دکتر علی سرزعیم
در هندسه یک راه استدلال وجود داشت که به برهان خُلف معروف بود مثلا اگر میخواستی اثبات کنی که ضلع AB با ضلع AC برابر است فرض میکردی که AB<AC است و بعد نشان میدادی که این فرض به تناقض میانجامد و بعد فرض میکردی که AB>AC است و بعد بازهم نشان میدادی که این هم به تناقض میرسد و آنگاه از روی ناچاری میپذیرفتی که AB با AC برابر است.
در قضیه توسعه هم متاسفانه جامعه ما دارد همین راه را میرود یعنی همه بیراهههای توسعه را میخواهد امتحان کند جز راه اصلی که سخت است و بعد که دید هیچ راه دیگری ندارد از روی ناچاری و بعد از کلی زمان از دست رفته و خسارتهای برجامانده به راه حلهای اصلی میرسد.
مثلا در قضیه آب باید قیمت آب اصلاح شود تا برداشت و مصرف آب کم شود و بخشی از مصرف شهری، صنعتی و کشاورزی توجیه اقتصادی نداشته باشد. خوب این کار سخت است به سراغ هر بیراه دیگری میرویم مثلا آب خلیج فارس را منتقل کنیم، چاههای ژرف بزنیم، آب این ور را به آن ور ببریم و …. . فقط زمان و پولمان را تلف میکنیم و بعد که وضعیت وخیمتر شد و دیدیم که هیچ راه دیگری موجود نیست مثل بچه آدم به سراغ راه اصلی که استفاده از سازوکار قیمت برای اصلاح رفتار است میرویم ولی قبلش به همه چیز امید میبندیم که ما را از سختی سازوکار قیمتی راحت کند. بماند که برخی روشنفکران در تشویق به این رفتار مقصرند و جامعه را که میل به تنبلی و پرهیز از کار سخت دارد تشویق می کنند.
در عرصههای دیگر هم همین است حکایت. مصادیقش با شما
جالب است که با این رفتار پیوسته نیز از خود سوال میکنیم چرا دیگران از ما جلو میزنند و ما عقب میمانیم!