صادق زیباکلام| استاد دانشگاه تهران
«این که دکتر مصدق به آمریکاییها اعتماد میکند، معلوم نیست بر اساس کدام اساس و بنا بیان میشود؟ به عبارت دیگر دکتر مصدق چه تصمیمی میگیرد یا کدام سیاست را اعمال میکند که بتوان آن را مصداق اعتماد نخستوزیر به آمریکاییها ارزیابی کرد. بحث بر سر آن نیست که آیا اطمینان به آمریکاییها درست بوده و هست یا خیر؟ سخن بر سر آن است که حتی اگر فرض شود دکتر مصدق قائل به اعتماد به آمریکاییها بود، در عمل چه کرده که مصداق اطمینانکردن او به ایالات متحده به شمار رود؟»
«در این که ۲۸ مرداد یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است، کمتر تردید میتوان داشت. در عین حال با گذشت ۶۶ سال از آن رویداد، کمتر یک بررسی منصفانه و بهدور از حبوبغضی درباره آن به عمل آمده است. نگاه ایرانیان به این رویداد در چند مفروض کلی خلاصه میشود. نخست این که در این مرافعه، حق کاملا با ایران بوده است. انگلستان بیش از نیمقرن، نفت ایران را به تاراج برده است. ثانیا این که در آن نیمقرن، مسئولان کشور اصلا به فکر احقاق حقوق ایران برنیامده بودند، چون در بیشتر مواقع وابسته به انگلستان بودند. مفروض سوم آن است که پس از ملیشدن نفت و بیرونراندن انگلیسیها از ایران، آنان با طراحی آمریکاییها دولت ملی و قانونی دکتر مصدق را سرنگون کرده و دوباره نفت را در انحصار میگیرند؛ اگر چه این بار با مشارکت آمریکاییها.
البته بخش دیگر مفروضها آن است که پس از کودتا به مدت ۲۵ سال، آمریکاییها و انگلیسیها زمام امور را به دست میگیرند تا در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷. بعد از انقلاب مفروض دیگری هم اضافه شده که دکتر مصدق اشتباه بزرگ و تاریخی اعتماد به آمریکاییها را مرتکب شده و آنها هم از پشت به او خنجر زده و با طراحی کودتا به کمک انگلیسیها او را سرنگون میکنند. البته یکسری مفروضهای دیگر هم وجود دارد که عمدتا بعد از انقلاب اضافه شدهاند. ازجمله این که دکتر مصدق دچار کیش شخصیت شده و به برخی یاران از جمله آیتالله کاشانی و متحدان خود پشت میکند، مجلس را منحل میکند، با روحانیت و جریانات اسلامگرا ازجمله فدائیان اسلام و دیگران همراهی نمیکند و قسعلیهذا.
پرداختن به تکتک این موارد در ورای یک یادداشت کوتاه برای خوانندگان «شرق» قرار میگیرد اما یقینا روزی سرانجام باید نگاه جدیتر، واقعبینانهتر و غیر سیاسیتر به این رویداد تاریخی داشت. همه مفروضهایی که درباره رویداد ۲۸ مرداد مورد بحث قرار گرفت، تأملبرانگیز هستند. به عبارت دیگر مفروضها چه درباره خود کودتا، چه درباره اصل ملیشدن نفت، روایتهای یکسویهای هستند که گاهی با واقعیتها فاصله دارند. مشکل فقط در دور بودن بسیاری از اینها از حقیقت نیستند. برخی از آنها اساسا معلوم نیست بر روی کدام واقعیتهای تاریخی بنا شدهاند. بهعنوان مثال این که دکتر مصدق به آمریکاییها اعتماد میکند، معلوم نیست بر اساس کدام اساس و بنا بیان میشود؟ به عبارت دیگر دکتر مصدق چه تصمیمی میگیرد یا کدام سیاست را اعمال میکند که بتوان آن را مصداق اعتماد نخستوزیر به آمریکاییها ارزیابی کرد. بحث بر سر آن نیست که آیا اطمینان به آمریکاییها درست بوده و هست یا خیر؟ سخن بر سر آن است که حتی اگر فرض شود دکتر مصدق قائل به اعتماد به آمریکاییها بود، در عمل چه کرده که مصداق اطمینانکردن او به ایالات متحده به شمار رود؟
مبحث دیگری که مانند مفروضهایمان درباره ۲۸ مرداد و ملیشدن نفت تأملبرانگیز است، پرداختن به تحولات، تصمیمات و رویدادهای بعد از ملیشدن نفت است. یک ماه بعد از بهتصویبرسیدن لایحه ملیشدن نفت در مجلس شانزدهم در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، دکتر مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخستوزیری میرسد و تا ۲۸ مرداد سال ۳۲ جمعا به مدت ۲۸ ماه، زمام امور کشور را در دست دارد.
رویدادها، سیاستها و تصمیمات دولت دکتر مصدق در آن ۲۸ ماه کمتر مورد یک بررسی نقادانه و بهدور از حبوبغضهای سیاسی قرار گرفته است. مانند خود ملیشدن نفت که فرض ما بر آن است که اقدامی بسیار درست بوده، تصمیمات و سیاستهای دولت مصدق در آن ۲۸ ماه حساس و بحرانی، فرض گرفته شدهاند که همگی صحیح و بیعیبونقص بودهاند؛ در حالی که درباره شماری از آنها میتوان پرسشهای بسیار جدی مطرح کرد که بیعیبونقص بودن آنها را با اماواگرهای زیادی مواجه میکند. بر همین منوال، نقش آمریکاییها در جریان ملیشدن نفت از ابتدا تا انتهاست. همان طور که اشاره شد، حسب مفروضهای اشاره شده، آمریکاییها از همان آغاز ملیشدن نفت شمشیر را از رو برای ملت ایران بسته و در پی رویارویی با آن تصمیم تاریخی برآمدند. سرانجام هم دست در دست متحد قدیمی یعنی انگلستان، با طراحی کودتای ۲۸ مرداد بزرگترین ضربه تاریخی بر منافع ملی ایران را وارد کردند.
در این فرض هم همانند سایر مفروضها، اماواگرهای بسیاری وجود دارد که بخشهای زیادی از تصورات ما درباره عملکرد آمریکاییها را مورد سؤال قرار میدهد. برعکس باور تاریخی ایرانیان، آمریکاییها بههیچروی از ابتدای ملیشدن نفت، در مقام مخالفت و رویارویی با آن برنیامدند. آنان حتی تلاشهای زیادی هم صورت دادند تا در قالب وساطت میان ایران و انگلستان، شاید آن بحران فیصله پیدا کرده و دو کشور به یک توافقی دست یابند. راهحلها و پیشنهادهایی هم به دنبال ماهها مذاکرات مفصل و طولانی میان ایران و انگلستان پیدا میشود که ایران آنها را نمیپذیرد و اتفاقا نفس نپذیرفتن آن راهحلها، یکی از ابهامات پرمناقشه عملکرد دولت مصدق است. نگاه ایرانیان تاکنون به کودتای ۲۸ مرداد و کل ماجرای ملیشدن نفت، نگاهی پر از خیروشر و آکنده از ظالم و مظلوم بوده است. تردیدی نیست که بالاخره روزی باید نگاه واقعبینانه را جایگزین نگاه حبوبغضی ۶۶ سال گذشته کرد.»