اولین کسی که این تئوری را مطرح کرد، دانشمندی آلمانی بود به نام آلفرد اودار وگنر که اول نوامبر ۱۸۸۰ متولد شد. او فرزند یک مدیر پرورشگاه بود. در سال ۱۹۰۵، گواهی دکترای خـود را در نجوم و هواشناسی از دانشگاه برلین دریافت کرد. در کنار علاقه وافر به ژئوفیزیک، شیفته هواشناسی نیز بود؛ چنان که در طول زندگی، در چند سفر اکتشافی همکاری کلیدی داشت. برای مثال، او پیشگام استفاده از بالون بـرای ردیـابی چرخه هوا بود و کتابی در این زمینه نوشت که معیار و استانداردی در این موضوع در آلمان شد.
در سال ۱۹۱۴، وگـنر درگـیر جنگ جهانی اول شد و چون مجروح شد از خدمت سربازی معاف و در یک بیمارستان نظامی برای مدتی بستری شد. بعد از بهبودی، تمام تمرکزش را روی جمعآوری اطلاعات در مورد نظریهای که مدتها فکرش را مشغول کرده بود، کرد.
از پائیز ۱۹۱۱، زمانی که طـی مـطالعاتی در کتابخانه دانشگاه ماربورگ، وگنر گزارشهایی مبنی بر وجود فسیلهای یکسان گیاهی و جانوری در دو قاره مقابل هم در اقیانوس اطلس خوانده بود.
وگنر زمـان بـسیار زیـادی را برای کشف منشأ قارهها صرف کرد. مهمترین مـوضوعی کـه ابتدا او را مبهوت میکرد، این بود که چگونه خط ساحل شرقی آمریکای جنوبی و ساحل غربی آفریقا میتوانند با هم تـطبیق کنند؟ آیا ایـن دو قـاره زمانی در کنار یکدیگر بودهاند؟ بعد از مطالعات بسیار، بیش از پیش مطمئن شد کـه تمام قارهها روزی یک ابرقاره و در واقع خشکی واحدی بودهاند. او معتقد بود که این ابرقاره از ۲۰۰ میلیون سال قبل، شـروع بـه تـقسیم شدن به قارههای کوچکتر کرده است.
وگنر ایدههای خود را به طـور کـامل گسترش داد و آنها را در کتابش، با عنوان «منشأ قارهها و اقیانوسها» که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد، شرح داد.
با وجود ایـن کـه دانـشمندان زمینشناسی برای وگنر به عنوان یک هواشناس برجسته، احترام زیادی قائل بـودند، امـا بـا او به طور سراسری به مخالفت پرداختند البته وگنر عقبنشینی نکرد و مصرانه به کـار ادامـه داد تـا تئوری خود را ثابت کند. سرانجام، او به هدفهای علمیای که در طول زندگی خواهان آنها بـود دسـت یافت. در سال ۱۹۲۴، او پیشنهاد استادی دانشگاه گریزن اتریش را قبول کرد. با وجود این، هـمیشه آرزو داشـت کـه در وطن خود به چنین جایگاهی برسد.
وگنر هنوز به عنوان یک هواشناس و زمـینشـناس کـاشف و به طور کلی یک محقق با استعداد، در یادها باقی مانده است. یـکی از نـظرات قابل تأمل او در مورد آثار دهانهای روی سطح ماه است. او آنها را آثاری ناشی برخوردهای شدید میدانست، نه آثـار آتـشفشانی.
یک سال قبل از مرگ آلفرد وگنر، یک زمینشناس انگلیسی به نام آرتـور هولمز ایـن ایده را که جریانهای همرفتی جبه عامل حـرکات قـارهای هـستند، ارائه داد. این نظریه به وگنر در ارائه قطعیتر نظریهاش کـمک کـرد. اما متأسفانه پذیرش قطعی نظریه تکتونیک صفحهای تا سال ۱۹۶۰ طول کشید.