دکتر حامد قدوسی
انتظار داریم که امسال انواع و اقسام خبرها بیرون بیاید که مثلا کشور سال گذشته «چهار میلیون دلار سنجاق سر» یا «۳ میلیون دلار پشم بز» یا «۲.۵ میلون دلار میخ فولادی» و امثال آن وارد کرده است و از این موضوع شکایت شود. برای اینکه راجع به این موضوع دقیقتر فکر کنیم و سریع قضاوت نکنیم، شاید بد نباشد ببینیم تئوری اقتصاد بینالملل به ما چه میگوید؟ برخی درسها اینها است:
۱) «تنوع» کالای در دسترس برای مطلوبیت مصرفکنندگان و بهرهوری تولیدکنندگان کشور وارد کننده مهم است. سنجاق سر و میخ و پشم و الخ انواع مختلف دارند و چند میلیون دلار واردات از نوع مخصوصی از آنها ممکن است نیازهای خاصی را برآورده کند که مهم باشد.
۲) هیچ کشوری همه تنوعهای یک کالا را تولید نمیکند. بزرگترین و مفتخرترین تولیدکنندگان پنیر هم هرکدام روی نوع خاصی از پنیر متمرکز میشوند و با هم تجارت میکنند. در بازار مصرف همه این کشورها پنیرهایی که در همه آنها تولید شده است دیده میشود. اگر مردم این کشورها صرفا به «واردات» پنیر نگاه میکردند نتایج ترسناکی میگرفتند ولی اگر به «تجارت پنیر» نگاه کنند حس مثبتی خواهند داشت. تولیدکنندگان بزرگ خودرو و لوازم الکترونیک و امثال آن همهگی حجم عظیم واردات (و صادرات متقابل) دارند.
۳) بسیاری از کالا در دنیای امروز نیاز به اقتصاد مقیاس عظیم دارد وگرنه برای مصرفکننده گران میشود. اکثر کشورهای موفق ترجیح میدهند چند میلیون دلار مصرف سالیانه سنجاق سر را از تنها و بزرگترین شرکت تولیدکننده این کالا وارد کنند تا اینکه برای هر کدام از این آیتمهای خرد یک کارخانه با مقیاس پایین و هزینه ناکارآمد جداگانه ایجاد کنند.
۴) عدد واردات را باید در نسبت با کل اقتصاد کشور سنجید. برای یک اقتصاد ۵۰۰ میلیارد دلاری، ۲-۳ میلیارد واردات صدها نوع کالای خرد و ریز و با ارزش افزوده پایین اهمیت زیادی ندارد. سوال این است که چرا صادرات غیرنفتی این اقتصاد ۵۰۰ میلیارد دلاری، مثلا صد میلیارد دلار نیست.
۵) تقویت مزیت رقابتی داخلی و تبدیل شدن به صادرکننده و بازیگر کلیدی جهانی مهم است. شما کدام را ترجیح میدهید؟ الف) کشوری که در هیچ زمینهای در دنیا سرآمد نیست ولی از سنجاق سر تا آفتابه و چتر را در داخل تولید میکند و مفتخر است که واردات این کالاها را ندارد. ب) کشوری که مشهورترین و بزرگترین تولیدکننده تجهیزات مدیریت آب یا شیرهای فشار صنعت نفت یا نرمافزارهای ویژه یا محصولات فناوری بالای پاییندست گاز و محصولات غذایی پسته-محور در دنیا است و سالیانه ۵۰ میلیارد دلار از این کالاها تولید و صادر میکند و در عوض از سنجاق سر تا آفتابه را همه را از کشورهای کمتر پیشرفته وارد میکند.
حدس میزنم که آرمان خیلی از ما تبدیل شدن کشور به گزینه ب است.
جمعبندی: چند میلون دلار واردات اقلام با قیمت واحد و ارزشافزوده کم و فناوری پایین به خودی خود چیز بدی نیست (هر چند در موارد خاصی ممکن است نشان از یک مساله باشد). این نوع واردات اتفاقا نشان میدهد که کشور ترجیح میدهند منابع محدودش را صرف این اقلام غیرمهم نکند و روی محورهای مهمتر متمرکز شود. خوب است یک هیستوگرام از این نوع واردات ترسیم شود تا ببینیم سهم اینها از کل تجارت خارجی ما چه قدر است. سوال کلیدی ما باید باشد که چه محدودیتها و ضعفهایی باعث میشود که شرکتهای صنعتی و خدماتی ما در مقیاس جهانی نباشند و روی رفع این محدودیتها و تقویت چند محور رقابتی محدود متمرکز باشیم.