جمعه 10 فروردین 1403
خانهاخبار روزصنعت غذای ایران سودآور نیست

صنعت غذای ایران سودآور نیست

پوشیده نیست که مشکل سرمایه در گردش و رشد منفی تشکیل سرمایه ثابت در سالیان اخیر به پاشنه آشیل واحدهای تولیدی و صنعتی در کشور تبدیل شده است، به گونه‌ای که بسیاری از آنان را به حالت تعطیل و نیمه‌تعطیل و کارکردن با نصف ظرفیت تولید کشانده است.

به گزارش رتبه آنلاین از اقتصادسبز آنلاین، پوشیده نیست که مشکل سرمایه در گردش و رشد منفی تشکیل سرمایه ثابت در سالیان اخیر به پاشنه آشیل واحدهای تولیدی و صنعتی در کشور تبدیل شده است، به گونه‌ای که بسیاری از آنان را به حالت تعطیل و نیمه‌تعطیل و کارکردن با نصف ظرفیت تولید کشانده است. ضمن این‌که به‌دلیل سایه سنگین رکود اقتصادی و تحریم در سالیان گذشته، سیاست‌های نامناسب، عدم توزیع متناسب تسهیلات بانکی، متناسب نبودن نرخ سود بانکی با نرخ تورم طی چند سال اخیر هم امکان بازپرداخت تسهیلات گذشته و هم امکان گرفتن تسهیلات جدید از بنگاه‌های تولیدی کشور سلب شده است. صنعت غذا هم از این قضیه مصون نمانده است و شرایط کاملاً مشابهی با سایر صنایع کشور دارد. ایجاد و توسعه صنایع تکمیلی و تبدیلی به عنوان صنایع پایین‌دستی صنعت غذا برای جلوگیری از خام‌فروشی مواد غذایی و ایجاد ارزش افزوده و اشتغال بالا نیازمند سرمایه در گردش فراوان است. در همین رابطه بی مناسبت ندیدیم تا گفت‌و‌گویی با دکتر حسن فروزانفرد، عضو هیأت نمایندگان اتاق تهران و رییس هیات مدیره شرکت صنایع غذایی «کامبیز» داشته باشیم که با هم ماحصل آن را می‌خوانیم:

بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله 1404، قرار است، اقتصاد ایران در منطقه به جایگاه اول دست یابد، امسال نیز سال آخر سند 5 ساله چشم انداز است اما به هر دلیلی پس از گذشت 15 سال هنوز به اهداف چشم‌انداز نرسیده‌ایم و از طرفی برنامه‌های کشور هیچ تناسبی با واقعیات امروز جامعه ندارند، دلایل این ناکامی ناشی از چیست و چه تبعاتی را به‌دنبال خواهد داشت؟

واقعیت این است این‌که ما تصمیم گرفتیم این سند را در زمان خود به انجام برسانیم‌؛ سندی که حاصل یک نمونه‌برداری، مقایسه و بهینه‌کاری بود. قضیه از جایی شروع شد که حاکمیت و تعیین‌‌کنندگان در حوزه حاکمیت به کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه نگاه کردند تا متوجه شوند آنها چه گام‌هایی را برداشته‌اند تا در‌صورت لزوم شبیه آنها رفتار کنند. نگاهی به مالزی، کره و کشورهایی از این دست که رشد مناسبی پیدا کرده بودند نشان میداد که این کشورها برای آنکه سرو سامانی به اوضاع بدهند و هماهنگی بیشتری بین قوا و ظرفیت‌های جامعه فراهم بکنند سندهایی را برای دوره‌های 20 و 25 ساله آماده کرده‌‌اند که در قالب آن سندها، فعالیت‌های جاری خود را سازماندهی بکنند تا هماهنگی لازم بین دستگاه‌های مختلف اجرایی و برنامه‌های کوتاه‌مدت فراهم شود. این ایده برگرفته شد و در دوره خود مورد توجه قرار گرفت و نتیجه آن به‌عنوان سند چشم‌انداز 20 ساله مطرح شد که البته همراه با خوش‌بینی‌های فراوان و اندازه‌ای از چاشنی‌های مثبت نوشته شده بود.
در دوره‌ای این سند در حال نوشته شدن بود که امیدواری‌های زیادی به اقتصاد ایران بود. این امید وجود داشت که ایران بتواند تعاملات بین‌المللی خود را کم‌کم برقرار بکند و در دولتی قرار داشتیم که امیدواری‌هایی در حوزه سیاسی در حال اتفاق بود و تعاملات زیادی با دنیا برقرار شده بود، به هر حال این فضا در طرح‌ریزی این سند تأثیرگذار بود، اما در واقعیت پس از پایان دوره مرحوم‌ هاشمی و شروع دولت اصلاحات، جبهه‌گیری‌ها نسبت به تعاملات بین‌‌المللی و همراهی‌های بین‌‌المللی و استفاده از ظرفیت‌های بین‌المللی برای توسعه در کشور آغاز شد. نگرانی سیاسی و نگرانی‌های امنیتی مطرح بود که همراهی‌ها با دنیا و تعاملات از جنس توسعه در روابط، سرمایه‌گذاری و تنش‌زدایی و..می‌تواند به آینده انقلابی جمهوری اسلامی ‌ضربه بزند و باعث استحاله شود.
نهایتاً این تفکر در طول دوره اصلاحات پایدار‌تر و مستحکم‌تر شد و شرایطی را به‌وجود آورد که عملاً بعد از اصلاحات زمینه‌ها برای توقف همکاری‌های بین‌المللی و فاصله گرفتن از تعاملات بین‌المللی بیشتر و بیشتر شد. وقتی چشم‌اندازی با یک چارچوب مفهومی دیگری آماده شد و در طول زمان به چالش کشیده شد و منافع ملی در چارچوب دیگری تعریف شد و آن چارچوب استقلال از جنس خودکفایی و کم کردن روابط بین‌المللی و تلاش برای قدرت گرفتن در حوزه‌های دفاعی و نظامی بدون همکاری‌های بین‌المللی معرفی شد، ناخودآگاه سند چشم‌انداز اعتبار خود را در خیلی از قسمت‌ها از دست داد و دولتی هم که بعد از اصلاحات وارد میدان شد شعارهایی داشت و برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای خود به نمایندگی از سایر قسمت‌ها قائل شد که هیچ هماهنگی با اهداف سند در بیشتر موارد نداشت. هم ابزارهای متفاوت و هم اهداف متفاوت باعث شد تا سند چشم‌انداز عملاً کنار گذاشته شود و محکوم به کم‌توجهی شود. بنابراین برنامه‌های توسعه‌ای هم که در این دوره چه اجرا و چه نوشته شده بود بوی توسعه با محور چشم‌انداز 1404 را نداشت، این روند ادامه پیدا کرد و بعد هم پیچیدگی بیشتر اقتصاد سیاسی ایران به گونه‌ای بود که حتی پس از پایان دوران آقای احمدی نژاد و شروع دولت تدبیرو امید با وجود تلاش‌هایی که در دوره اول برای ساماندهی اوضاع به نفع سند چشم‌انداز اتفاق افتاد، قوه حاکمه و هسته سخت نظام جمهوری اسلامی ایران در مسیر به‌گونه‌ای عمل کرد که آن شکلی از تعاملات و ارتباطات که گمان میبردیم اتفاق بیفتد، اتفاق نیفتاد. ما از رشدهای 8 درصدی؛ برتری‌ها در حوزه‌های مختلف اقتصادی و موضوعات دیگر فاصله گرفتیم به این دلیل که این نوع از اندیشه‌ها و افکار با این سطح از تعاملات بین‌المللی غیرقابل دسترس است؛ این ناکامی از زاویه عده‌ای ناکامی محسوب می‌شود و از نگاه عده دیگری در حاکمیت و قدرت و مردم کامیابی محسوب می‌شود و از دستاوردهای حاصل از دشواری‌های این دوره گذشته به‌عنوان دستاوردهایی که ارزش این تغییر جهت‌ها را داشته است، یاد می‌شود. آنچه به نظر می‌رسد این است که سند چشم انداز مدتهاست که جایگاه خود را در نظام جمهوری اسلامی بعنوان سند بالادستی از دست داده و دیگر محوری برای طرح ریزی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها نبوده و نیست و به نظر می‌آید در دولت آینده وفضایی که به‌عنوان فضای سیاسی اقتصادی داریم جایگاه ‌ویژه‌ای نخواهد داشت.

صنعت غذا همواره یکی از صنایع سودآور ایران است، با وجود این، در وضعیت‌های متلاطم اقتصادی صنعت غذا نیز از دستورالعمل‌ها و سیاستگزاری‌های خلق‌الساعه و اشتباه در امان نیست در این رابطه چه نظری دارید؟

من صنعت غذا در ایران را صنعت سودآوری نمی‌دانم، هیچ موقع نبوده و نیست. البته برای این نظر دلایل متفاوتی دارد، هم جنس این صنعت می‌طلبد که سودآوری بالایی نداشته باشد و هم مختصات توسعه‌ای که در این صنعت اتفاق افتاده است به‌گونه‌ای است که این صنعت، صنعت سودآوری نباشد، اما صنعتی است که به‌عنوان صنعتی زنده و در حال تحرک به‌شمار می‌رود، یعنی با وجود تمامی محدودیت‌ها و گرفتاری‌ها در طول این 40 سال در حال رشد بوده و اندازه آن بزرگتر شده است و تعداد فعالین در عرصه بیشتر شده‌اند. این به‌خاطر سودآوری مطمئن‌تری بوده که در این صنعت وجود داشته است. به این دلیل که اگر حداقل‌ها رعایت می‌شد می‌توانستیم به حداقلی از تولید ارزش افزوده و حداقلی از حاشیه سود و حداقلی از فروش امیدوار باشیم.
صنعت غذا جزو صنایع آسیب‌پذیر است به این دلیل که صنعت غذای ایران هم در سطح ملی و داخلی و گرفتاری‌های معیشتی زندگی مردم مرتبا دچار سیاستگزاری‌ و تصمیم‌گیری‌های متنوع می‌شود و هم به این دلیل که یکی از مزیت‌های نسبی ایران برای صادرات هست، به مجرد تغییر و تحولات نرخ ارز و تعاملات بین‌المللی دچار چالش‌های فراوانی می‌شود. ‌صنعت غذا صنعتی مصرفی برای تأمین روزمره غذای مردم است و گرفتار سیاست‌های معیشتی داخلی می‌شود که حاصل از گرفتاری‌های تورمی در کشور است از طرف دیگر به این دلیل که صنعت غذا یکی از مزایای صادراتی ما به همسایگان هست، به سرعت تحت تأثیر تحولات سیاسی منطقه، محیط‌زیستی و حتی بیماری‌ها قرار می‌گیرد و تعاملات آن کم و زیاد می‌شود. اگر می‌گویم صنعت زنده‌ای است به این دلیل است که حجم زیادی از تقاضا در سطح ملی را در برمی‌گیرد اما به اندازه کافی توسعه و رشد پیدا نمی‌کند و نمی‌تواند وارد حوزه‌های ملی شود چرا که هم از طریق سیاست‌های اقتصاد کلان داخلی مرتب تحت تأثیر قرار می‌گیرد و هم از طریق سیاست‌های تعاملی خارجی و تعاملات منطقه‌ای تحت تأثیر است.

چه ارزیابی از صنعت غذای ایران در سال پایانی قرن سیزدهم دارید و چه دورنمایی را برای این صنعت در سال 1400 متصور هستید؟

در قرنی که گذشت اتفاقات مهم در صنعت غذا بیشتر در 50 سال اخیر اتفاق افتاده است و پیش از آن وارد تحولات صنعتی در این حوزه نشده بودیم، عملاً باید دهه 40 به بعد را دوره تکاپوی صنعت غذا بدانیم که از اقتصادهای معیشتی فاصله گرفته و کم‌کم جزو صنایع مهم در ایران و یکی از ستون‌های تولید صنعتی مبدل شد؛ صنعت غذا از بین صنایع مختلف در کشور جزو صنایعی هست که زمینه‌های مثبتی را برای تأمین نیازهای کشور فراهم کرده و این موضوع از وابستگی ارزی ما جلوگیری کرده و کمک می‌کند سطح عمومی رفاه جامعه هم افزایش پیدا کند و در دسترسی به مواد اولیه و غذای سالم و تنش‌های متعدد سیاسی که ما با آن مواجه هستیم و مسائل منطقه‌ای حداقل آثار کمتری بر امنیت غذایی جامعه بگذارد. یعنی آنچه به‌عنوان یک نمونه افتخار‌آمیز می‌توان از آن نام برد اتفاقاتی است که در صنعت غذا در سال‌های مربوط به جنگ تحمیلی، سال‌های پس از جنگ و اتفاقاتی است که در سال 99 افتاد و آن همه‌گیری بیماری کرونا است، رخ داد. افزایش قیمت‌ و تورم مسأله نبوده که در اختیار صنعت باشد چون که اقتصاد کلان به ما تحمیل کرده است، اما با وجودی‌که تورم به شدت آسیب‌زده و زمینه‌های تأمین نقدینگی لازم را برای ادامه فعالیت سخت کرده است، صنعت پافشاری کرده به این دلیل که در صنعت برندها جا باز کرده‌اند و تعهدهای برند محور در بازار صنعت غذای ایران نمود بالایی دارد و برای حفظ نام و پایداری بلند‌مدت از سودهای کوتاه مدت عبور کرده‌اند. در سال 99 شاهد بوده‌ایم که بسیاری از تولید‌کنندگان در شرایط دشوار، تأمین منابع کرده‌اند و به‌واسطه اعتبار برند و با نگاه بلند‌مدت با شرایط سخت همراهی کرده‌اند تا فشار را به سفره مردم نیاورند. هم از نظر تأمین به‌موقع و به اندازه کالاها هم نسبتاً در زمینه افزایش قیمت‌ها اگر به آنچه گذشت نگاه کنیم می‌بینیم ‌رشد قیمتی کالاهای بسته‌بندی شده در صنعت غذای ایران متناسب با رشد قیمتی ماده اولیه‌شان، کالای بسته‌بندی، حقوق و دستمزدهای پرسنل و حمل و نقل همراه نبوده است و این نشان می‌دهد که خوشبختانه فضای رقابتی در بازار صنعت غذا در ایران وجود دارد که باعث می‌شود حداکثر منافع برای مصرف‌کنندگان باقی بماند، دوم این‌که تولید کنندگان برای برندهای خود و پایداری در بلند مدت ارزش قائل بوده‌اند. من سال 99 را یکی از افتخارات صنعت غذا در ایران می‌دانم، چرا که از همان ابتدای سال که تنش‌های غیر آشنای کرونا آغاز شده بود تا امروز صنعت غذا توانسته خود را پیدا بکند و توانسته وظایف خود را بدرستی انجام بدهد و چیزی کم نگذارد؛ عموم فعالان این صنعت سخاوتمندانه و انسان دوستانه برخورد کرده‌اند و با وجودی‌که انتظار می‌رفت به‌عنوان صنعتگر و فعال اقتصادی نگاه سودجویانه مثبت داشته باشند، اما بیش از آن نگاهشان به باز نگاه داشتن سفره مردم و رساندن اقلام مورد نیاز به موقع به مردم بوده است. این سند افتخاری شد که در روزهایی که در متمدن‌ترین کشورهای جهان، هیجانات به گونه‌ای بود که دسترسی به یک سری کالاها و خدمات با محدودیت مواجه شده بود با همه محدودیت‌هایی که برای مردم شریف ایران درست شد و با وجود گرفتاری‌هایی که تولید و عرضه به موقع برای صنعتگران داشت ما شاهد نزاع و درگیری و بداخلاقی جدی در فضای توزیع محصولات غذایی نبودیم. به‌نظرم پایان‌بندی خوبی برای سال 99 وجود داشته و با وجود محدودیت‌ها و افت جدی که برای صنعت وجود داشته آنها از تولید عقب نمانده‌اند. در مورد سال 1400 امیدوارم ظرف چند ماه ابتدایی سال تعیین تکلیف‌هایی که در نظام اقتصادی ایران مطرح است اتفاق بیفتد و تصمیم‌های جدی که باید از طرف دولتمردان گرفته شود به موقع انجام شود، جابه‌جایی قدرت با آرامش اتفاق بیفتد و هرکس این تصمیم‌گیری را می‌کند به سمت ساماندهی، ایجاد آرامش و ایجاد چشم‌اندازی مثبت در فضای کسب و کار حرکت کند، اگر این اتفاقات رخ بدهد، می‌توان امیدوار بود تا صنعت غذا هم از آن بهره‌مند شود تا بتواند شاهد اتفاقات مثبتی نظیر آرامش در اقتصاد ایران، اصلاح المان‌های اقتصادی در کشور باشد و زمینه صادرات به‌واسطه این آرامش با همسایگان فراهم شود. در این صورت می‌توان این فضا را فضایی مثبت در اقتصاد سال 1400 دانست.

چرا باتوجه به پتانسیل‌های موجود آنگونه که باید صنعت غذای ایران در عرصه بین‌المللی قد علم نکرده است؟
برای حضور در عرصه بین‌المللی ما نیازمند دیدگاه بازاریابی بین‌المللی هستیم و برای این دیدگاه نیازمند سرمایه‌گذاری‌هایی هستیم که بازده آنها در بلند مدت حاصل می‌شود؛ اقتصاد ایران بر اساس نحوه مدیریتی که بر آن حاکم است، اقتصاد کوتاه مدتی است، جنس این اقتصاد در مرداب کوتاه مدت گرفتار است، مفاهیمی نظیر تورم، نرخ ارز، محدودیت‌های صادرات و واردات و موضوع گمرکات و دسترسی به منابع، مفاهیم اقتصاد کلانی است که درواقع تحولات و تغییرات شان از جنس کوتاه مدت است، وقتی که این مفاهیم تصمیم‌گیری برای فعال اقتصادی در صنعت غذا روشن و قابل پیش‌بینی نباشد، نمی‌توان انتظار داشت که او یک تنه وارد صحنه‌ای شود و تصمیم‌گیری‌های کلانی که از جنس بازاریابی‌های بین‌المللی است را انجام بدهد به امید این‌که این بازارها را فتح می‌کند. با کوچکترین اتفاقات اقتصادی و سیاسی تصمیم‌گیری‌های مهمی در زمینه جابجایی مقدار صادرات، فعالیت‌های صادراتی، واردات مواد اولیه و بسته‌بندی کالاهای مورد نیاز اتفاق می‌افتد. این اصلاً با منطق تعهد سپاری‌های بین‌المللی برای تعامل با برندهای مهم فروشگاهی، برندهای مهم توزیع در سطح بین‌المللی جور در نمی‌آید. بنابراین چارچوب اقتصاد کلان ایران و المان‌های اقتصادهای کلانی که حاکمیت و دولت باید آنها را مدیریت کند و معمولاً موفقیتی در آن نداشته است زمینه‌ای را برای دیدگاه بلند‌مدت فراهم نمی‌کند و وقتی این زمینه فراهم نیست، راهکارهای تعامل بین‌المللی هم کند می‌شوند و آسیب می‌بینند، آنچه به‌عنوان صادرات در عرصه صنایع غذایی رشد کرده از جنس حضور موفق بین‌المللی نبوده است چون به تغییر و تحولات نرخ ارز وابسته بوده و در مواقعی که فرصت‌های نرخ ارز اجازه داده و جذابیت‌هایی با نگاه کوتاه مدت ایجاد شده کالاها با نرخ فله و بسته‌بندی و روش‌های مختلف فقط خارج شده و فقط توانسته ارزش ریالی صادرات را بالا ببرد اما در واقع نگاه بازاریابی بین‌المللی و نگاه نفوذ در بازارهای جدید و توسعه جغرافیایی بازارها جزو دستور کار فعالان اقتصادی و برندهای مهم در کشاورزی و صنایع غذایی معمولاً نبوده است، جز تعداد محدودی که توانایی‌های تولید خودشان را در سطح بین‌المللی در مقیاس‌های تولیدی افزایش داده‌اند بقیه جنس فعالیت‌شان اجازه بازاریابی در بازارهای بین‌المللی را نداده است. بنابراین ما در عرصه بین‌الملل با وجود کیفیت مناسبی که محصولاتمان دارد، کیفیت مواد اولیه برندهای معتبر و شناخته شده برای عرضه در بازارهای بین‌المللی نداشته‌ایم و این در قسمت کوچکی ناشی از کوچک بودن صنعت غذای ایران از نظر سایز شرکت‌هاست و قسمت اعظم آن مربوط به اقتصاد کلان کشور است که زمینه را برای تکاپوی بیشتر فراهم نیاورده است.

صنایع غذایی یکی از مهمترین بخش‌های صنعت تمامی کشورها قلمداد می‌شود که ارتباطی مستقیم با امنیت غذایی دارد چرا در ایران این صنعت هیچ‌گاه از آسیب مستثنی نبود و همواره در تلاش برای تأمین مواد اولیه، رفع مشکلات قیمت‌گذاری، مشکلات مالیات بر ارزش افزوده، مشکلات صادراتی و برگشت پول حاصل از صادرات، نوسان نرخ ارز، تحریم‌های بین‌المللی، بی‌درایتی مدیران، دخالت‌های بیجای دولتی، برندسازی بازاریابی بین‌المللی و… است؟

متأسفانه موارد آنقدر زیاد هستند که خود ما هم تعجب می‌کنیم که در این حجم از نابسامانی‌ها و پیچیدگی‌ها و ابهامات همچنان حرکت می‌کنیم و تکاپو داریم، اما این به افراد مرتبط نمی‌شود و به سیاستمداران و حکمرانان هم ربطی ندارد و این زنده ماندن نشان از جایگاه بالای فرهنگ کهن ایران و جایگاه والای ایران زمین و جغرافیای ما و آنچه در خون و جان و اندیشه ایرانی نهفته شده دارد، ایرانی در طول دوران‌ها آسیب‌ها، گرفتاری‌ها و ابهامات مختلف و ظلم و هجوم‌های مختلف را تحمل کرده و باز از آنها زنده خارج شده و این در حافظه تاریخی ما ثبت شده است. به‌نظرم این موضوع عنصر اساسی است که با وجود تمامی این تنش‌های موجود، ما زنده‌ایم و با این‌که در چندین جبهه مختلف به‌صورت رسمی و غیر‌رسمی در حال نبرد هستیم، اما صنعتگر و فعال اقتصادی ما به نوبه خود فعالیت‌های خود را انجام می‌دهد و اقتصاد ما در عرصه صنعت غذا متوقف نشده و خود را پیش می‌برد و حتی نمونه‌هایی از پیشرفت و توسعه را در بین برخی از فعالان می‌بینیم. این موضوع به ژنتیک ایرانی و فرهنگ ما برمی‌گردد و امیدوارم از بین ما رخت بر نبندد و امیدوارم تنوع اندیشه ما در کنار فرهنگ یکپارچه و عمیق ما حضور داشته باشد و همچنان ما را به جلو ببرد تا از این دوره سخت عبور کنیم.

صنعت غذای کشور ده‌ها سال به پیشرفت‌های خوبی رسیده و می‌توان گفت به لحاظ کیفیت جایگاه قابل توجهی را به خود اختصاص داده و از نظر کیفیت می‌تواند با برخی محصولان کارخانجات اروپا برابری و رقابت کند، اما آنگونه که باید در عرصه صادرات و برندسازی بین‌المللی موفق نبوده است، چرا؟

موضوع صادرات و برندسازی بین المللی یک سری ملزوماتی را می‌طلبد که شوربختانه فضای اقتصادی کشور اجازه شکل گیری این اتفاق را نمی‌دهد و گیر کار اینجاست. بازاریابی بین‌المللی یعنی داشتن انگیزه‌های بلند مدت در اقتصاد و سرمایه‌گذاری. فضای اقتصاد کلان ایران و المان‌های اقتصاد کلان ایران و تلاطمات اقتصاد کلان ایران به گونه‌ای بوده که زمینه لازم برای شکل‌گیری این چشم انداز را برای فعالان اقتصادی این عرصه فراهم نکرده است، بنابراین سرمایه‌گذاری‌های مهم در این عرصه و برای ورود به عرصه‌های رقابتی حرفه‌ای متأسفانه فراهم نشده و فعالان اقتصادی این عرصه به بازار داخل دل خوش کرده‌اند و نوعی از صادرات که همراه با برندسازی نیست و صرفا تأمین کالا برای کسری موجود در بازارهای منطقه‌ای و همسایگان است رواج دارد، به تناسب این‌که در کنار دانش فنی که منتقل شده و توانمندی‌های اقتصادی که در صنعت غذا به‌وجود آمده اگر فرصتی در اقتصاد کلان ما به‌واسطه ثبات و آرامش بوجود بیاید، مطمئن هستم در کوتاه‌ترین زمان فعالان اقتصادی این عرصه، پا در رکاب خواهند کرد تا سهم خود را از بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی دریافت کنند. باید منتظر باشیم تا ببینیم تحولات ماه‌های آتی چگونه رقم می‌خورد و آیا زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک چشم‌انداز مثبت صادراتی و بلند مدت در اقتصاد ایران و اقتصادهای کشاورزی و صنایع غذایی حاصل می‌شود یا خیر که اگر فراهم شود می‌توانیم امیدوار باشیم که این معضل و کمبود هم در فضای توسعه صنعت غذا برطرف شود.

به‌دلیل شیوه‌های نامناسب زندگی و تغذیه‌ای ایرانیان مثل خریداری محصولات فله‌ای، حبوبات، آجیل، لبنیات، شوریجات و ترشیجات فله‌ای، نان‌های سنتی و.. به‌نظر می‌رسد ویروس کرونا برای صنعد غذای ایران منشاء خیر بوده است، در این رابطه چه نظری دارید؟

همه‌گیری کرونا در واقع محرکی برای مصرف بیشتر کالاهای بسته‌بندی شده در کشور بود، ما فعالان در صنعت غذا، بی‌تردید این موضوع را عامل خوشحالی نمی‌دانیم به‌دلیل گرفتاری بخشی از مردم مصرف کالاهای بسته‌بندی عمومیت پیدا کرده است و نمی‌توانیم بگوییم از این موضوع خوشحال هستیم. از دست دادن عزیزان برای ما دردناک بوده و بنابراین نمی‌توانیم ابراز خوشنودی بکنیم، اما در واقعیت زندگی نشان داده شد صنایع بسته‌بندی و تبدیلی غذایی می‌توانند محصولات را فراوری کنند و می‌توانند در فرم‌های بسته‌بندی حرفه‌ای‌تر ارایه دهنده کالاها و خدمات باشند در شرایط همه‌گیری می‌توانند کمک کننده جامعه باشند و می‌توانند قسمتی از گرفتاری‌های جامعه را با حضور خود کاهش بدهند.

 

 

اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

بیشترین بازدید