نظارت عالی دولت در اتاق هست اما عاملیت در بخش خصوصی است اما توجه داشته باشیم که دولت مجاز به فعالیتهای اقتصادی جدید نیست.
مصاحبه چالشی با افراد قدیمی و برجسته نظام، چندان کار آسانی نیست؛ حالآنکه این فرد بازاری هم باشد. دلش مانند تکتک افراد جامعه از مدیریتهای ضعیف حاکم بر جامعه و مخصوصاً بر اقتصاد خون است و خشم خود را سه بار سر میز خود پیاده میکند! به دلیل نبود مدیریت قوی، بارها سرخود را از تأسف تکان میدهد تا این گفت و گو نکات خاص خود را داشته باشد. علینقی خاموشی، نامی آشنا برای تمام هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی و مردم کشور است. نقش او در برخی از مراودات خاص اقتصادی و سیاسی بر کمتر کسی پوشیده است. در این گفت و گو با رییس اسبق اتاق بازرگانی که چند دهه در این حوزه حضور داشت، از صادرات و توسعه صادرات ایران و مشکلات تاریخی این حوزه سخن به میان آورده ایم. با او چالشهای پیش روی اقتصاد ایران در این حوزه را ریشهیابی کرده ایم و از نقش بخش خصوصی در مراودات اقتصاد ایران گفتهایم. این گفت و گوی چالشی را بخوانید:
یکی از مشکلات اقتصاد ایران دولتی بودن آن است . در این حوزه با توجه به کسوت طولانی شما در اتاق، چه باید رخ میداد و اتاق چگونه باید تفکیک مرز خود را با دولت در اقتصاد مشخص میکرد تا وضع اقتصاد و صادرات ما اینگونه نمیبود؟
طبق آخرین فراقانونی که از سوی مقام معظم رهبری در خصوص عملکرد کشور در امور اقتصادی ابلاغ شد، بحث خصوصیسازی یا همان سیاستهای اصل 44 بود که اگر خواهان توصیف خلاصهای از عملکرد دولت تنها در جملهای برای به فعل درآوردن این قانون باشیم، باید ابراز کرد که بخش خصوصی درتمام رشتههای اقتصادی، بنابراین ابلاغیه رهبری باید در صدر قرار گیرد و تمام بخشهای خصوصی نیز در عاملیت شرکتهای دولتی از طریق واگذاریهای صحیح مستقر شوند.
مضافاً اینکه در متن این قانون به این نکته نیز تکیه شده که دولت مجاز به فعالیتهای اقتصادی جدید نیست، مگر بهشرط و شروطی که تنها از سوی مجلس شورای اسلامی و با تأکید بر رعایت مدتزمانی مشخص برای انجام فعالیت کوتاهمدت اعلامشده باشد که در ادامه فعالان بخش خصوصی نیز باید ادامهدهنده و جایگزین آن راه اقتصادی شوند.
این قانون ختم قوانین و فصل الخطاب فعالیتهای اقتصادی بخش خصوصی و دولت را بهوضوح تعیین کرده است.
چرا با وجود این قوانین مسئولین کار دیگری کردند و خصوصی سازی به این سرنوشت دچار شد؟
باید این انتظار از مسئولین وجود داشته باشد! چه کسی بیاید و مسئول شود مهم نیست. درواقع پیش گرفتن این رویه خلاف است؛ اگر بنده هم تأکید میکنم که دولتیها نباشند، طبق ابلاغیه رهبری است و والسلام.
با وجود این ابلاغیه در عمل رابطه دولت و بخش خصوصی هنوز روشن نیست و بخش خصوصی جایگاه خود را ندارد. برای اینکه هوای تازه به اقتصاد کشور برسد چه باید کرد تا بخش خصوصی نفسی تازه کند؟
دولت و بخشخصوصی وظایفی را بر دوش خود دارند که کاملاً قانونی و تماماً هم باید بر مبنای آن عمل کنند. درواقع اتاق بازرگانی تنها سازمان وخصوصیترین سازمان دولتی و دولتیترین سازمان خصوصی است و این به آن معنا است که نظارت عالی دولت در اتاق هست اما عاملیت در بخش خصوصی است.
تنها سازمانی که حکم مهمترین مشاور برای سه قوه را دارد اتاق بازرگانی است و این مشاور به معنای آن است که اتاق بدون واسطه باید با تمامی قوا در ارتباط باشد و نظرات، پیشنهادها و انتقادات خود را نسبت به قوانین و نحوه اجرا یا نظارتی مستقیماً بیان و با قوه مربوطه ابراز کند؛ قوای مشاوره گیرنده هم باید بهاجبار این نکات را بررسی و مدنظر خود قرار دهند یا اینکه آن نکته را باطل اعلام کنند.
خصولتیها در بخش خصوصیکشور میدانداری میکنند، چرا خصوصیهای واقعی دست روی دست گذاشتهاند؟
این جزو نقص سیاستهای ماست و اگر اتاق، اتاقی کامل و واقعی باشد اعتراض میکند؛ این جزو یکی از ضعیفترین کارهای اتاق بود.
تا زمانی که اتاق بازرگانی جایگاه واقعی خود را بازیابی نکند و به نقش اصلی خود یعنی ارتباط نزدیک و مشاور گونه خود بازنگردد، بازهم اتاق ضعیف میشود؛ اگر مدیریت عرضهای ندارد که این شرایط را برای خصوصیهای واقعی بیابد این تقصیر کیست؟ وزیری بر سرکار میآید و عملکرد خوبی هم ندارد اما وزیر دیگر نمیتواند. این نکته تقصیر قوانین آن وزاتخانه است یا مدیریت آن فرد؟ چطور در زمان قدیم عملکرد اتاق بازرگانی و راندمان کاری آن از تمامی وزارتخانهها بالاتر بود. ضمن آنکه مجلس و دولت هم عنایت ویژهای به اتاق داشت، دلیل این فراموشی اتاق در بین قوا به خاطر آن است که سیستم مدیریتی حاکم بر اتاق فشل است.
به سمت رویکرد دولت برویم، شاهد این نکته بودهایم تا زمانی که دولت مجبور نباشد رویکرد اقتصادی خود را تغییر نمیدهد و این تغییر به سمت خصوصیها، نیازمند یکی از همان الزامات است؟
اگر خواهان بهبود اقتصاد مریض کشور هستیم، باید تمامی جنبههای مختلف تولید و سرمایهگذاری در کشور را که از روان نبودن امور و عدم پویایی سیستم بانکی که رنج میبرد تصحیح کنیم، اظهارنظر من درباره امور پیشگرفته بانکی شاید توهین باشد؛ زیرا بانکها در خدمت تولید نیستند و تنها به فکر کارهای مراوداتی خود هستند.
امروز ارزش پول ملی ما با سقوط روزانه همراه است و این مورد پدر اقتصاد را درمیآورد؛ مگر غیرازاین است که کاهش قدرت پول کشور تنها مردم را تحت تأثیر قرار میدهد، میزان درآمد کشور مگر چه تغییری داشته است؟ آیا هزارتومان سال گذشته با امسال یکی است؟ خیر؛ با هوچی گری یارانه به مردم پرداخت شد اما آیا این رقم پول واقعاً همان قدرت خرید 3 سال گذشته را دارد؟ باید ارزیابی شود که ایکاش قدرت خرید مردم سر جای خود نگهداشته میشد، در بخش مسکن نگاه کنید آیا ارزانی را شاهد هستید جواب این سؤالات منفی است؛ زیرا مطابق با درآمدها قیمتها بالا نرفت و این پیشه گرفتن قیمتها کاملاً براثر بیارزش شدن پول ملی است.
این پول توسط چه کسانی بیارزش شد؟ اینجاست که اگر حرف بزنیم ما مشکلدار میشویم، تمام جواب این سؤالات آن است که دولت این پول را بیارزش کرد و دلیل آنهم تأمین ریال بودجه است؛ مگر دلار در دست دولت نیست؟ تا زمانی که دولت فروش ارز را برای تأمین ریال خود انجام دهد تنها نفع آن به دولت میرسد و مردم بزرگترین متضرر هستند و وضعیت تولید کشور هرروز روبهزوال میرود.
اتاق بازرگانی باید در پیشنهاد به دولت پیشقدم باشد اما دیگر فعالیت آنچنانی وجود ندارد؟
زمینههای سرمایهگذاری باید در راستای اشتغالزایی تسهیل شود، اینجاست که باید حنجره اتاق منفجر شود اما کسی حرف نمیزند، داد ما هم بر سر این قضیه بلند است و اگر کسی هم اعتراض یا حرفی میزند فردی است اما این وظیفه اتاق است.
امروز تازه گاهی یادی از اتاق در تأمین بودجه میشود، زمانی که اعلام میشود تأمین بودجه از طریق بخش خصوصی یعنی مالیات؛ زمانی میتوان انتظار اخذ مالیات بیشتر را داشت که مردم درآمد داشته باشد، زمانی درآمد هست که اقتصاد بچرخد وتمامی اینها مانند زنجیرهای به یکدیگر متصل هستند اما برعکس آن را هم یکبار مرور کنید، آنگاهکه اقتصاد مردم نچرخد و درآمد کافی نباشد چگونه مالیات بر درآمد محقق میشود؛ به مالیات، مالیات بر درآمد میگویند و مالیات بر درنیامد.
زمانی که توان دولت از اخذ مالیات بیشتر از تولید کاهش میابد و هزینههای دولت ثابت و حتی رو به افزایش هم هست، دولت روی به انجام روشهای غیر مربوط و مُضر در اقتصاد روی میآورد.
یکی از ابزارهای حمایت دولت از تولید بانکها هستند، چطور در اوایل انقلاب توانستید اعتماد بانکها جلب کنید اما امروز از انجام این کار عاجز هستید؟
در اثرتنگناهای اوایل دوران انقلاب وظیفه ما در اتاق بازرگانی کمکرسانی بود؛ در آن برهه از زمان بانکیها استدلال درستی داشتند که میگفتند با حجم بالای چک و سفته و بدهکاریهای بالا چگونه باید وام دیگری را به تولیدکننده ارائه کنند، ما هم بااعتبار و ضمانت اتاق بازرگانی این مشکل را رفع کردیم اما امروز کدام مدیری جرأت به انجام این کار را دارد ما هم بچه بودیم که برای این کار پیشقدم شدیم.
موضوع دیگر درحوزه اقتصاد کشور که مسئولین ارشد در خصوص آن بارها هشدار داده اند رعایت بانکداری بدون ربا و مقابله با فساد است. در این خصوص بخش خصوصی چه کمکی میتواند بکند؟
چگونه میشود که فردی که زندگی آن در ربا چرخیده است بیاید و به فعالان اقتصادی که دستانی پاک دارند بگوید که ربا نخورید! که البته اگر نگوید هم نمیشود، آیا از کسی که زندگی آن در ربا چرخیده است میتوان آن را الگوی خود قرار دهیم، آیا مدیریت آن فرد اصلاً تأثیری هم دارد. امیدواریم که درمجموع خون تازهای به رگهای اقتصاد تزریق شود.
حال با همه وضعیتی که تشریح کردید ، به نظر شما ظرفیت اصلی و مغفول اتاق بازرگانی دراقتصاد ایران کجاست و چگونه می تواند به روند تجارت ایران تحرکی ببخشد و صادرات محوری را محقق کند؟
تولید، تولید، تولید و صادرات؛ ابتدا تولید خوب، استاندارد و قابلرقابت و بعد روابط حسنه اقتصادی با کشورهای که دارای بازار جهانی هستند؛ نمیتوانیم تنها ادعای تولید خوب را داشته باشیم تا زمانی که تولید نداشته باشیم هی بگوییم که صادرات ضعیف است؛ باید اشکالات را برطرف کرد و سپس به فکر توسعه بود.
اجزای اقتصاد کاملاً وابسته به یکدیگر هستند و شما حتی در اقتصاد جهانی نیز این وابستگی را کاملاً درک میکنید، در کشورمان برای شکوفایی اقتصادی سرمایه ملی کافی نداریم و باید درصدد جذب سرمایهگذاری کافی برای جبران این کمبود این سرمایه شویم.
جذب سرمایه گذار خارجی با قوانین و شرایط موجود امری شدنی است؟
برای جذب سرمایهگذار خارجی قوانین بسیار خوبی را در کشور داریم که پس از انقلاب تصویبشده است و ما هم در تصویب آن بودیم؛ اما متأسفانه برای جذب سرمایهگذار خارجی عملی به این قوانین نمیشود.
فراموش نکنیم تا زمانی که اتاق با مشاوره خود شرایط را برای تولیدکننده داخلی فراهم نکند سرمایهگذار خارجی هم وارد کشور نمیشود؛ زیرا سرمایهگذار خارجی زمانی میآید که ببیند سرمایهگذار داخلی وضعیت خوبی داشته باشد؛ اگر ببیند داخلیها نمیتوانند فعالیت تولیدی کنند، مَرض ندارند که بیایند سرمایه خود را صرف این اقتصاد کنند.
پس باید به این نتیجه رسید که اینگونه اقتصاد به یکدیگر وصل است و زمانی که مشکلات داخلی نظیر بانک، مالیات و وزارتخانه پیش روی تولید هست، هیچگاه سرمایهگذار خارجی رغبتی به ورود سرمایه به کشورمان را نمیکند.