این چند خط صرفا ادای احترامی است به دو مرد بزرگ فرهنگ ایرانی. دو مردی که خلوتهای عاشقانه بسیاری را برای ما رقم زدند و فعلا به آنها بسیار مدیونیم.
به گزارش رتبه آنلاین از ایسنا، سیدعبدالجواد موسوی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «نام شجریان و حسین منزوی در تقویم به یکدیگر گره خورده. از نوجوانی یکی از آرزوهای ما این بود که خسرو خوبان موسیقی اصیل ایرانی به شعر معاصر توجه بیشتری نشان دهد و فیالمثل به جای رجوع به دواوین شاعران قدرقدرت گذشته کمی هم به شاعران امروزی توجه کند. حضرت استاد اما از هوشنگ ابتهاج و عماد خراسانی این سوتر نیامد و اگر هم فیالمثل گاهی به جواد آذر توجه میکرد به تصنیفهایش علاقه نشان میداد و البته چند استثنا همانند اخوان و مشیری و کدکنی نیز در این میان وجود داشت تا این که همایون شجریان از راه رسید و اولین تصنیفی که توانست ما را با صدای دلنشین او آشنا کند، شعری از سیمین بهبهانی بود:
نه بستهام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
شاهکار بود. ملودی و شعر و صدا همسنگ یکدیگر. تجربه موفقی که دیگر کمتر تکرار شد. همایون به منزوی هم روی خوش نشان داد اما شعرهای منزوی به این راحتیها رام موسیقی ایرانی نمیشود. کلام مطنطن و گاه حماسی و اوزان نامطبوع شعر منزوی به این سادگیها خودش را با موسیقی ایرانی که قرنها خادم کلام شعر چون آب روان سبک عراقی بوده هماهنگ نمیکند. حالا شاید بتوان فهمید چرا حضرت استاد سراغ این شاعر بزرگ و دوستداشتنی نرفت؛ شاعری که حتی در شعرهای عاشقانهاش گویی با فلک سر ستیز دارد:
زنی که صاعقهوار آنک ردای شعله به تن دارد
فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد
و چه کار دشواری در پیش دارد همایون که در این سالها نشان داده علاقهای خاص به منزوی دارد و حالاحالاها میخواهد با دشواریهای رام کردن شعرهای او در دستگاه موسیقی ایرانی سر و کله بزند. در این باره باز هم میتوان نوشت. به تفصیل و جزئیتر از این حرفها. این چند خط صرفا ادای احترامی بود به دو مرد بزرگ فرهنگ ایرانی. دو مردی که خلوتهای عاشقانه بسیاری را برای ما رقم زدند و فعلا به آنها بسیار مدیونیم.»