به این واقعیت که برای مدتی این افراد و دیگران واسطه بانک مرکزی برای توزیع ارز و سکه در بازار با هدف کنترل بازار یا درگیر در واردات اسکناس پولهای خارجی از کشورهای دیگر، به همان منظور مثلاً کنترل بازار بودهاند. از نکات مندرج در آخرین مصاحبه انجام شده با سلطان سکه و همدستانش، درآمد فوقالعاده این افراد از معامله ارز و سکه مثلاً در حد ماهی 30 میلیارد تومان ذکر شده است.( آخرین گفتوگو با سلطان سکه) همچنین یکی از این افراد فقط از اینکه از کارت ملی و بانکی دیگران استفاده کرده ابراز پشیمانی و ندامت کرده است. بهرغم نوع فعالیت (خریدوفروش ارز و سکه)، با توجه به اطلاعات ارائه شده در متن مصاحبه و دیگر اطلاعاتی که تاکنون اعلام شده کار خلاف از فعالیت این افراد که به نظر اینجانب رسید هم همان استفاده از مدارک هویت دیگران است که احتمالاً برای فرار مالیاتی انجام شده (متأسفانه این کار رواج هم دارد).
شرایط بازار سکه و ارز هم مثل بسیاری بازارها در کشور همراه با ناکار آیی و مسائل فراوان است.
مدتی قبل دو سکه بهار آزادی خریدم که در موقع خرید فروشنده قول صد درصد داد که سکه بانکی است. پس از دو ماهی که موضوع استفاده از آن منتفی شده بود برای پس دادن به همان فروشنده مراجعه کردم که قول صد درصد میداد که غیر بانکی است و انکار اینکه از او خریداری شده باشد.
اینکه سکه طلا را به انواع و اقسام تفکیک کردهاند که هیچ مشتری آماتوری سر در نمیآورد و همیشه به نفع مغازهدار یا زرگر است، یک نکته قابلتوجه است. سکه بانکی و غیر بانکی، امامی و غیر امامی، سکههای تاریخ مختلف، ضربهای اول و چندم، سکهها در برچسبهای مختلف پلاستیکی گوناگون و البته روزی که خواستید بخرید آن نوع که به شما عرضه میکنند گرانتر، و روزی که خواستید بفروشید همان نوع ارزانتر از بقیه است! و این ماجرا طبعاً درآمد قابلملاحظهای را برای معاملهگر حرفهای فراهم میکند.
به این امر اضافه کنیم که معمولاً زمان خرید سکه طلا توسط خانوادهها زمان خوشی و وفور و اما زمان فروش زمان نیاز و عسرت است، و این انگیزه تحمل زیادتر پرداخت کردن موقع خرید و کمتر دریافت کردن زمان فروش را مهیا میکند و این هم کمک میکند به درآمد معاملهگر. همچنین زمان تصور سقوط قیمت روی پنجره مغازههای معاملهگر سکه طلا میبینیم که نوشتهاند «خرید سکه نداریم» و در زمانی که جو بازار دال بر گران شدن است یادداشتی بر روی پنجره میبینیم که «فروش سکه نداریم»، یعنی شرایط معامله باید بهنوعی باشد که برای زرگر سودآور باشد. بنابراین اگر معاملهگر حرفهای ریسک اضافی برندارد این کار علیالاصول سودآور است.
در مصاحبه سلطان سکه چنین مطرح میشود که گویی این شخص که تحصیلات در حد دیپلم داشته یک نابغه بوده است! اما سلطان سکه هم مثل بقیه سلطانها (در بازار کالاهای دیگر مثل موبایل، اتومبیل، ملک و … و سلطانهای حکومتی تاریخ) از نظر استعداد حتماً نابغه نبودهاند وگرنه در شرایط کشور ما (بیسروسامانی بازارها، دخالتهای موردی و ضدونقیض حکومتی از جوانب مختلف، عدم تمکین به استانداردسازی و رتبهبندی، بیاطلاعی و سردرگمی عمومی در مورد کالا و عدم اطمینان از شرایط حال و آینده آن، وجود کانالهای تبعیض ازجمله قرار دادن سکه و ارز دولتی در حد حجیم در اختیار افراد خاص برای توزیع، تصمیمها و بخشنامههای خلقالساعه و فساد اداری…) در این شرایط افراد تابع عقلانیت شکست میخوردهاند یا به شرایط حاکم بر محیط این فعالیتها تمکین نمیکنند. به همین دلیل هم افراد موفقی که صاحب تحصیلات درخشان باشند، در این بازارها کمتر یافت میشوند.
در این بازارها افراد بهرهمند از استعداد متوسط پایین که بتوانند جمع و تفریق انجام دهند و بهجای عقل بر غریزه متمرکز باشند و با کاستیهای اخلاقی و شخصیتی دمساز باشند و ریسک بپذیرند، موفقتر هستند. چه نوع برداشت غریزی برای این کار لازم است؟ تصور کنید که بیش از 40 سال است قیمت سکه و ارز روند صعودی داشته است، ما میدانیم که مأخذ این افزایش نیز افزایش نقدینگی و از پایه افتادن واحد پول کشور به دلیل تورم ناشی از آن است، برای یک بازیگر این حیطه کافی است به روند گذشته نگاه کند بدون اینکه نیازی به تحلیل آن داشته باشد، بیش از چهل سال افزایش مرتب پس نتیجه اینکه روند آتی هم افزایشی است.
این برداشت غریزی برای چنین بازیگری کافی است و کافی است استراتژی بلندمدت خود را برمبنای آن تنظیم کند. چگونه؟
اگر علائم کاهش قیمت در بازار ظاهر شد به دلیل شرایط سیاسی یا مثلاً افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت، این کاهش قیمت موقتی تلقی میشود، با یک عرضه بزرگ (مثلاً فروش هزار سکه یا فقط فروش برمبنای قول تحویل آتی) یک یا چند بازیگر میتوانند کاهش قیمت را تشدید کنند و با این رویکرد به بازیگران کوچک و آماتور علامت دهند که باید موجودی خود را بفروشند، قیمتها پایین میآید. آنگاه برای بازیگران بزرگ که نسبت به روند صعودی مطمئن هستند موقع خرید است و سود بردن.
به همین دلیل هم بازیگران کوچک و آماتور معمولاً در این بازارها بازنده هستند. مگر اینکه آنان نیز استراتژی بلندمدت خود را در مورد خریدوفروش بر اساس روند صعودی بلندمدت تنظیم کرده باشند.
بازیگر یا بازیگران بزرگ این میدان، لازم است ریسکپذیر هم باشد. علاوه بر این اگر بخواهد بر نوسانهای قیمت تأثیر بگذارد باید آماده باشد یک اقدام دیگر هم انجام دهد. یعنی پولش را جایی بگذارد که کلامش را میگذارد. اگر برای خرید سکه یا ارز یا کسب اطلاع به صراف و زرگر مراجعه کرده باشید متوجه میشوید که ممکن است به شما بگویند هنوز قیمت اعلام نشده یا اینکه به یک شماره تلفن زنگ بزنند و قیمت را بپرسند. این فرد یا افراد مرموز که آنطرف خط تلفن قیمت را تعیین میکنند چه کس یا چه کسانی هستند و چه توطئهای در کار است؟ اگر در ایران یا مثلاً در دبی باشند تنها رمز کارشان همین است؛ حاضر هستند بر اساس ادعایی که نسبت به قیمت میکنند با همان قیمت از همکارانشان خرید کنند و با همان قیمت(بهاضافه یک حاشیه سود) بفروشند.
کاری که بانک مرکزی حاضر نیست انجام دهد (مثلاً اعلام میکنند قیمت دلار 4 هزار تومان اما حاضر نیستند به هرکس که 4 هزار تومان پرداخت کرد یک دلار بدهند). قرار گرفتن در چنین موضعی سبب میشود که از عرضه و تقاضایی که در قیمت اعلام شده خودشان ایجاد میشود، مطلع باشند و بر اساس تقاضا یا عرضه اضافی (تفاضل این دو) قیمت را بالا ببرند یا پایین بیاورند. معمولاً بازیگران عمده با کمال میل این فرد را انتخاب میکنند و با او همکاری میکنند، به او اعتبار خریدوفروش نقد و آتی میدهند، زیرا او است که با برداشتن ریسک اندازه تقاضای اضافی را تعیین میکند و چون ریسک میپذیرد پاداش هم دریافت میکند.
این فرد کار همان «حراجی والراس» (Walrasian auctioneer) را که ما در کتاب میخوانیم به عهده دارد، در حقیقت خلأ ایفای یک نقش مفید در بازار آن کالا، ارز یا سکه را پر میکند. به هر میزان که بازارها بههمریخته و نابسامان باشد، به دلایلی که در بالا گفته شد، کار این افراد مهمتر، ضروریتر و پرسودتر است. راه چاره نیز ایجاد و سروسامان دادن به بازار اینگونه کالاها است. در این میان نبود بازار ارز و ناکارایی ناشی از آن آثار ضایعه آمیزی بیش از بازار سکه به همراه دارد و هزینه بیشتری نیز بر تخصیص منابع در کشور اعمال میکند که البته در مورد ضرورت ایجاد بازار برای آن و ضرورت بیرون آوردن «حراجی والراس» از دخمههای سبزهمیدان گوش شنوایی هم یافت نمیشود.