نمایش دیشب برنامهی دیدنی «۹۰» یک بار دیگر کارکرد درست رسانه و اینکه رسانه باید چه کاری انجام دهد را نشانمان داد. علی کریمی عصیانزده و عصبانی و خسته از فساد ساختاری و سیستماتیک حاکم بر فوتبال ایران، بدون مدرک و سندی تنها فریاد زد و در برابر او، محمدرضا ساکت نمایندهی کاملی برای مدیریت کشوری ناکارآمد و بوروکراسی پیر و فرسودهای بود که با فساد پیوند ناگسستنی دارد.
روشن بود که فساد تودرتو و پیچیده و همهگیر موجود، به همان اندازه که محسوس است، نامرییتر از آن است که بتوان ردپای روشنی از آن یافت و با سندی محکمهپسند یقهی مفسدان را گرفت و ساکت با آگاهی کامل از دست خالی علی کریمی، به آسانی صحنه را مدیریت کرد و اگر عادل فردوسیپور نبود، این معرکه بیش از اندازه یکطرفه میشد.
کریمی در سوی مقابل با تکیه بر انبوه هوادارانش و مخاطب قرار دادن ملتی خسته از هر آنچه که نماینده ساختار است، کوشید اگر در برابر دوربین برنده نیست، افکار عمومی را به سود خود بسیج کند و صحنهی بیرونی مناظره را ببرد، او تقریبن با وجود پشتیبانی پشتصحنهی طیف گستردهای از روزنامهنگاران و آگاهان، دربارهی هیچ کدام از حرفهایش سندی ارایه نکرد و همهی داشتههایش عصیانی بود ویرانکننده که سبب میشد پا را از دایرهی حقیقت گاه فراتر بگذارد و در سونامی اتهامپراکنی گهگاه اشتباه نشانه رود؛ درست شبیه همهی نشانههای یک انقلابی و شورشی که در برابر سد ستبر روبهرویش ناامیدانه گاه به هولیگانیسم هم روی میآورد و همهی این رفتار چه برای ما آشناست.
در این رفتار شورشی آفت نهفته و بزرگ، ویرانگری همه چیز با هم است. گوشهای از این آفت را در آنچه بین «علی و عادل» گذشت دیدیم؛ کریمی در دو هفتهی گذشته، علیه نود و عادل فردوسیپور موضع گرفت، فردوسیپور که یکی از درستترین مهرههاییست که سر جایش نشسته را تنها و تنها به دلیل کارکرد رسانهایاش، «مافیا، باندباز و قمارباز» توصیف کرد و در نهایت دیشب که برابر دوربین ۹۰ نشست و اینفوگرافی خوب عادل دربارهی ماهیت ضدفساد و ضدرانت برنامهاش را دید، ناچار به پوزشخواهی شد.
این نمونه میتواند نشان دهد که چگونه شورش کور علیه فساد یا هر چه که آن را «زشت» قلمداد میکنیم، گاه میتواند به کارکردهای درست، مسیر توسعه و در نهایت حقیقت آسیب بزند.
این اتفاق دربارهی سرمربی موفق و پیروز تیم ملی ایران نیز در صحبتهای علی کریمی تکرار شد و او که تحت تاثیر کمکهای پشتصحنهاش حرف میزد، یک گونی اتهام دربارهی موفقترین مربی تاریخ فوتبال ایران را تکرار کرد که در شش سال گذشته بسیار گفته شده اما هیچ وقت و هرگز ثابت نشده است. حرفهای او دربارهی دستیاران ایرانی و انتخاب مسوولیتها در تیم ملی و حتا بازیکنان تیم ملی که همهگی جزیی از روال طبیعی اختیارات یک مدیر در حوزهی کاری خود است، بدون اینکه چیزی به مبارزهی علی کریمی بیافزاید، همزمان با آشکار ساختن رسوبات جهان سومی ضدتوسعه به بهانههای ملیت و … در حرفهایش، تنها واکنش کیروش را در پی داشت که در این شش سال نشان داده جنگجوست و آسان نمیگذرد.
واکنش تند سرمربی تیم ملی که میتوانست آرامتر باشد هم در نهایت دوئل کریمی-فساد را اکنون تبدیل به نبرد تودهوار کریمی – کیروش کرده و بهترین گریزگاه متهم اصلی را فرآهم آورد و در عمل مسالهی اصلی، «فساد سیستماتیک و ساختاری» اکنون زیر موج هولیگانیسم هواداران کریمی که به شورش علیه معمار فوتبال ایران تحریک شدهاند، ناپدید شد.
و بسیار آسان! امروز صبح که با سردرد از مناظره دیشب برخاستهایم، دوباره فساد زنده و پابرجاست و جامعهی مستاصل با دست خود به جای نشانه رفتن پایههای فساد، به ویران ساختن داشتههای خود و شانسهای پیروزیاش میپردازد؛ چه تعریفی جز جامعهی بازنده برای این رفتار میتوان یافت؟
علی کریمی به خوبی نمایندهی چنین جامعهایست؛ خسته، عصبانی، پرخاشگر، شورشی، بدون دقت، دارای لکنتزبان و بیش از هر چیز بازنده! در این نمایندگی بیشک افتخاری وجود ندارد.(مجله ایران اینده )