دکتر حامد پاکطینت
کشور عزیزمان ایران طی سالهای 76 تا 83 حدود 167 میلیارد دلار و طی سالهای 84 تا 91 حدود 630 میلیارد دلار صادرات نفت داشته است!(مرجع اطلاعات آمار بانک مرکزی).بنابراین به رغم تزریق 167 و 630 میلیارد دلارحاصل از صادرات نفت به اقتصاد کشور متوسط رشد اقتصادی در دو دوره مزبور به ترتیب 4.2 و 3.3 درصد بوده که کمتر از نصف هدفگذاری 8 درصدی طی دو دهه گذشته است.
جالب آنکه وقتی درآمد سالهای 76 تا 83 از نفت طی سالهای 84 تا 91 حدود 3.8 برابر شده نرخ رشد کمتر شده است. اگر در سالهای اخیر رشد اقتصادی چیزی غیر از این را نشان میدهد و به علت آزاد شدن فروش نفت پس از تحریم بوده است نباید آنرا به عنوان یک استثنا و شاهکار تلقی کرد و همه اینها چیزی غیر از سو مدیریت نیست.
اخیرا ارزش داراییهای دولت بالغ بر 5000 هزار میلیارد تومان یعنی چهار برابر نقدینگی و ده برابر بودجه کشور برآورد شده است و حتی تخمین زده میشود که تا پایان مرحله ارزشگذاری این عدد به 18 میلیون میلیارد تومان برسد! همزمان شرکتهای خصوصی ایران هر روز با بزرگترین چالش خود که عدم نقدینگی و سرمایه کافی است دست و پنجه نرم میکنند!
امروز کدام دارایی فیزیکی و تولیدی عظیم کشور در حیطه کنترل دولت و شبه دولت نیست؟
نفت،گاز،پتروشیمی،هواپیمایی،بنادر،کشتیرانی،بانک،فولاد،مس،معادن بزرگ،خودروسازی همه در اختیار دولت و شبه دولت است و همچنان ما در انتظار معجزه هستیم!
رشد درون زا از طریق تولید ثروت با بهرهوری بالا و با استفاده از داراییهای موجود امکانپذیر است که البته با نگاه دولتی و مدیریت دولتی هیچ تناسبی ندارد.
در بخش خصوصی هم از بهرهوری بینیاز نیستیم. ما در سالهای اخیر بهخصوص از نیمه دوم دهه 80 کاهش بهرهوری داشتهایم اما آیا این انتظار واقع بینانه است که رشد بهرهوری بدون بهبود فضای کسب و کار قابل دستیابی است؟
در یک فضای مناسب کسب و کار فساد کم است، رقابت سالم است، رانت جویی ضعیف است، فرآیند تعامل بنگاههای اقتصادی با دولت روان است. عملکرد ضعیف دولت در عملیاتی کردن سیاست بهبود فضای کسب و
کار نشانهای از ضعف کلی دولت در مدیریت اجرایی است.
اما چرا دولت در بهبود فضای کسب و کار موفقیت چندانی نداشته است؟
اینکه دولت طی این سالها نتوانسته یا نخواسته فضای کسب و کار را بصورت چشمگیر و محسوس بهبود دهد را باید در ساختار معیوب و سیستمهای پرمسئله مدیریتی و حاکمیتی کشور جستجو کرد.
آیا واقعا انتظار داریم ساختارهای مدیریتی کشور با همان رویکرد و نگاه سابق دچار تغییر و تحول شود؟
وقتی بنگاههای بزرگ عمومی بدست مدیرانی سپرده میشود که سابقه مدیریتی در مقیاس کوچکتر با عملکرد خوب را ندارند یا با نگاه سیاسی یا فامیلی انتخاب شدهاند نباید انتظار تولد و جریان یک نگاه و نگرش جدید را داشت.
امروز نظام مدیریتی بنگاههای بزرگ ما فرسوده، کند و فاقد کارایی است. آمار اخیر بهخوبی نشان میدهد طی دو سه دهه گذشته بخش دولتی و شبه دولتی صرفا به گسترش و تجمیع داراییهای خود پرداختهاند بدون آنکه نظام مدیریتی خود را با ابعاد جدیدشان بازطراحی کرده باشند.
طراحی و پیادهسازی نظامهای مدیریتی و استقرار ساختار مناسب یک موضوع مهم و حرفهای است که نیاز به مشاوران حرفهای دارد.
ما برای توسعه اقتصادی نیاز به سرمایهگذاری بیشتر داریم که بدون بهرهوری امکانپذیر نیست.
ما برای رشداقتصادی به بهرهوری نیاز داریم که بدون بهبود فضای کسب و کار میسر نیست.
ما برای بزرگتر شدن اقتصادمان به بهبود فضای کسب و کار نیاز داریم که بدون تغییر ساختار غیر ممکن است .
ما برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و کشورمان، نیاز به تغییر ساختار داریم که قبل از تغییر نگاه و اعتقاد مدیرانمان ممکن نیست.
و اما اینکه، اساسا تغییر نگاه مدیرانمان در شرایط امروز چقدر میسر است خود مبحث دیگری است که در نوشته بعد به آن خواهم پرداخت.