متهم اصلی بروز نوسانات بازار سرمایه و از میان رفتن سرمایههای دامنه وسیعی از سرمایهگذاران خرد چه فرد یا نهادی است؟ آیا دولت مسوول این نوسانات است؟ بانک مرکزی در روند تصمیمسازیهای اجراییاش اهمال کرده؟
به گزارش رتبه آنلاین از تعادل، متهم اصلی بروز نوسانات بازار سرمایه و از میان رفتن سرمایههای دامنه وسیعی از سرمایهگذاران خرد چه فرد یا نهادی است؟ آیا دولت مسوول این نوسانات است؟ بانک مرکزی در روند تصمیمسازیهای اجراییاش اهمال کرده؟ آیا حقوقیهای با نفوذ بازار علت این افول هستند؟ کارگزاران بورس متهم این ماجرا هستند یا اینکه هیچکدام از این گزارهها دلیل اصلی این نوسانات نیست و این طبیعت بورس است که گاهی اوج میگیرد و گاهی نزول میکند؟ یا شاید هم مجموعهای از این عوامل هر کدام به اندازهای در این معضلات نقشآفرین هستند؟ این پرسشها و پرسشهایی از این دست این روزها بیشترین فراوانی را در میان اخبار اقتصادی و عمومی کشور دارند.
روایتهای متفاوت و در برخی موارد متضادی درباره پشت پرده نوسانات بازار سرمایه و دلایل اصلی بروز این نوسان در فضای عمومی جامعه و محافل اقتصادی جریان دارد. موضوعی که باعث شده واژه «نوسان بازار سهام» به یکی از پرکاربردترین کلمات در موتورهای جستوجو بدل شود. برای آگاهی از کم و کیف این ماجرا اما باید قطعات مختلف این پازل را در کنار هم قرار داد تا در پایان تصویری از چرایی بروز این نوسانات پیش روی مخاطبات «تعادل» گشوده شود. با این مقدمات در این گزارش تلاش شده تا با کنار هم قرار دادن اخبار مرتبط با بورس طی بازه زمانی چند ماهه اخیر یک روایت شفاف از مشکلات بازار سرمایه کشور ارایه کنیم.
روایت اول؛ همه راهها به بورس ختم میشود
یک نقطه کانونی در تحولات بورس وجود دارد که شاید تا به امروز به اندازه لازم به آن توجه نشده است و آن اینکه اولین سکانس از شروع بیاعتمادیها از ماجرای عدم عرضه دارا دوم در بورس آغاز شد. از آن زمان بود که این پیام جدی به بورس مخابره شد که راهبرد دولت در خصوص بورس تغییر کرده است. هرچند عوامل فرامتنی دیگری هم در موضوع دخیل بودندو برخی از مخالفان سیاسی دولت ترجیح میدانند دستاوردی چون رشد مستمر بورس یکجا به نام دولت میانهروی روحانی ثبت نشود و بخشی از فتوحات بورسی نیز برای دولت آینده ذخیرهسازی شود، اما به هر حال بعد از این تصمیم بود که رسما رویاروییهای جدی جریانات بانفوذ در بازار سرمایه آغاز شد.
رفتار دولت اما نه به این دلیل بود که میلی به درآمدزایی نداشت و کارش با بورس به سر آمده بود؛ بلکه دلیل اصلی آن به نظر میرسد هشدارهای پشت پردهای بود که برخی نهادهای نظارتی و اطلاعاتی در این زمینه به دولت داده بودند. این دسته از افراد و جریانات که ارتباطات نزدیکی هم با چهرههای بانفوذ دفتر رییسجمهوری داشتند، مدام هشدارهایی در این خصوص به دولت میدادند که این رشد فزاینده بازار سرمایه است که باعث افزایش نرخ تورم شده است و چنانچه دولت با عرضه دارادوم و… بر رشد بورس تاکید کند؛ باید منتظر تورم بیشتر در جامعه باشد.
این جریانات در فضای رسانهای هم فضاسازیها را با این محتوا آغاز کردند که رشد فزاینده بورس متوقف خواهد شد و در قالب انتشار نامهها و بیانیههای برخی فعالان اقتصادی این تفکر آرام آرام در ذهن مردان اقتصادی نزدیک به دولت هم رسوب کرد که یکی از راههای مهم مهار تورم کنترل رشد بازار سرمایه است. این بود که به تدریج این موضوع در گفتمان مسوولان اقتصادی دولت هم دیده شد که در رسانهها مطرح میکردند که «باید مراقب رشد بورس باشیم.» ویژگی این رویکرد این بود که برای اجراکنندگان آن دو سر برد بود؛ اگر بر اساس گفتههای آنان بورس دچار ریزش و افت شاخص میشد؛ این دسته از تحلیلگران به سرعت وارد عمل میشدند و اعلام میکردند که« دیدید همانطور که ما گفتیم، بورس ریزش کرد.»و اگر هم رشد بازار ادامه داشت باز هم این جماعت پیروزمندانه وارد عمل میشوند که «چون دولت به هشدارهای ما توجه کرد، مشکلات احتمالی حل شد.»
روایت دوم؛ برپایی صفهای فروش
با رشد این هشدارها طبیعی بود که افکار عمومی هم نسبت به این تذکارها واکنش نشان دهد. در آغاز روز ریزش بازار سهام که مصادف بود با اعلام رسمی دولت که نمیخواهد دارادوم را عرضه کند، بسیاری از افراد از 8صبح در صف خرید ایستاده بودند تا سهام بخرند و زمانی که دولت تصمیم به عدم عرضه گرفت؛ زمزمهها شدت بیشتری گرفت. اشتباه بعدی دولت هم این بود که در برابر فشار حقوقیها که در یکی دو روز اول کلیت بازار را منفی کردند کوتاه آمد و به سرعت به 2 وزارتخانهاش دستور داد که ماجرای خیالی یک ناهماهنگی اجرایی را برای رسانهها روایت کنند و به سرعت بیانیه دادند که عرضه دارادوم بهزودی از سر گرفته خواهد شد. این کنش و واکنش را ساده تصور نکنید، استارت مشکلات بورس از این نقطه خورده شد.
جالب اینجاست که فردای روزی که دولت اعلام کرد عرضه دارادوم اجرایی خواهد شد به حقوقیهای خودش فرمان داد که سهام را بفروشند. چرا که هنوز معتقد بود قیمت دارادوم زیاد است و اگر بهفروش برسند بعدا انتقاد خواهد شد که دولت سر مردم را کلاه گذاشته است. پس تلاش کرد تا روز عرضه قیمتها را در دالان کاهشی قرار دهد. وقتی حقوقیهای دولت عرضه خودشان را آغاز کردند دوباره رنگ بورس که تازه سبز شده بود، قرمز شد. این تغییر رنگ هرچند برای مسوولان اقتصادی کشور حداکثر یک شگفتانه بود اما برای مردم و سهامداران خرد به معنای از دست دادن بخش قابل توجهی از سرمایههایشان در بورس بود. بنابراین این دسته از سهامداران که نگران از دست دادن باقی مانده دارایی شان بودند راهی تالارها شدند تا نسبت به فروش سهامشان اقدام کنند.
روایت سوم؛ هر کنش واکنشی به دنبال دارد
مجموعه حرکاتی که شرح داده شد در نهایت اثرات خود را در افکار عمومی باقی گذاشت و از بازار تا اندازهای سلب اعتماد شد؛ تکنیکالهای بازار و سایر بازیگران که میدیدند بازار ناگهان سبز میشود و دوباره قرمز میگردد و بعد در ادامه دوباره دچار نوسان دیگری برآمده از جنگ حقوقیها و دولتیها میشود؛ به سرعت دستور فروش را صادر کردند؛ یکی از ایرادات روش تکنیکال اساسا این است که با بروز نشانهها فرمان قطعی صادر میکند و حد ضرر را فعال میکند. این در حالی است که بازار سرمایه در ایران هنوز از رباتها در سامانهها استفاده نمیشود و این فناوری هنوز در بورس ایران به کار گرفته نشده، بر اساس اظهارنظر برخی کارشناسان اگر در بورس ایران هم مانند بورس نیویورک یا لندن و…رباتها، راهبردهای کلی بازار سرمایه را پیش میبردند، سقوط شاخصهای بورس ایران با سرعت بیشتری دنبال میشد. در این میان حتی حمایتهای دولت هم نتایج عکسی به بار آورد و معاملهگران آن را فرصت خروج تفسیر کردند. حتی حمایتهای حقوقیهای میانه هم نتوانست نتایج مورد نظر را ایجاد کند و بسیاری از سرمایهگذاران تازه به بازار در این شرایط از بازار خارج شدند. اما اگر تصور کردهاید که توقف رشد بازار سرمایه اثری در کاهش تورم داشته است، سخت در اشتباهید؛ چرا که علی رغم نزولی شدن شاخصها تورم فزاینده در کشور همچنان ادامه دارد.
روایت چهارم؛ مقصر تورم بورس است یا بانکها؟
واقع آن است که بازار سرمایه که پول تولید نمیکند که بخواهد اثری در تورم عمومی اقتصاد داشته باشد؛ این ساختار بانکی است که دلیل اصلی چاپ اسکانس، تورم و افزایش نقدینگی و… است. فرد پولش را در بانکها میگذارد و سرماه پیامک افزایش پولش برایش ارسال میشود. خلق پول در آنجاست، این پول اضافی که به سپرده گذاران داده میشود، از وامگیرها اخذ شده؛ وامگیرها این مبلغ را روی خدمات و کالاها میکشند و مجددا این پول را از سپردهگذاران پس میگیرند. بعد از این مرحله حاکمیت باید راهکارهایی را تدارک ببیند که این نقدینگی را در بازار دیگری به ارزش افزوده بدل کند. بورس تا قبل از مشکلات اخیر به خوبی در حال انجام این وظیفه بود اما به دلیل تصورات اشتباهی که به وجود آمد، این روند متوقف شد. ساز و کاری در اقتصاد ایران وجود نداشت که بتواند تکانههای تورمی را تا حدی مهار کند، اقتصاد ایران شرایط دشواری را با ظهور ابرتورمهای هولناک تجربه میکرد. بنابراین دولت هم تورم را به صورت فزاینده پیش روی اقتصاد میبیند و هم دیگر بورس مانند گذشته قادر نیست این نقدینگی را به صورت ارزش افزوده پمپاژ کند. در واقع مشخص شد که این رشد بورس است که میتواند تورم را مهار کند نه ریزش بورس. اما آیا ماجرای جذاب رشد بورس به پایان راه خود رسیده است؟ دلایل بسیاری وجود دارد که این گزاره، گزاره درستی نیست و بورس ایران ظرفیتهای فراوانی دارد که با اتخاذ تصمیمات درست میتوان آن را به مسیر درست خود باز گرداند.
روایت پنجم؛ دخالت ممنوع
کارشناسان معتقدند برای روشن شدن دوباره موتور بورس باید پکیجی از تصمیمسازیهای اجرایی و اقتصادی برای رشد دوباره بازار سرمایه تدارک دیده شود تا بتواند انرژیهای منفی را از بازار سرمایه بتاراند. واقع آن است که سهام ما حتی در زمان ریزشها هم نشانههای روشنی بروز دادهاند. اینکه یک هفته دولت به نحوی نقدینگی تزریق کند که ملت فرار کنند و هفته دیگر هیچ تحرکی نداشته باشد به معنای حمایت نیست. یکی از منبع آگاه روزنامه تعادل در بازار سرمایه در جریان گفتوگو با «تعادل» در پاسخ به این پرسش که راهکار بهبود وضعیت بورس و تداوم رشد بازار سرمایه چیست؟ میگوید: دولت یا حاکمیت باید به صورت شارپ و مستمر چند روزه مجموعهای از حمایتها را صورت دهد تا شاخص چند روز سبز باقی بماند و این پالس را به افکار عمومی صادر کند که بازار بورس چشمانداز روشنی دارد. در حال حاضر ارزانتر از سهم در بازارهای ایران هیچ کالایی در کشور معامله نمیشود. تنها راهکار نجات، آن است که کل نظام و حاکمیت ارادهاش را از این بازار نشان دهد. حمایت هم به این معنا نیست که اینطور وانمود شود که دلم برایتان میسوزد، بلکه به این معنا باید باشد که دولت حریص است تا دارایی ارزشمند مردم را از آنها خریداری کند. این حمایت به معنای دخالت نیست. او ادامه میدهد: آقای واعظی در صداوسیما میگوید که دولت میخواهد شاخص را روی 1600 نگه دارد؛ مگر این روش مدیریتی اقتصادی درست است؟ ظرفیت بورس ایران حتی شاخص 4میلیون را نیز میتواند متصور شود. این اظهارنظرها بیشترین آثار منفی را در سرمایهگذاریهای این موضوع داشته است.
روایت پایانی؛ مرهم زخم بورس اعتماد است
در شرایطی که دولت به دنبال راهکاری بود تا از طریق آن بتواند این حمایتهای بنیادین را در بورس استارت بزند. یکی از چهرههای اقتصادی کابینه خبر از قانونی داد که از سال 94 خاک میخورد. قانونی که به دولت اجازه میداد یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی را برای ایجاد زیرساختهای لازم و توازن بخشی به بازار سرمایه وارد بورس کند. اجرای این قانون در واقع به مهمترین تصمیم دولت برای احیای دوباره بازار سرمایه کشور بدل شد. اما باید توجه داشت که این قوانین باید با ارزیابی تمام جوانب ماجرا عملیاتی شود تا تزریق این منابع خود به عاملی در جهت خروج حقیقیها از بورس نشود. دولت بازهم باید مانند ماههای ابتدایی سال، جلساتی را با حقوقیهای اثرگذار برگزار کند تا از طریق آن سازوکاری هماهنگ برای رسیدن به بهترین نتایج فراهم شود. باید بدانیم تا زمانی که خاطر سرمایهگذاران نسبت به بازار سرمایه جمع نشود نمیتوان تصور سرمایهگذاریهای بلندمدت را در بورس داشت. اگر مردم در بازار مسکن یاد گرفتهاند که با بروز نوسانات ملک خود را نفروشند و صبر کنند تا بعد از بهبود وضعیت و مطلوبتر شدن قیمتها مال خود را بهفروش برسانند در بازار سرمایه هم مردم باید این اعتماد را به صورت تدریجی کسب کنند که با بروز نوسانات نباید به سرعت و هیجانی تصمیم بگیرند بلکه باید صبر کنند، تا با عبور ابرهای تورمزا و نوسانآفرین، آسمان بازار سرمایه دوباره آفتابی شود. این مهمترین نیازی است که بازار سرمایه کشورمان در شرایط فعلی برای احیای دوباره به آن نیاز دارد.