علی مندنی پور| تا بوده و نبوده در گوشمان خوانده و یادمان داده اند:
«هدف وسیله را توجیه نمی کند».
این نگرش را نهاز آموزه های مکتب های غربی و شرقی، که از لابلای درس های مدرسه انسان سازِ فرهنگِ خودی آموخته ایم.
امّا، دیده ها و شنیده هایمان حکایت ازواقعیّت تلخِ دیگری دارد:
این روز ها هدف وسیله را توجیه می کند ، آن هم چه توجیهی !
دیر زمانی بود ،این آموزه و آموزه هایی از این دست آویزه گوشمان بود و در عمل بدان متّعهد. تا آنجا که چشم باز کرده و عقل مان قَد داده، تخطّی از این قاعده را از دریچه اعتقادی گناهی بزرگ و نابخشودنی و از نگاه اخلاق، پشت پا زدن به ارزش ها و هنجارشکنی قلمداد نموده و هماره همّ و غمّ مان بر رعایت این مهّم بود !
امّا، شوربختانه، در این دنیای پر رنگ و نیرنگ، که اخلاق پوست انداخته و رنگ باخته ،» فرد گرایی» چهار نعله در میدان زندگی روزانه مان می تازد و هر کس به فکر خویش است و دستش به کلاه خود که باد نبرد، شاهدِ خلقِ بدعت های ریز و درست در پیکره فرهنگ، نادیده گرفتن اصول اخلاقی و قواعدی از این سنخ هستیم، آن هم نه توّسط مردم کوچه و بازار، که کم و بیش در این موقعیّت وانفسا از آنان انتظار رفته و می رود،بلکه از جانبِ مدّعیان دین داری و اخلاق مداری !
ازخود میپرسیم، ما را چه شده است، این گونه، در روز روشن و بی پرده قلبِ مبانی اخلاقی -اعتقادی را نشانه گرفته و در جهتِ دست یابی به اهدافِ شخصی، گروهی ،خطّی و باندی ، بر سرِ آن به معامله نشسته ودر این آشفته بازار به ثمنِ بَخس به حرّاج اش گذاشته ایم؟! شاهد مثال:
ماجرای پهن کردن فرشِ قرمز در زیر پای هنرمند نمایی گمنام در کوران انتخابات ۱۳۹۶ ریاست جمهوری ، توسط احدِ از کاندیداها، هیاهویی برای هیچ و نمونه ای از حرکتی نپخته و نسنجیده در قالب بازی زشتِ دنیای سیاست و زخمی کاری بر پیکر فرهنگِ اعتقادی این دیار!
کم نبوده و نیستند، اصحابِ اخلاق و دین دارانی که در پی این رویداد دور از ذهن وغیرمنتظره، در دایره دین و دینداری به سرگشتگی دچار شده، از خود پرسیده و هنوز هم می پرسند:
آیا نشستِ با یک خواننده آنچنانی با آن شکل و شمایل و پیشینه پر حرف و حدیث اگر چه، نه به قیمت به دست آوردن چند صد رای، که به قیمت پیروزی در انتخابات می اَرزید؟
آیا منفعت شخصی ، گروهی و خطّی با زیان اجتماعی – فرهنگی سنگین بر امده از دلِ آن برابری میکرد و
ارزش اش را داشت؟
راستی چه کسی جوابگوی حرکتِ وهن آمیزِ چند روز گذشته این «هنرمند نمای بد آموز»خواهد بود؟
کجایند، کفن پوشانی که برای هاشم آغاجاری ها تیغ تیز از نیام برمی کشیدند؟
آیا نشست پر سرو صدا ی تبلیغاتی وتقدیر از وی در جایگاه «هنرمند» دهن کجی آشکار به نفسِ هنر و هنرمندان راستین این کهن سرزمین نبوده و نیست؟
این است ، معنای بر صدر نشاندن هنر مندان و قدر و قیمت دادن به آنان؟
آیا تا این زمان، زیان سنگین این حرکت را با ترازوی عقل و منطق در حقّ فرهنگِ بی زبانِ این دیار به ارزیابی نشسته ایم؟
راستی تا کنون معنای واقعی این سخنِ نغز وپر مغزِ حکیم شیخ مصلح الّدین سعدی شیرازی را سنجیده ایم ، که:
“ تربیت نا اهل را چون گِردَکان بر گنبداست»؟
مگرشناخت تتلو نیاز به بصیرت داشت؟
چرا برای تتلووتتلوها در رسیدن به اهداف شخصی و خطّی این همه هزینه بر فرهنگِ مظلوم و بی پناه شهر و دیارمان بار کرده و می کنیم؟
آیا وقت آن نرسیده، برای زدودن و دور کردن پیرایه ها از این فرهنگ و بازگشت به خویشتنِ خویش ، در رفتارهای شخصی و مَن در آوردیمان تجدید نظر کنیم ؟
چه، نیک میدانیم ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت!
تا دیر نشده ، کاری کنیم وگر نه… !
این نگرش را نهاز آموزه های مکتب های غربی و شرقی، که از لابلای درس های مدرسه انسان سازِ فرهنگِ خودی آموخته ایم.
امّا، دیده ها و شنیده هایمان حکایت ازواقعیّت تلخِ دیگری دارد:
این روز ها هدف وسیله را توجیه می کند ، آن هم چه توجیهی !
دیر زمانی بود ،این آموزه و آموزه هایی از این دست آویزه گوشمان بود و در عمل بدان متّعهد. تا آنجا که چشم باز کرده و عقل مان قَد داده، تخطّی از این قاعده را از دریچه اعتقادی گناهی بزرگ و نابخشودنی و از نگاه اخلاق، پشت پا زدن به ارزش ها و هنجارشکنی قلمداد نموده و هماره همّ و غمّ مان بر رعایت این مهّم بود !
امّا، شوربختانه، در این دنیای پر رنگ و نیرنگ، که اخلاق پوست انداخته و رنگ باخته ،» فرد گرایی» چهار نعله در میدان زندگی روزانه مان می تازد و هر کس به فکر خویش است و دستش به کلاه خود که باد نبرد، شاهدِ خلقِ بدعت های ریز و درست در پیکره فرهنگ، نادیده گرفتن اصول اخلاقی و قواعدی از این سنخ هستیم، آن هم نه توّسط مردم کوچه و بازار، که کم و بیش در این موقعیّت وانفسا از آنان انتظار رفته و می رود،بلکه از جانبِ مدّعیان دین داری و اخلاق مداری !
ازخود میپرسیم، ما را چه شده است، این گونه، در روز روشن و بی پرده قلبِ مبانی اخلاقی -اعتقادی را نشانه گرفته و در جهتِ دست یابی به اهدافِ شخصی، گروهی ،خطّی و باندی ، بر سرِ آن به معامله نشسته ودر این آشفته بازار به ثمنِ بَخس به حرّاج اش گذاشته ایم؟! شاهد مثال:
ماجرای پهن کردن فرشِ قرمز در زیر پای هنرمند نمایی گمنام در کوران انتخابات ۱۳۹۶ ریاست جمهوری ، توسط احدِ از کاندیداها، هیاهویی برای هیچ و نمونه ای از حرکتی نپخته و نسنجیده در قالب بازی زشتِ دنیای سیاست و زخمی کاری بر پیکر فرهنگِ اعتقادی این دیار!
کم نبوده و نیستند، اصحابِ اخلاق و دین دارانی که در پی این رویداد دور از ذهن وغیرمنتظره، در دایره دین و دینداری به سرگشتگی دچار شده، از خود پرسیده و هنوز هم می پرسند:
آیا نشستِ با یک خواننده آنچنانی با آن شکل و شمایل و پیشینه پر حرف و حدیث اگر چه، نه به قیمت به دست آوردن چند صد رای، که به قیمت پیروزی در انتخابات می اَرزید؟
آیا منفعت شخصی ، گروهی و خطّی با زیان اجتماعی – فرهنگی سنگین بر امده از دلِ آن برابری میکرد و
ارزش اش را داشت؟
راستی چه کسی جوابگوی حرکتِ وهن آمیزِ چند روز گذشته این «هنرمند نمای بد آموز»خواهد بود؟
کجایند، کفن پوشانی که برای هاشم آغاجاری ها تیغ تیز از نیام برمی کشیدند؟
آیا نشست پر سرو صدا ی تبلیغاتی وتقدیر از وی در جایگاه «هنرمند» دهن کجی آشکار به نفسِ هنر و هنرمندان راستین این کهن سرزمین نبوده و نیست؟
این است ، معنای بر صدر نشاندن هنر مندان و قدر و قیمت دادن به آنان؟
آیا تا این زمان، زیان سنگین این حرکت را با ترازوی عقل و منطق در حقّ فرهنگِ بی زبانِ این دیار به ارزیابی نشسته ایم؟
راستی تا کنون معنای واقعی این سخنِ نغز وپر مغزِ حکیم شیخ مصلح الّدین سعدی شیرازی را سنجیده ایم ، که:
“ تربیت نا اهل را چون گِردَکان بر گنبداست»؟
مگرشناخت تتلو نیاز به بصیرت داشت؟
چرا برای تتلووتتلوها در رسیدن به اهداف شخصی و خطّی این همه هزینه بر فرهنگِ مظلوم و بی پناه شهر و دیارمان بار کرده و می کنیم؟
آیا وقت آن نرسیده، برای زدودن و دور کردن پیرایه ها از این فرهنگ و بازگشت به خویشتنِ خویش ، در رفتارهای شخصی و مَن در آوردیمان تجدید نظر کنیم ؟
چه، نیک میدانیم ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت!
تا دیر نشده ، کاری کنیم وگر نه… !