این روزها چند رخداد بااهمیت در سپهر ایران رخداده است که باید درکانون توجه قرار گیرند. یک رخداد درگذشت رضا نیازمند بنیانگذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران است. این چهره نامدار صنعت ایران 50 سال پیش با سامان دادن یکنهاد غولپیکر دولتی، بنیان صنعت دولتی را پایهگذاری کرد و یادگاری از او باقیمانده است که حالا نیمقرن سابقه دارد. یاد و نام این چهره نامدار صنعت ایران در حافظه تاریخی ایرانیان باقی ماند و به نظر میرسد روزی باید در فضایی کمتر احساسی درباره سازمان گسترش و نوسازی و نقش این نهاد در صنعت ایران صحبت کرد. رخداد دیگر اما داستان افزایش قیمت کاغذ در بازار این محصول است. با توجه به فضای خبری رسانهها به نظر میرسد بیشترین آسیب دیدگان از این افزایش قیمت حدود 30 درصدی کاغذ ناشران روزنامهها و ناشران کتاب باشند. در روزهای تازه سپریشده دهها خبر، گزارش و تحلیل درباره دلایل و پیامدها و راههایی که برای تعدیل در قیمتهای کاغذ میشد ارائه کرد بر صفحههای روزنامهها و در سایر رسانهها منتشر شد. دلیل افزایش قیمت کاغذ حذف دلار مبادلهای از واردات این کالا از یکسو و افزایش قیمت ارزهای معتبر در بازار از سوی دیگر است. معاون جدید بازرگانی داخلی که بهتازگی به وزارت خانه صنعت، معدن و تجارت آمده است تأکید کرده راه بازگشت ارز مبادلهای به بازار کاغذ را هموار میکند و به ناشران رسانههای مکتوب وعده داده است روزگار پیشین را بازمیگرداند. از سوی دیگر شمار قابلاعتنایی از روشنفکران و گروههای مرجع فکری که به روزنامهها و ادامه انتشار این نوع رسانه حساسیت فرهنگی و سیاسی دارند و همچنین علاقهمندان به روزنامهها از نهاد دولت میخواهند اقدام کند و اجازه ندهد گرانی کاغذ راه انتشار روزنامهها را تنگ و تاریک کند. برآیند ملاحظات سیاسی و فرهنگی این است که باید دولت در این بازار دخالت کند. راه دخالت این است که دوباره ارز یارانهای یا مبادلهای به ناشران روزنامهها داده شود که در این بازار ارز، رانتی نزدیک به 500 تومان برای هر دلار برای روزنامهها به همراه دارد.
این عده باور دارند تیراژ این رسانهها بهاینترتیب با کاهش چشمگیری همراه نمیشود. آیا این اقدام که منجر به ایجاد رانت در حوزه کاغذ میشود درست است؟ به نظر میرسد رسانههای ارزشمندی که همواره از رانتخواری ارزی به دلیل اعمال قیمتهای دوگانه در بازار برخی کالاها بهشدت ناراضیاند و این رانتها را سرچشمه تبعیض و حتی فساد میپندارند در صف نخست کسانی هستند که باید از برگشت رانت و اعمال قیمتهای ترجیحی دوری کنند. حذف یارانه دلاری به کاغذ روزنامه چند فایده دارد که بیشترین برنده این سودهای احتمالی و البته کمی سخت، نشریههایی هستند که در همین بازار نهچندان پررونق رسانه و درروند کاهنده تقاضا برای رسانهها در بازار خوانندگان روزگار بهتری دارند. افزایش قیمت کاغذ و افزایش قیمت تمامشده روزنامهها بهسرعت راه مردم را مشخص میکند که انتخابی تازه داشته باشند. بدون تردید در آرایش جدید سمت تقاضای بازار روزنامه، خوانندگان مفیدترین نشریات را در صدر فهرست خرید میگذارند و از خرید رسانههای باکیفیت پایینتر اجتناب میکنند. اینیک اتفاق مبارک است که به آزادی انتخاب بهینه مصرفکنندگان و خریداران واقعی کمک میکند.
در بازار فعلی رسانههای مکتوب همین میزان رانت کاغذ موجب شده شماری رسانه با کمترین کیفیت به لحاظ اثرگذاری در جامعه و با کمترین شمارگان موجود تنها برای استفاده از یارانه کاغذ و سایر رانتها تولید شوند و بدون اینکه خریداری داشته به خمیر تبدیل میشوند. فایده شفاف شدن بازار رسانه این است که تفاوت کیفیت مدیریت اقتصادی روزنامهها و تحریریهها و گردانندگان مشخص میشود. آن رسانههایی که با بازدهی بالاتر روزنامه را مدیریت میکنند در بازار میمانند و سره از ناسره بازشناسایی میشود. این داستان درباره انتشار کتاب نیز مصداق دارد. در بازار شاهد حضور ناشرانی هستیم که تنها و تنها با استفاده از رانتهای کاغذ و چاپ سرپا هستند و با کسب رانتی حداقلی راه شفاف شدن بازار کتاب را بستهاند و از هر تحولی در مسیر واقعی شدن بازار نشر جلوگیری میکنند. به نظر میرسد رسانههای شجاع و دارای خواننده وفادار میتوانند با رفتارهای اقتصادی و بهکارگیری هنر مدیریت اقتصادی توانمند در بازار بمانند و آن دسته از رسانههایی که روزگار خوبی ندارند نیز در صورت ناتوانی در تطبیق با شرایط، سرمایه خود را در کسب دیگری بهکارگیرند. این بازار کاغذ امروز جایی است که سره از ناسره باید جدا شوند و جایی است که نباید مهر دخالت دولت بهپای آن حک شود و راه دخالتهای بعدی را هموار کند.
تجربه نشان داده است وقتی دولت به کسبوکاری یارانه میدهد انتظارات پیدا و پنهانی از صاحبان آن کسب دارد که اجرای این خواستههای دولت یعنی محدودیت انتخاب آزاد و یعنی زیر بار خواستههای دولت رفتن و از بازار بلندمدت خارج شدن است.