احسانمحمدی|هر عکس تنها یک بُرش از کیک حقیقت است. تنها یک بُرش. قضاوت بر اساس آن نمیتواند «همیشه» درست باشد.
آخرین نمونه چنین قضاوتهایی بر اساس تنها یک عکس در نشست اجلاس کشورهای جی هفت صورت گرفت که ابتدا عکس منتشر شده توسط آلمانیها، مرکل را در موضع قدرت نشان میداد و بسیاری آن را نشانه پایان کار آمریکا در دوستی با اروپا تصور کردند و بر اساس آن تحلیلها نوشتند اما چند دقیقه بعد کانادا و ایالات متحده عکسهای دیگری از همان نشست منتشر کردند که تحلیل ها را نقش بر آب کرد.
این عکس چند روزی است که در شبکههای مجازی دست به دست میشود. مقایسه «جلسه» در دو دوران پیش و پس از انقلاب. بسیاری بر آن دریغا دریغ کردهاند که ببینید در گذشته جلسهها چقدر ساده برگزار میشد و الان چه بریز و بپاشی میکنند و …
در اینکه اسراف تحت هیچ عنوان پذیرفتنی نیست کسی تردیدی ندارد، در اینکه عدهای اهل حیف و میل هستند و به «بیت المال» که میرسند شیره اش را میمکند هم اختلافنظری نداریم، اما آیا میز خالی فضیلت است؟
به عبارت دیگر آیا کسانی که در یک جلسه اداری شرکت میکنند اگر دور میز خالی از وسائل پذیرایی بنشینند یعنی انسانهای زاهد و عارف و به دور از وسوسههای دنیوی هستند و آنها که میزشان لبریز است همه شکمچران و سودجو هستند؟
این عکس چند روزی است که در شبکههای مجازی دست به دست میشود. مقایسه «جلسه» در دو دوران پیش و پس از انقلاب. مقایسه سادگی و ریخت و پاش با یک عکس…
ریشه این قضاوتها از کجا میآید که لباس ژنده و کفشپاره و سفرهخالی نشانگر بزرگواری افراد قلمداد میشود؟ اگر آغشته به ریا باشد چطور؟ فراموش کردهایم در دوران محمود احمدینژاد که ساده و نامرتب لباس میپوشید و به گواه برخی غذایش را حتی از خانه با خودش میآورد و «ساده زیستی» ورد زبان مدیرانش شده بود چه بلایی سر اقتصاد کشور آمد؟
اگر این عکسها ملاک قضاوت باشد که اتفاقاً محمود احمدینژاد کاپشن پاره میپوشید و به زیارت شاه عبدالعظیم میرفت و محمدرضاشاه پهلوی کت و شلوار ایتالیایی تن میکرد و اسکی در سوئیس یکی از تفریحاتش بود.
در بسیاری از موارد مدیران به جای همه ما تصمیم میگیرند و ملزم هستند که بهترین تصمیمها را بگیرند، به همین خاطر خوب است در آرامش و آسایش باشند تا بتوانند بهتر «فکر» کنند و تصمیمات هیجانی نگیرند. اینکه مدیری روی حصیر بخوابد یا گرسنگی بکشد چه سودی به حال ما دارد؟ وقتی به دلیل بد خوابیدن و تغذیه نامناسب روح و جسمش فرسوده شود و بر روی گفتار و کردار و پندارش اثر بگذارد و تصمیمهای ویرانگر بگیرد ارزش است؟
هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد آن مدیران که دور میز خالی نشستهاند همه پاکدست بودهاند و از قدرت شان سو استفاده نکرده اند. همان طور که نمی توان با اطمینان گفت که تا آخر جلسه روی میزشان وسائل پذیرایی نچیده اند. چه بسا که دقیقهای بعد از این عکس، اسباب پذیرایی پر و پیمان را هم فراهم کردهاند.
به گواه مستندات تاریخی در آن دوران مدیران به پوشش و تغذیه و تفریحاتشان بسیار اهمیت میدادند و ریاکاری هم نمیکردند. خُردهای که میتوان گرفت این است که لااقل آنها این همه از بزرگان دین مایه نمیگذاشتند و در مذمت اسراف سخنرانی نمیکردند و بعد میزشان را اینطور اشرافی لبریز کنند!
دست از این سادهسازیها برداریم. اگر دلمان از دست برخی مدیران خون است- که هست- زیر میز نزنیم و این مقایسههای کممایه را وسط نکشیم. دلایل بهتری هم میتوانیم ردیف کنیم و نقدهای عمیقتر. وگرنه در همه دورانها هم انسانهای خوب و صادق بودهاند هم فاسد و دروغگو، هم فرصتطلبان و خائنان هم وطنپرستان و وفاداران ..