علیرضا صدقی|
این روزها از گوشه و کنار پهنه سیاست ایران صداهای بلند و کوتاهی به گوش میرسد که از لزوم امیدآفرینی، تقویت روحیه امید، جلوگیری از ناامیدی و… میگویند. گویا ارباب و اصحاب سیاست با درکی مشترک از فضای عمومی در جامعه ایران، مفهوم امید را به عنوان یک حلقه مفقوده در زیست اجتماعی ایرانیان یافتهاند و در تلاشند تا به هر طریق ممکن از بروز ناامیدی در جامعه ایران جلوگیری کرده یا از قدرت و توان آن بکاهند.
هدفگذاری این عده البته مورد پذیرش هر عقل سلیمی قرار میگیرد و تمامی عقلا و دغدغهمندان عرصههای عمومی از چنین رویکردهایی نهتنها استقبال کرده بلکه آن را لازمه توسعه پایدار و داشتن جامعهای پویا و بانشاط میدانند. اما کلیدواژههای بهکار رفته در این تلاش جمعی اصحاب سیاست، حکایت دیگری را نقل میکند. بسیاری از آنها که از لزوم امیدآفرینی در جامعه گفتهاند و نوشتهاند، ارباب جراید و اهالی رسانه و مطبوعات را مخاطب اصلی خود فرض کرده و با این رویکرد، مسئله ایجاد امید در جامعه را تنها به امری رسانهای تقلیل دادهاند. اگرچه در تعریف بسیط و غیرعلمی امید، این معنا را میتوان در انبوهی از مفاهیم انتزاعی جستوجو کرد و بحثهای دامنهدار و وسیعی پیرامون آن شکل داد اما «امید» با تعریف برساخته اجتماعی، از قضا مسئلهای قابل مشاهده، اندازهگیری، روشمند و متکی بر شاخصها و سنجههای عینی است.
در این معنای امید نمیتوان با استفاده از تکنیک تقلیل مسئله یا تبدیل امور فرعی به اصلی بهره گرفت و نشانها و نشانههای سوژه اصلی را پساپشت لفاظیهای معمول و فرافکنیهای مرسوم پنهان کرد. به منظور درک صحیحتر از این موضوع، باید سهم هر یک از نهادهای اجتماعی را در خلق یا حذف مفهوم امید اندازهگیری کرده و مورد توجه قرار داد.
درست در این مرحله است که ذهن تحلیلگر جامعه نخبگان با این پرسش اساسی مواجه میشود که «سهم رسانهها در خلق یا حذف اصل معنای امید تا چه اندازه است؟»، «آیا رسانهها از اساس میتوانند در میدان شلوغ، جدی و گاه بیرحم منازعات سیاسی و اجتماعی سهم قابل ملاحظهای در این معنا داشته باشند؟» و «رسانهها چه نقشی در سیاستگذاری و تدوین استراتژی و راهبردهای کلان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارند؟»
در حقیقت پاسخ به این پرسشها است که میتواند سهم واقعی و عینی رسانهها در خلق یا حذف امید از جامعه را بازتاب دهد. برای پاسخ به پرسش نخست باید برای دو سوال پسین جوابی درخور یافت. به واقع در جامعهای مانند ایران و در خیل انبوه سیاستمداران و سیاستورزان و سیاستپیشگان، قاطبه مطبوعات و رسانههای عمومی بههیچعنوان نقش و جایگاهی قابل ملاحظه و بهچشمآمدنی ندارند. به بیان دیگر، رسانه و اصحاب آن همواره و همیشه در معرض خطرات و پیامدهای ناشی از مجادلات و منازعات عرصه سیاست و سیاستبازان هستند. سهم دنیای رسانه از تصمیمهای کلان و تدوین استراتژیها و راهبردها هم به بیخبری و پذیرش تبعات و پیامدهای گاه ناگوار و نامیمون آنها محدود میشود. در هیچ نهاد تصمیمگیر و تصمیمسازی، رسانهها جایگاهی ندارند و تنها از دور نظارهگر کنشگران سیاسی و مدیریتیاند. برخی مواقع هم محدود انتقادهایی را با هزار مخاطره و نگرانی مطرح میکنند و عواقبش را میپذیرند.
با این بررسی اندک به نیکی نشان داده میشود که رسانهها در اصل ایجاد یا حذف امید از جامعه ـ آنهم جامعهای چون ایران ـ کوچکترین نقشی ندارند. حداکثر سهم رسانهها را میتوان در بازآفرینی یا کمرنگ کردن آن دانست. در واقع، رسانهها در بهترین حالت پخشکننده مفاهیمی نظیر امیدآفرینی یا ناامیدسازی تلقی میشوند. آنها اخبار، تبعات، دستاوردها و پیامدهای تصمیماتی را بازتاب میدهند که در شکلگیری، ایجاد و پیدایش آنها هیچ نقشی ندارند.
در این گلوگاه است که اصحاب و ارباب قدرت باید پاسخ دهند که چرا همواره و همیشه رسانهها را در مسئله امید مخاطب قرار میدهند؟ این روال نشان میدهد که یا سیاستپیشگان آشنایی چندانی با امیدآفرینی به تعبیر پراگماتیکال آن ندارند و یا با استفاده از تکنیکهایی مانند فرار بهجلو و فرافکنی سعی دارند خطای احتمالی تصمیمهای خودشان را به دیوار کوتاه رسانه نسبت دهند.
سرآخر اینکه باید توجه داشت که الزامات و ضرورتهای امیدآفرینی در اختیار رسانهها نیست. آنها نمیتوانند تنها با بهرهمندی از ابزار واژهها و کلمات، مفهوم عمیق و ژرف امید در نهاد جامعه بکارند بلکه این اصحاب قدرت و سیاستاند که باید با تکیه و بهرهگیری حداکثری از امکان انتخابها، تصمیمها و ظرفیتهای موجود، شرایط را به سمت ایجاد امید در جامعه هدایت کنند. در صورت بروز چنین فرآیندی است که میتوان از رسانهها هم انتظار داشت تا با این حرکت همراهی کرده و در برابر آن موضع نگیرند.
تاملاتی در باب امید عمومی
اخبار مرتبط