است. تا زمانی که ناکارآمدی بروکراتیک وجود داشته باشد، فساد به وجود می‌آید. نه خصوصی‌سازی دردری را دوا می‌کند و نه دولتی‌سازی سینما می‌تواند از فرهنگ مراقبت کند كه حاصلش می‌شود همین اقتصادِ سینمای مریض که دیگر نه بوی هنر می‌دهد و نه اثری فاخر درآن تولید می‌شود.

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید