فتحالله آقاسیزاده|
بعید می دانم صاحبان خرد و متخصصان، با اصلاحات بنزینی مخالف باشند. حتی بعید می دانم مردم هم مخالف باشند. اما با این حال، چه شد که تصمیم دولت برای ساعت صفر جمعه ۲۴ آبان ۹۸، با چنین واکنش های غیرقابل باوری، مواجه شد؟…
البته لازم است در همین آغاز، حساب آشوبگری و حق اعتراض را نیز از هم تفکیک نماییم…
با چنین تفکیک و حسابی، امید است گوش های شنوا و چشم های بینا، این متن مشفقانه را بخوانند. یک تحلیل ثانویه است. می شود آن را یک بازخوانی هم نامید. نکاتی که دیگر دلسوزان همراه و دغدغه مند هم در این ایام، گفته اند…
امید که بکار آنهایی بیاید که باید بیاید!
۱-شکاف ملت-دولت افزایش یافته است: ملت و دولت حرف همدیگر را درک نمی کنند! گویی هرکسی حرف خودش را می زند و راه خودش را می رود!
۲-سرمایه اجتماعی کاهش یافته است: اعتماد مهم ترین رکن سرمایه اجتماعی است. بشدت آسیب دیده است…در طول زمان هم کمتر و کمتر شده است!
۳-مردم، دیده نمی شوند: چرا کسی مردم را نمی بیند؟ چرا تصمیم گیران از چشم مردم، به اوضاع نگاه نمی کنند؟ مقصودم از مردم توده وسیع، نگران و نجیبی هستند که به خط فقر سقوط کرده اند!
۴-منزلت ایرانی، خدشه دار شده است: گاهی بد نیست به رای دهندگان و شهروندان احترام گذاشته شود… پای حقوق شهروندی هم در میان است!
۵- نهاد مجلس مهم است: با همه حرف و حدیث ها درباره پارلمان ایرانی، شاید اگر قاطبه نمایندگان و آنها که دقیق ترند، قانع می شدند، کار بهتر پیش می رفت. حداقل اینکه استعفاء و طرح دوفوریتی و سه فوریتی از آن در نمی آمد!
۶-اجماع قوا به قوت، شکل نگرفته است: تصمیمات مهم که ابعاد اجتماعی و امنیتی هم دارند، به اجماع و پذیرش کامل نیاز دارد…اگر حتی یک راس از سران قوا، قوت استدلال ها را کافی نداند، همداستانی پدید نمی آید…
۷-برخی مسئولان تصمیم گیر یا تصمیم ساز در گلخانه زیست می کنند: زندگی بسیاری از مسئولان (اقتصاد و سبک زندگی شان)، با سطح زندگی مردم بسیار بسیار ناهمسطح است. بدین سان، تصمیمات و دستورات، گلخانه ای می شود…ساده ترین جمله این است که بگوییم بالایی ها خیلی از پایینی ها فاصله گرفته اند، آن اندازه که زاویه دید و نگاهشان نیز تغییر یافته است…
۸-برخی مقامات، گران حساب می کنند: رفتار حاصل بینش ها و باورهاست…پاروزنان باید آب را دوست داشته باشند…پاروزنان بی انگیزه و بدون باور، ما را به مقصد نمی رسانند!
۹-گذشته چراغ راه آینده نشده است: اصلاح حامل های انرژی مسبوق به سابقه است. کاش تجارب پیشین مستند میشد و امروز در دسترس قرار می گرفت…تجارب پیشینیان، دیده نشد!
۱۰-کارت های هوشمند را رها کردیم: چرا کارت های سوخت را رها کردیم؟…گاه تعجیل و شتاب، تدبیر نیست!
۱۱-زمان سنجی و طاقت سنجی هر دو لازم است: برهه زمانی حساسی است.آیا کسی از بزرگان، متوجه صدای شکسته شدن استخوانها در زیر بار تورم، نشد؟.. در شرایط تحریم های حداکثری ترامپ، مردم طاقت فشارهای مضاعف(حتی منطقی)، را ندارند.
۱۲-در کنترل قیمت ها ناتوانیم: اقتصاد خوانده ها می گویند قیمت پیام می دهد،چراغ راهنماست،سرکوبش پایدار نیست…از این اصل گذشته، تجارب پس از ارز۴۲۰۰ تومانی به روشنی اثبات کرده است که نمی توانیم!…بازهم می خواهیم تکرارش کنیم؟…نگاه کنید که افزایش قیمت بنزین در همان روز اول، تاثیرات غیرمنطقی و منطقی اش را گزارده است…از رانندگان تاکسی و مغازه داران خرد بپرسید!
۱۳-کوتاه مدت شده ایم: حکمرانی اساسا مستلزم نگاه بلند مدت است، هرچند که مردم عادی،عموما کوتاه مدت را می بینند اما ناصواب است آنها که باید بلند مدت فکر کنند، کوتاه مدت شوند!
۱۴-بنزین ایرانی،موج تورمی عجیب و غریبی دارد: شاید بنزین هندی و نروژی موج تورمی ندارد ولی بنزین ایرانی موج های بلند مخرب و تیر و ترکش دارد. خیلی زیاد هم دارد…حساب دو دو تا چهار تا نیست!
۱۵- رصد خانه ها خاموش شده اند: ما چراغ های راهنما و اهداف را گم کرده ایم. فاصله اهداف و انتظارات با آنچه که رخ داده است، بسیار شده است. کامیابی ها بسیار اما ناکامی هم کم نداریم…حکمرانی بدون رصدخانه های دقیق، ممکن نیست… رصدگران باید امین باشند و غیر سودار تا درست ببیند! چشم پزشکان این را بهتر می دانند!
۱۶- افکار عمومی مهم است: گاهی می شود بی خیال افکار عمومی شد اما این بی خیالی، امروز سخت شده است! یک جا خودش را نشان می دهد. جایی که فکرش را نمی کنیم!
رسانه های نوین، پیام ها را خصوصی و شخصی کرده اند.پیام هایی که رفتار را شکل می دهند…در چنین فضایی، اقناع افکار عمومی و بکارگیری قدرت نرم بر قدرت سخت اولویت دارد!
۱۷- زاویه دید دگراندیشانه، لازم است: گاهی باید از زوایای دیگری به تصمیمات خود بنگریم…حلقه های کوچک و گاه رفاقتی و کاملا همسو، فقط از یک زاویه به امور می نگرند!
۱۸-نخبگان نردبان شده اند: کارکرد نخبگان تغییر یافته است…از نخبگان خواسته می شود خلاء نظری سفارش داده شده و شخصی صاحبان مزد و مواجب را تکمیل کنند…نخبگان هویت شان را از دست داده اند، برای همین راهگشا نمی شوند. نخبگانی که هویت مستقل خیراندیشانه و فرانگرانه خویش را نشان دهند، بسرعت منزوی میشوند!
۱۹-مراکز پژوهشی آشنا و استراتژیک به خدمت گرفته شوند: کاش فلسفه مراکز پژوهشی و تحلیلی یکبار دیگر مرور شود…پژوهشگران اگر بخواهیم، می توانند آینده را ببینند و بکار آیند!
۲۰- شکنندگی بسیار شده است: گسل ها و شکاف ها زیاد شده است، آسیب ها افزایش پیدا کرده است. تضادها و واگرایی ها روز بروز بیشتر میشود…شکنندگی ها افزون و افزون تر می شود. حفظ گرانیگاه الاکلنگ سخت و مهم است!
۲۱- از بازخوردها آگاه شویم: دنیای وب دنیای جالبی است.گاهی به اندازه هزار کارآگاه بما شواهد می دهد…کامنت های ذیل اخبار و تحلیل های پایگاههای داخلی برای درک بازخوردها کافی است. این کامنت ها زیر پوست شهر را نشان می دهد. شاید درست نباشند اما مهم هستند.می توان به کامنت ها از منظر جامعه شناسی، مردم شناسی و روانشناختی نگریست…چندسال پیش احمد توکلی مدیر مسئول پایگاه خبری و تحلیلی الف، به واسطه انتشار چند کامنت بازدید کنندگان، دادگاهی شد!
۲۲-خارج هست، دشمن هم هست اما داخل مهم تر است: دشمنان بیرونی قطعا تخم عداوت و کینه می پاشند و دشمنی می کنند،آشوب گران هم رفتار خود را دارند اما فراموش نکنیم که همه مصائب، خارجی نیست!
۲۳-آرام کنیم، تسکین دهیم اما درمان هم یادمان نرود: در مواجهه با بیماران بدحال، حتما باید نخست تب و آشوب بیمار را خواباند. آرامش و امنیت شرط مقدماتی بهبود شرایط عدم تعادل است اما پروتکل های درمانی و سلامت می گویند عوامل تب و تشنج را باید شناخت…درمان را باید تا نائل شدن به شرایط باثبات و پایدار ادامه داد…
به عبارتی دیگر :
۲۴- جمع کنیم اما فکر هم بکنیم…آینده نگری!
آشوب که میآید باید “جمع شود”…این لازم است. کار نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی است. اما پس از فراغت از جمع کردن، باید فکر کرد. آینده نگری و آینده پژوهی حیاتی است!
خلاصه کنم…
گاهی باید به گذشته نگاه کرد. گاهی گذشته، ما را به نتیجه شایسته نرسانده است.در این مواقع باید گذشته را کاوید.باید متفاوت از گذشته حرکت کرد…عزم می خواهد و برنامه… الزاماتش را نیز باید فراهم کرد… ما همه در یک قایق نشسته ایم و می خواهیم با همین قایق، به مقصد برسیم!
ولقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون(قصص،۵۱)
* صاحبنظر در حوزه برنامه ریزی و توسعه