۱. معمولیها را تشویق کنید که خارقالعاده شوند
تعداد کمی از ما آن به اصطلاح «شغل رویایی» را داریم، شغلی مثل ستارهی موسیقی راک یا یک ورزشکار حرفهای بودن. اکثر مشاغل کاملا معمولی هستند. بنابراین – به ویژه وقتی احساس میکنید کارکنانتان بیرمق، بیعلاقه، و بیاهمیت شدهاند – برای به حداکثر رساندن کاراییشان چگونه عمل میکنید؟
سبکهای رهبری سنتی حول محور کنترل متمرکز هستند. مدیران انتظاراتی را تعیین میکند و بعد بررسی میکنند تا ببینند آیا آن انتظارات برآورده شده است یا نه. با وجود این، نوع رهبری از بالا به پایین نهایتا کارساز نخواهد بود. در شرکتهای موفق امروز، تصمیمهای بیشتری در سطوح پایینتر گرفته میشود.
پیرو همین موضوع، ما باید به جای تلاش برای کنترل کردن سعی کنیم تاثیرگذار باشیم. بهترین رهبران، فارغ از این که کجای سازمان قرار گرفته باشند، آدمهای معمولی را تشویق میکنند تا از طریق کارهایی که انجام میدهند به افرادی خارق العاده تبدیل شوند.
– دوتی هرمان، مدیر عامل داگلاس الیمان، کارگزاری املاک و مستغلات با بیش از ۲۷ میلیارد دلار فروش سالانه.
۲. به عنوان یک مدیر موفق اهداف بسیار بزرگ تعیین کنید
رهبران تاثیرگذار با دیدگاهشان الهام بخش دیگران هستند و مدام به تیمشان کمک میکنند بر روی تاثیرگذارترین امور تمرکز کنند در حالی که سر و صدای مزاحم اطراف را حذف میکنند.
اهداف بزرگی تعیین کنید و به تیمتان انگیزه بدهید، سپس برای با هم رسیدن به آن اهداف یک طرح ایجاد کنید. انسانهای بزرگ با چالشهای بزرگ به هیجان میآیند. متقاعد کردن آنها برای پیوستن به مطالبهی شما در حالی که هدفتان را انجام کاری خطیر و مهم تعیین کردهاید آسانتر است.
همچنین از یک مربی بهره بگیرید! تمام بهترین تیمهای ورزشی جهان برای اطمینان از بیشترین عملکرد مربیانی دارند، بنابراین ما هم برای تیمهایمان مربیان داخلی استفاده میکنیم. آدمهایی که ستون موفقیت شما باشند، پس حمایت از آنها باید اولویت اول شما باشد.
– ملانی پرکینز، موسس و مدیرعامل کانوا (Canva)، که ارزش آن بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده میشود.
۳. بدون قضاوت کردن کارکنان را به بازخورد دادن تشویق کنید
زمانی کارل ساگان منجم گفت: «هیچ چیزی به مانند یک سوال احمقانه نیست». در حالی که این جملهی معروفی است، اکثر آدمها در باور کردن آن مشکل دارند – و اگر آدمها از سوال پرسیدن بترسند، احتمالا حتی از پیشنهاد دادن نیز واهمه پیدا خواهند کرد.
تمام کسب و کارها برای رشد کردن به پیشنهادهای مفید نیاز دارند. از کارکنان تازه وارد گرفته تا مدیران، کسانی که در خط مقدم کسب و کار شما هستند اغلب بهترین ایدهها را دارند. از طرف دیگر، میتوان دامنهی گستردهی اختیارات مدیرعاملها را محدود کرد.
یکی از راههای تشویق کارکنان به بیان عقایدشان به صورت آشکارا میتواند از طریق جلسات توفان فکری باشد. ما یک بار در هفته یک جلسهی گروهی داریم که بدون قضاوت هر ایدهای را میتوانیم به بحث بگذاریم. شعار ما این است که هیچ ایدهی بدی وجود ندارد، مگر آنهایی که گفته نمیشوند.
– لیز هررا، موسس و مدیر عامل I Build Your Brand
۴. افرادی را استخدام کنید که با فرهنگ شما سازگار باشند
هنگام استخدام، همیشه مهم است که به دنبال ویژگیهایی باشید که با فرهنگ شرکت شما سازگار هستند. در هر دوی ClickMeeting و GetResponse ما یک هدف را دنبال میکنیم: فراهم آوردن بهترین راه حلها برای مشتریانمان و لذت بردن از انجام آن. ما یک تیم هستیم و شما میتوانید امتحانمان کنید!
وقتی به دنبال آدمهای تازه هستیم که به ما ملحق شوند، همیشه دنبال کسانی میگردیم که جاه طلب باشند و روحیهی تیمی داشته باشند. اگر با تیم همراه بمانید، هرگز فقط یک مدیر نخواهید بود. شما یک مدیر موفق و رهبر با کلاس جهانی خواهید بود که برای کل شرکتتان موفقیت آفرین است، فارغ از هر نقشی که دارید.
– سایمون گرابوسکی، موسس و مدیرعامل ClickMeeting
۵. به عنوان یک مدیر موفق آدم درست را در نقش و موقعیت درست قرار دهید.
تعریف نقش یک نفر از توصیف شغل او فراتر است؛ این تعریف باید با توانایی آن فرد در آنچه واقعا دوست دارد انجام بدهد همپوشی داشته باشد. تنظیم کردن مسئولیتها با تواناییها به معنی آن است که کار بزرگی تولید میکنند، احساس رضایتمندی دارند، و از نهایت پتانسیل خود استفاده میکنند. این در مورد رهبری هم صدق میکند. هر کاری را که در «حوزهی نبوغ» شما قرار نمیگیرد یا دوست ندارید انجام دهید واگذار کنید.
ارزشهای اصلی نیز باید مهمترین بخش از ماموریت، نگرش، و فرهنگ شما باشند، تا «دوست داران شرکتتان» را جذب کنید. آنها همچنین به وضوح از انتظارات شما مطلع خواهند شد و در تصمیمگیریهایی که شرکتتان را پیش خواهند راند احساس قدرت خواهند کرد.
– جس لنوول، یک دهه کارگزار معماملات ملکی و موسس The Listings Lab for Realtors ؛ که ظرف پنج سال یک کسب و کار ۷ رقمی ساخت که بیش از ۳۰۰ میلیون دلار فروش ملک داشت.
۶. به عنوان یک مدیر موفق سعی کنید اعضای تیمتان را بشناسید
برای آنکه رهبر بزرگی باشید، باید زمان زیادی را با تیمتان بگذرانید. کارکنان شما باید بدانند که به آنها اهمیت میدهید و متعهد هستید که به آنها کمک کنید. موفقیتهای آنها را قدر بدانید و به آنها کمک کنید به موفقیتهای جدید دست پیدا کنند. سعی کنید پی ببرید چه چیزی به آنها انگیزه میدهد. از تیمتان دربارهی خانوادهشان، علائقشان، امیدها و رویاهایشان بپرسید. با در اختیار داشتن چنین اطلاعاتی، بهتر میتوانید آنها را در تعیین هدفهای والاتر و بهبود پیوستهی عملکردشان توانا سازید.
بخشی از شناختن تیمتان شامل این میشود که بگذارید آنها هم شما را بشناسند. نشان بدهید که چقدر آنها را دوست دارید. هالووین گذشته، من همه را تشویق کردم که لباس مخصوص بپوشند. من هم با پوشش و کلاه گیس مدونا، آرایش و کلی زلم زیمبو به آنها ملحق شدم. مثل یک الگو و سرمشق رهبری کنید، به اهدافتان دست پیدا کنید و نشان بدهید که هر چیزی در زندگی ممکن است.
– کریگ هندلی، موسس و مدیرعامل ListenTrust.
۷. به کارکنانتان این قدرت را بدهید که از «حوزهی نبوغ» خود فراتر بروند
در جهان امروز، تمرکز از هوش اهمیت بیشتری دارد. وقتی یک فرد موفق بر «حوزهی نبوغ» خود تمرکز و کار میکند، ورق را به نفع خودش بر میگرداند. چگونه میتوانید کاری کنید که افراد موفق بر حوزهی نبوغ فردی خود تمرکز کنند؟
پاسخ ساده است: تواناییهایشان را با ظرفیتهایشان هماهنگ کنید. همهی ما تواناییهای متعددی مانند فروش، حل مسئله، یا مهندسی داریم. اما، زمان ما محدود است – و در نتیجه، ظرفیتها هم محدود میشوند. به عنوان رهبر، کار اصلی ما آن است که مطمئن شویم تیمهای ما بیشتر وقتشان (ظرفیت) را روی کار در حوزهی نبوغ (توانایی) صرف میکنند.
برای پیدا کردن حوزهی نبوغتان، با پرسیدن این سوال شروع کنید که «اگر این ماه هر روز فقط بتوانم دو ساعت کار کنم، وقتم را صرف چه کاری خواهم کرد؟» این پرسش همیشه به شما کمک میکند یک یا دو مهارت را که کاری میکنند به پتانسیلهای واقعی خود دست پیدا کنید پیدا کنید.
– شاررام سریواتسا، سرمایهگذار فرشته و مدیر عامل Kingston Lane
۸. یادتان باشد که رهبری یک شغل درونی است
برای آن که یک مدیر موفق و رهبر استثنائی باشید باید روی خودتان کار کنید، هوش هیجانی و شهودی خود را تقویت کنید، و ریسکهای جدی انجام دهید. این یک شغل درونی است.
وقتی با شرکتها مشورت میکنم، متوجه یک سری اشتباهات درجه ۳ رایج میشوم. یکی از آنها به دلیل این رخ میدهد که رهبران به خاطر نفس خود، ترس، مقاومت در برابر تغییر یا عدم تمایل به ریسک کردن اقدامی نمیکنند؛ بعضی دیگر وقتی اتقاق میافتد که به اعضای تیم خود قدرت و اختیار لازم را نمیدهند.
هوش هیجانی مهارتی پرورش یافته است که آگاهی عاطفی، ذهن آگاهی، و مهربانی را کنترل میکند. با تنظیم کردن عواطفتان و خواندن عواطف سایرین، تفکر خارج از چارچوب کارآمد رخ میدهد که به حل مسئلهی درخشان و حرفهای منجر میشود. هوش شهودی یک نوع هوش انسانی تکاملی بسیار دقیق است که به مهارت در درک آنی چیزها منجر میشود، بدون آنکه اطلاعاتی در اختیار یا به استدلال تحلیلی آگاهانه نیاز داشته باشیم.
ادراک عاطفی و شهودی خود را برای تفکر خارقالعادهای آماده سازید که در عین بهبود خط کف مالیتان به شما پیشنهاد میدهد عملکرد در چارچوب چارت سازمانی یا کسب و کار را پشت سر بگذارید.
شما چطور این کار را انجام میدهید؟ یک محیطی ایجاد کنید که سرشار از کنجکاوی، خلاقیت، مثبتگرایی، و ابتکار باشد. به آنچه به اعضای تیمتان انگیزه میدهد گوش کنید و آن را یاد بگیرید. سعی کنید بفهمید نبوغ و توانایی آنها در چیست و چگونه از آن استفاده میکنند. یادتان باشد که ابداعات و هوش و نبوغ اعضای تیم را همیشه تشویق و قدردانی کنید.
منبع: entrepreneur