در یک دهه گذشته، بهرهوری در شرکتهای حاضر در بورس بهتر ارتقا یافته است
برش:
– تورم افسار گسیخته در یک دوره بلند مدت، انگیزه را برای توسعه و رشد بهرهوری از بین برد
– بهرهوری زاییده تصمیم گیریهای کوتاه مدت نیست
– بهرهوری آیتمی است که مفهومی بلند مدت را دنبال میکند
– حداقلهای اقتصادی در بورس انجام شده اما باید بیشتر برای بهرهوری تلاش شود
حمیدرضا طهماسبی پور- روزنامه نگار| رشد بهرهوری در اقتصاد ایران با وجود تاکیدهای مکرر برنامه ریزی، ساهاست که منفی و عقب افتاده از اهداف است. در بررسی ریشههای این موضوع، کاستیهای متعددی در شاخصهای کلان اقتصاد ایران دیده میشود که به صورت خاص خود را در شبکه بانکی نشان داده است. عدم توجه کافی به نقش بازار سرمایه در جبران این مشلات موضوعی است که بارها از سوی بخش خصوصی مطرح شده و به دلیل کم توجهی، رشد بهرهوری را حالا دیگر به یک ارزو تبدیل کره است. در این خصوص و برای درک نقش بازارسرمایه در بهبوبد بهرهوری ، با حسن فروزانفرد، رییس کمیسیون رقابت ،خصوصی سازی و سلامت اداری اتاق ایران که تجربه ای ده ساله در حوزه بهرهوری و برگزاری جشنواره ملی بهرهوری را دارد، گفت و گویی داشته ایم که در ادامه میخوانید:
*در برنامههای توسعه ای کشور رشد اقتصاد از حوزه بالا بردن بهرهوری دیده شده است. اما آن چیزی که در بازار پولی و سرمایه کشور دیده شده در راستای این هدف نبود. تحلیل شما از وضعیت موجود رشد اقتصادی کشور به واسطه سیاستهای مالی و پولی و سرمایه ای کشور چیست؟
در ابتدا باید واژهها را با هم تعریف کنیم و با دقت در خصوص آنها صحبت کنیم. ما در اقتصاد وقتی در خصوص بازار مالی صحبت میکنیم در خصوص سیاستهای دولتی صحبت میکنیم که در خصوص سوبسیدها سیاستهای مالیاتی و قوانین دولتی و آثار ان است. از این رو ما درباره سیاستهای پولی و سرمایه ای صحبت میکنیم. نماد بازار پولی شبکه بانکی و در بازار سرمایه بورس است. در این حوزه وقتی درباره بانکداری صحبت میکنیم باید ابتدا به این نکته توجه بدهیم که شبکه بانکی در یک شرایط تورمی مستمر بستری بوده است برای پولشویی و تجمع پولهای باد اورده که استفاده از این ظرفیت را در شکل رانتی فراهم کرده است.
پول ارزان قیمت در فضایی رانتی گردش داشته و در دو دهه گذشته بانکها بیشترین ارزش افزوده را تولید کرده اند حال انکه بانکها هدفشان ایجاد ارزش افزوده در سایر بخشهاست و باید پیشران توسعه باشند تا پولها و سرمایههای کوچک در کسب و کارهای متوسط چرخش داشته باشد. درحوزه بانکداری دولتی و خصوصی ایران نقش درست خود را بازی نکرده اند که به دلیل «رگولیت» نبودن اقتصاد و وجود تورمی به جایی رسیده اند که از خدمات دهی به بنگاه داری رسیده اند و از منابع خود استفاده رانت جویانه کردهاند که همین باعث شده تا به تورم دامن زده شود.
نظام اقتصادی ما از این منظر نتوانسته موفق باشد و این دلیلی ندارد جز اینکه زمینه سود اوری بانکها به واسطه تورم بالا، خودشان ترجیح داده اند مستیم و غیر مستقیم منفعت ببرند. آن هم در زیر مجموعههای خودشان . در شرایط تورمی دسترسی به این پولها یک رانت بزرگ ایجاد کرده است که در اختیار شبکه بانکی بوده است. نظام بانکداری کشور متاسفانه در خدمت رانت جویان و رانت خواران بوده است زیرا ما به استانداردهای بین المللی توجه لازم را نداشته ایم و در تعامل با دنیا نبوده ایم که مباحثی مثل قوانین پولشویی و استانداردهای شفاف سازی را رعایت کنیم.
در آمدهای بانکداری کشور از بی سامانی و آسیب دیده بودن اقتصاد کشور ایجاد شده و اسم این کار را نمی توان بانکداری دانست که ارزش افزوده اش را مطلوب دانست. در یک کلام میتوان وجود تورم را مهمترین بیماری اقتصاد کشور دانست که از سال 1354 وارد این عرصه شده ایم که بنیان کن بوده و ارگآنهای اقتصادی را فشل کرده است.تورم افسار گسیخته در یک دوره بلند مدت انگیزه را برای توسعه از بین برده وهمین موضوع توجه به موضوع بهرهوری را کاهش داده است.
*در این خصوص نقش بازار سرمایه ر رشد اقتصاد کشور و بالا بردن بهرهوری سرمایه گذاری چه بوده است و چگونه میتوان این سهم را را بالا برد و بهرهوری اقتصاد ایران را بالا برد؟
وقتی شما یک نظام بانکداری داشته باشید که با ریسک صفر به شما بهره روز شمار ماهیانه تا 30 درصد بدهد، شما به عنوان یک صاحب سرمایه محدود چه خواهید کرد؟ ورود به بورس دانش میخواهد و ریسک پذیری را طلب میکند. منطق برای افراد معمولی جامعه در این شرایط اقتصادی حکم کرده است که بدون حساسیت و مالیات درآمد زایی ارام و کم خطر در شبکه بانکی داشته باشد. بازار سرمایه ما بر خلاف ثدمت بالایی که دارد خودش را بی نساز دانسته از جاب نظر صاحبان سرمایه کوچک و متوسط که این بازار را به رسمیت بشناسند.
به نظرم تا مدت نزدیکی به حال کنونی این بی تفاوتی تاریخی وجود داشته است. اشتی دادن صاحبان کسب و کار با بورس و کنده شدن آنها از بازار پول یک معضل است که در باار سرمایه دیده میشود. این بازار با وچود شرکتهای دولتی و نیمه دولتی فعالیتش را شروع و ادامه داده است. این بازار برای اداره کنندگان آن تا مدتی پیش راضی کننده بود و اینگونه تصور میشد که بورس جای بزرگان است. حال انکه این گونه نیست و باید تغییر میکرد.
نظام پولی درکشورهای رشد یافته وظیقه اش جمع کردن سپردههای کوچکی است که کارکردی به تنهایی در بورس ندارند. برای کسی که 5 میلیون تومان پول دارد جمع کردن اطلاعات بورسی ارزشمند نیست . این سرمایههای کوچک در الگوهای موفق باید به بانک بروند تا شرکتهایی شکل بگیرند که در قالب هویتهای حقوقی مشخص در بازار سرمایه فعالیت دارند.
این شکل درست بازار پولی و سرمایه است که باید انجام شود. متاسفانه ما از این الگو فاصله داریم و عمده نقدینگی ما در بانکها نگهداری میشود و همه ساله به واسطه نرخ بهره بالا بیشتر هم میشود.بانکها توانایی ارتباط خود را با قشرهای موثر از دست داده و توان اعتبار سنجی و رتبه بندی را ندارد تا بتواند کمکی به اقتصاد کند.بانکها در دنیا به دنیال مشتری هستند اما در ایران به مشتری نیازی ندارند و همیشه مشتری در صف است تا بیاید پول بگیرد و سرمایه گذاری کند و به وایه تورم بالا سود کند و پول بانک را پس بدهد. زیرا حتی اگر میخ هم میخرید میتوانست سود خوبی کند و وام بعدی را هم بگیرد.
*گفتههای شما به این معناست که سیستم بانکی مقصر اصلی عدم توجه به بورس و کم بودن بهرهوری اقتصاد ایران بوده است؟
نمیگویم فقط بانکها مقصر هستند. در فضای کسب و کار ایران چیزی که اتقاق افتاده این است که بانکها و سازمان مالیاتی و نظام تصمیم گیر از صاحبان پول نمیپرسند این پولها از کجا امده است. ساختار اقتصادی پذیرفته که نظام حسابداری دو دفتره باشد و شفافیت نباشد. این شرایط دلیلی شده تا کسی تمایلی برای ورود به بازار سرمایه که شفافیت زیادی دارد نداشته باشد.
دو یا سه لایه بودن اطلاعات در بازارهای موجود، کار را راحت کرده برای ورود نکردن به بورس. بورس از ابتدا سود اوری میخواهد، پیش بینی و رعایت استاندارد میخواهد و این ضد ابهامی است که در به راحتی میتوان با سیستم بانکداری به آن رسید.
شما بدون شقاف سازی واقعیتهای کسب و کارتان و دادن مالیات به حقه میتوانید از سیستم بانکی تامین مالی کنید و همین باعث میشود کسی سختیهای ورود به بورس و منافع بلند مدت ان را نپذیرد.
بخش خصوصی که موضوع بهرهوری و رشد ساختار خودش را مهم میداند در مواجهه با این فضای اقتصادی که ترسیم کردید چه میکند؟
بخش خصوصی واقعی در یک فضای بلند مدت شکل میگیرد. به واسطه اقتصاد کوتاه مدت ایران که دلایل متعددی دارد، بخش خصوصی واقعی که میخواهد از طریق سرمایه گذاری بلند مدت دستاوردهای بلند مدت داشته باشد شکل نمیگیرد. بخش خصوصی در این وضعیت به وجود میاید که هدفش بهره گیری از رانتهای کوتاه مدت است .
از 25 درصد اماری که گفته میشود بخش خصوصی هستند، رفتارشان مثثل یک بخش خصوصی حقیقی نیست. بهره گیری از ارانت ای اطلاعاتی مالی و … باعث شده عده ای گرد هم بیایند که امید دارند استفاده از رابطه و منابع ارزان قیمت کسب و کار کنند.حاکمیت در توسعه این بخش خصوصی موثر بوده است. نحوه طراحی سوبسیدها و شکل منابع مالی که داده است باعص شده تا افراد وارد این عرصه شوند تا منفعت ببرند.
در دولتهای بعد انقلاب هر دولتی حداقل یک رویکرد غلط برای رشد این بخش خصوصی عیر واقعی پیش بیاید.توسعه شهرکهای صنعتی در دهه 70 باعث شد تا عده ای منابع ارزان قیمت بگیرند که تخصصی در حوزه خود نداشتند و قبرستان شهرکهای صنعتی به دلیل ندیدن موضوع آمایش سرزمین، حالا خود را نشان داده است. به صورت نمونه در دهه 70حدود 150 واحد فقط در اصفهان موافقت اصولی تولید ماکارانی گرفتند، تا بتوانند دریافت منابع بانکی ارزان را بدست اورند و با زمین ارزان و وام ساخت کارهای دیگری بکنند.
در دوره دولت بعدی هم همین مسیر را رفتیم و مجبور شدیم در شرایط کمبود درآمدهای نفت ترمیم این بنگاهها را دنبال کنیم. هرچند که در این دوران این نوع فعالیتها کم بود اما در دوره بعدی و دولت نهم به واسطه رشد درآمد نفت دوباره دولت تحریک شد تا رفتارهایی مثل بنگاههای زود بازده و مسکن مهر را کلید بزند که تحول ایجاد کند. اما این سیاستها شکست خورد. زیرا همه جوانب دیده نشد.
در دولت کنونی هم تلاش شد تا سیستم بانکی رفتار انقباضی داشته باشد و تورم را کنترل کند که در دولت اول موفقیتهایی کسب شد اما در دوره دوم دولت ، برای کسب رضایت مقطعی مردم تزریق منابع بع شرکتها مد نظر قرار گرفته است و بودجه سالانه نشان میدهد که موضوع پرداخت به روستاها برای تولید محلی همان راهی را می رود که در گذشته رفته ایم.
بخش خصوصی واقعی در شرایطی که امید به اینده باشد با منابع همین بخش شکل می گیرد. حال اگر امید به اینده بالا نباشد ، دولتها سعی میکنند تا با منابع ارزان قیمت این تحرک را ایجاد کنند. اما متاسفانه منابع به انحراف میرود و افراد غیر متخصص منابع ارزان را میگیرند و همان مسیری رفته میشود که نتیجه اش مشخص است.
اگر فضای اقتصاد قابل پیش بینی باشد و مقررات لازم اجرایی شود، در فضای کسب و کار ایران بخش خصوصی واقعی شکل میگیرد و صاحبان سرمایههای کوچک با نگاه بلند مدت وارد میشوند. تا زمانی که این فاکتورها نباشد ، بخش خصوصی واقعی شکل نمیگیرد و مشکلات ادامه دارد.
ازمنظر بهرهوری چگونه میتوان وضع موجود را تحلیل کرد و گفت که چرا تحقق اهداف بهرهوری شکل نگرفته است؟
بهرهوری آیتمی است که مفهومی بلند مدت را دنبال میکند. لزوما با برنامه گذاری هم محقق نمیشود. باید ابتدا زمینهها را فراهم کرد. با بستر اقتصادی معیوب نمیتوان در برنامه ریزیهای بلند مدت را محقق کرد. همانطور که تا کنون نشده است . در برنامه 4 و 5 اقتصادی؛ هر چند که 30 درصد رشد اقتصادی از رشد بهرهوری عدد کمی است و منشا ان از کشورهایی بوده است که بهترین نبوده اند در دنیا و جزو متوسطهای دنیا بوده اند. درفضای اقتصادی کوتاه مدت بهرهوری قابل تعریف و شکل گیری نسیت.
ان چیزی که بهرهوری را به عنوان یک رویکرد در تمام بشها مورد توجه قرار دهد نداشته ایم.
تورم بلند مدت زمینه اقتصاد را به زمینه ای کوتاه مدت تبدیل کرده؛ حال انکه رویکردهای بهرهوری بلند مدت هستند و همین موضوع باعث میشود که به سمت بهرهوری نرویم.
رویکردهای بهرهوری نیازمند تغییرات در حوزه سخت افزاری و نرم افزاری است و این موضوع زمان بر است. وقتی آمریکا رشد 60 درصدی را تجربه کرد در موضوع ای تی سرمایه گذاری کرد و دیدگاهی بلند مدت را پیاده کرد تا اموزش و تغییر فرهنگ سازمانی کلید خورد.
نمیتوان در یک حالت نگاه کوتاه مدتی اقتصاد را وادار کرد به نگاهی بلند مدت؛ وقتی من بدانم که میتوانم یک تسهیلات را میتوانم در 3 دوره در یک دوره مالی خودم بچرخانم و بعد به بانک برگردانم، بیاییم روی بهرهوری کار کنم.
اگر کسی را میبینید که الان روی بهرهوری کار میکنند، کسانی هستند که وارد این رانت حوییها نشده اند و عاشقانه به تولید نگاه کرده اند. علاقمندیهای شخصی باعث شده تا افراد وارد موضوع بهرهوری شوند. منطق اقتصادی موجود همان چیزی است که بیشتر مردم انجام داده اند و باعث غفلت از بهرهوری شده اند. در یک کلام ،بهرهوری زاییده تصمیم گیریهای کوتاه مدت نیست.
در حوزه بالا بردن بهرهوری اقتصاد ایران از منظر بازار سرمایه و بازار پول چه باید کرد و چه تغییراتی لازم است و چه راهکار عملیاتی وجود دارد؟
یک بخش در اختیار تصمیم سازان بازار سرمایه است که تا حدی در این سالها هم پیگیری شده است.راه اندازی فرابورس وایجاد جذابیتها از جمله این اقدامات بوده است که باید جدی تر پیگیری شود. باید توچه بخشهای متوسط و کوچک اقتصاد ایران را جلب کرد و آنها را به این فضای مستقل وارد کرد. این کار نیازمند فرهنگ سازی و کارهای ترویجی است. باید دورههای آموزشی و توانمند سازی با رعایت استانداردهای ساده تر را برای این بخش اقتصاد مورد توجه قرار داد.
در کنارش، موضوع تعریف ابزارهای متنوع برای کسب درامد را بیشتر مورد توجه قرار داد تا پولهای بیشتری از سمت مردم به این بازار هدایت شود. تنوع معاملاتی در بازار سرمایه را باید به عنوان حرکت دوم و مهم مد نظر قرار داد که سرعت و کیفیت بیشتری نیازمند است.
در یک کلام، حداقلهای اقتصادی در بورس انجام شده اما باید بیشتر دنبال شود. اما در نهایت کار بزرگتر و اصلی را باید سکانداران حکمرانی کشور انجام دهند. کار مهمی که در دولت اول روحانی انجام شد که اقتصاد کوتاه مدت به بلند مدت تبدیل شود این بود که تورم کاهش یاقت. در این شرایط باید سخت افزار و نرم افزار را هم تغییر بدهیم تا کلید اول بهرهوری را زده باشیم.
بهرهوری در بازار سرمایه زمانی محقق میشود که جذابیتهای لازم را برای فعالیت افرادی که بالای 10 سال تجربه دارند را ایجاد کرده باشد. در نهایت هم باید فضای پولی و شبکه بانکی کشور هم تغییر کند تا سودهای بالایی از نگه داری پول در جایی امن مثل بانک کسب نشود.
*با وضع کنونی اقتصاد و بازار سرمایه، نباید درباره بهرهوری حرف زد؟
من به عنوان کسی با شما حرف میزنم که امسال دهمین سال است که در تعامل با فعالان بخش خصوصی تلاش کرده تا به مفهوم بهرهوری توجه داشته باشند. انکه این تلاش چقدر خروجی دارد و اینکه چقدر در این فضای اقتصادی کارایی داشته است موضوعی دیگر است. ما در حال بستر سازی برای مقوله ای هستیم که با اصلاح ساختار اقتصادی مورد توجه جدی خواهد بود. مطالعه و بررسی این موضوع در شرایطی که تورم کنترل شود مورد پسند خواهد بود .
با توچه به فعالیت و بررسی بهرهوری صنایع بورسی در سالهای گذشته وضعیت بهرهوری کدام صنایع را بهتر دیده اید؟
این شاخصها در 10 سال گذشته صنایعی که رانتهای متنوع داشته اند وضعیت بهرهوری بالاتری داشته اند، اما افتهای شدید آنها در سالهای بعدی نشان داد که در طراحی و توسعه سیاستهای خوبی نداشته اند و با استفاده غلط از منابع رانتی نتوانسته اند کاری پیش ببرند.
حوزههایی مثل داروسازی، صنایع غذایی، صنایع فلزی ، معادن و … موفق بوده اند . اما در کل جهت گیری بهرهوری رشد را نشان نمیدهد و متاسفانه وضعیت سقوط بوده است در کل. چرا که تورم ما به قیمت ایجاد رکود کنترل شد و همین کاهش تقاضا دلیلی برای کاهش خدمات و تولید شد که همین کاهش تعداد فروش و افت بهرهوری را ثبت کرد.
*عنصر مهم ساماندهی بهرهوری در ساختار کنونی بازار پول و سرمایه در نهایت چه موضوعی است؟
بازار سرمایه اگر بتواند نقش خود را در اقتصاد ایران بازی کند و شفاف دهی و گزارش دهی منظم را سامان دهد ، عنصر مهمی در ساماندهی به بهرهوری خواهد بود. زیرا شرکتها همه سایه مجبور خواهند بود خود را ارائه کنند.
بورس ابزاری مناسب برای بهبود بهرهوری خواهد بود چرا که فضایی میسازد تا سرمایه گذاران بر اساس گزارشهای موجود در فضای شفاف بورس سهام را بخرند و همین موضوع دلیلی است تا نگاه بلند مدت حاکم شود.
بنگاهها در بورسی که قوانین و قواعد دارند در اتاق شیشهای هستند و سهامداران آنها میتوانند با توجه به کیفیت حکمرانی و کیفیت مدیریت درباره سهامشان تصمیم بگیرند. شرکتهایی که در بورس نباشند این ساختار را ندارند.
در مجموع میتوان گفت شبکه بانکی فعلی توان بهره ورانه بستر بازار سرمایه بهتری است به نسبت بازار پولی و شبکه بانکی .
زیرا بازار پولی ما با این دقت رصد نمیشوند و رتبه بندی و نظام حاکمیتی خوبی ندارند و نمیتوانند بهرهوری بالاتر شرکتها را بفهمند و نرخ بهره مناسبی برای تسهیلات داشته باشند. اگر در نظام بانکی سالم بر اساس توان و ارزش یک بنگاه که چه ارزشی ایجاد میکند به آنها تسهیلات بدهند این سیکل اصلاح خواهد شد و نظام بانکی هم به بهرهوری کمک خواهد کرد.چرا که طبق تجربه میتوانم بگویم که بهرهوری در شرکتهای حاضر در بورس بهتر ارتقا یافته است.