چهارشنبه 20 فروردین 1404
برچسب‌هارضا، يك كاپشن نازك به تن داشت. كاپشني كه تار و پودش، رساناي امتحان پس داده‌اي بود براي تردد سرماي زمستان. اسماعيل، زيپ كاپشنش را باز كرد و سرش را چسباند به سينه رضا. «اينكه مُرد بابا. مُرد...»

Tag: رضا، يك كاپشن نازك به تن داشت. كاپشني كه تار و پودش، رساناي امتحان پس داده‌اي بود براي تردد سرماي زمستان. اسماعيل، زيپ كاپشنش را باز كرد و سرش را چسباند به سينه رضا. «اينكه مُرد بابا. مُرد...»

- Advertisment -
Google search engine

Most Read