«شک نداشته باشید نحوه لباس پوشیدن شما در موفقیت اجتماعیتان میتواند مؤثر باشد. هر کسی با لباس پوشیدنش مشغول ارسال پیام به دیگران است؛ حتی اگر خودش نسبت به این پیام آگاه نباشد. لباس از اساس، یک رسانه است.»
لیدا فتحی- عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور- درباره اینکه هرکجا چه لباسی بپوشیم، یادداشتی در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار داده است، که در ادامه آن را میخوانید.
همپای سیر بودن، داشتن سرپناه، برهنه نبودن و پوشیده بودن از دغدغههای اولیه آدمی بوده است و هست. آدمی خیلی زود یاد گرفته است که خود را بپوشاند. برهنگی برای او همچون تنبیه، عذاب و شکنجه مطرح بوده است. آدم و حوا پس از خطا کردن دچار برهنگی شدند. ممکن است این ماجرا که چهار بار (سه بار در سوره اعراف و یکبار در سوره طه) در قرآن آمده است نمادین باشد ولی صورت ظاهر ماجرا خیلی روشن میگوید که: «ای فرزندان آدم! شیطان شمارا نفریبد، آنگونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد!» (آیه ۲۷ سوره اعراف) و یا «از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان پدیدار شد و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها میچسبانیدند. آدم در پروردگار خویش عاصی شد و راه گم کرد. » (آیه ۱۲۱ طه) سخن از داشتن لباس، از دست دادن آن و بعد پناه بردن به برگ درخت بازهم برای پوشاندن خود است. در این آیات حرف از سرما و گرما نیست. (چنانکه آیات دیگر قرآن با موضوع لباس نیز به آن هم چون ابزاری برای محافظت از سرما و گرما نگاه نکرده است.) بلکه ماجرا پوشاندن شرمگاه است. در مقابل این خاطره تلخ قرآن لباسهای نیکو را چون پاداش بهشتی در چند جا معرفی کرده است مثلاً: «جامههایی از ابریشم نازک و ابریشم ستبر در بر کرده، رو به روی یکدیگرند» (آیه ۵۳ سوره دخان) و یا « بهشتهای عدن که واردش شوند و در آنجا به دستبندهایی زرین و مروارید آراسته شوند و لباس آنان در آنجا ابریشم است» (آیه ۳۳ سوره فاطر) و باز در این آیه که حتی رنگ لباس بهشتیان هم گفته شده است: «ایناناند که بهشت [های] عدن دارند که جویباران از فرودستشان جاری است و در آنجا به دستبندهای زرین آراسته شوند و جامههای سبزرنگ از پرنیان [نازک] و ابریشم ستبر بپوشند و در آنجا بر تختها تکیه زنند، هم پاداشی نیکوست و هم مجلسی نیکو» (آیه ۳۱ سوره کهف) بهروشنی معلوم است که داشتن یا نداشتن لباس از سرآغاز ظهور بشر بر کره خاک از سویی و از طرف دیگر چه بودن و چگونه بودن لباس از سوی دیگر پدیدهای نیست که بشود از آن گذشت.
خداوند مهربان لباس را چون نعمتی که خود برای آدمی فرستاده است در قرآن عظیم معرفی میکند و میگوید: «ای فرزندان آدم، بهراستیکه برای شما لباسی پدید آوردیم تا هم عورت شما را بپوشاند و هم مایه تجمل باشد، ولی لباس تقوا بهتر است، این از آیات الهی است باشد که پند گیرند.» (آیه ۲۶ سوره اعراف) در اینجا به جز پوشاندن عورت، به کارکرد تجمل و زیبایی لباس تصریح شده است. نکته جالب اینکه خدای دانا دستکم در دو آیه دامنه فشن را بازتر نیز کرده است و به زیورهای برکشیده شده از دریا نیز اشاره میکند (آیات ۱۴ سوره نحل و ۱۲ سوره فاطر) و این غیر از اشاره مکرر به زینتهای زرین و سیمین اهل بهشت است. نمونه آنکه: « بر تنشان جامههایی است از سُندس سبز و استبرق و به دستبندهایی از سیم زینت شدهاند و پروردگارشان از شرابی پاکیزه سیرابشان سازد.» (آیه ۲۱ سوره انسان)
حال با همین نگاه اگر بخواهیم درباره پوشیدن لباس بهطور روزمره صحبت کنیم، میشود به آیه ۲۶ سوره اعراف برگردیم؛ جایی که میگوید: ولی لباس تقوی بهتر است. چطور میشود لباس تقوی بر تن کرد؟ تقوی را در فارسی پرهیزگاری ترجمه کردهاند. این واژه پرهیزگاری با واژه فرهیختگی و در اصل پرهیختگی همریشه هستند. فرهیخته کسی است که از بدی پرهیز میکند. فرهیخته از بیتعادلی پرهیز میکند. تقوی از مقوله کیفیات است که در کنار نظم قرار میگیرد که از جنس کمیات است. کسی که بهموقع سر کارش حاضر میشود، منظم است و کسی که کارش را درست و رضایتبخش انجام میدهد، متقی است. پس برای منظم بودن و متقی بودن لازم میشود نسبت به کمیات و کیفیات کار آگاه بود بدون آگاهی هیچکس نمیتواند نظم یا تقوی داشته باشد و بدیهی است که این آگاهی یا ذاتی و فطری است و یا از پیرامون گرفته میشود.
لباس پوشیدن در موقعیتهای مختلف هم پیشنیاز آگاهی است. با آگاهی نسبت به موقعیتهاست که میشود از شلختگی پرهیز کرد و درست و باسلیقه تنپوشی را برگزید. به نظر میآید که بخشی از این آگاهی خیلی غریزی نزد همه باشد مگر اینکه جامعه اینقدر بیمار شده باشد که توان تحلیل موقعیت بهکلی از بین رفته باشد. مثلاً فرض کنیم ابزار بدنسازی به عنوان یک ورزش همگانی در بسیاری از اماکن عمومی و بوستانهای ایران هست. حالا اگر کسی با لباس مجلسی که معمولاً در عروسی میپوشند برود با این وسایل ورزش کند، احتمالاً اولین کسی که خواهد خندید خودش باشد. با چنین لباسی کوه نمیروند و حتی رئیسجمهور هم لباس ورزش میپوشد و کوه میرود.
«هی جلوی زنتان از این زیرپوش آبیها نپوشید!»
اگر بخواهیم موقعیتها را تقسیمبندی کنیم درکلیترین تقسیمبندی به لباس برای اوقات خلوت و اندرونی و لباس برای حضور در جمع و بیرونی میرسیم.
از اتفاق به گمانم پوشیدن لباس در خلوت هیچ اهمیتش کمتر از لباس اجتماع نیست. پوشیدن لباس راحت ولی مرتب، لباسی که اگر مثلاً همسایه در زد شما از پوشیدن آن معذب نباشی احترامی است که هر کس به خودش گذاشته است. اینکه اعضای یک خانواده همیشه پیش هم هستند دلیلی بر این نیست که لباس نادرست بپوشند. به قول کُمدینی در یک استندآپ «هی جلوی زنتان از این زیرپوش آبیها نپوشید!» آراستگی اعضای خانواده نزد هم یقیناً در کیفیت زندگی آنها نقش بازی میکند و به قول معصوم علیهالسلام خیرکم خیرٌ لاهله بهترین شما بهترینتان است نزد خانوادهاش. پس داشتن لباسهای آراسته ولی راحت بهاندازه کافی در خانه اهمیتی همپای داشتن لباسهای مناسب اجتماع دارد.
نکته دیگر که معمولاً به طور بدیهی رعایت میشود داشتن لباس راحت ولی رسمی در مهمانیهای صمیمانه است. حفظ تعادل بین رسمی بودن و راحت بودن نکتهای است که رعایت آن ابزاری برای کنترل رفتارهای بعدی با نزدیکانتان است. اگر شما با پیژامهی راهراه جلوی کسی نشستی و غذا خوردی که به شما نزدیک است اشکالی ندارد ولی بعد اگر او حرفی را زد که از مرزهای خودش جلوتر آمده بود، باید بدانیم که ما خودمان برای او سیگنال فرستادهایم. بدیهی است که جوامع مختلف و گروههای مختلف خودشان میتوانند این مرزها را شناسایی و تعریف کنند. مثلاً ممکن است در خانوادهای پوشیدن شلوارک در مهمانی موجب اختلال در رفتار جمعی نشود ولی در خانوادهای حتی پوشیدن شلوار تریکو مرزها را بشکند. این است که آگاه بودن در لحظه را باید حفظ کرد.
پوشیدن لباس در اجتماع طبیعتاً گونه گونی زیادی دارد. میرویم سر کارمان؟ کارمان چی هست؟ میرویم تفریح کنیم و گردش؟ میرویم ورزش؟ میرویم مسجد؟ میرویم دل کسی را به دست آوریم؟ محل قرار کجا هست؟ شک نداشته باشید نحوه لباس پوشیدن شما در موفقیت اجتماعیتان میتواند مؤثر باشد. هرکسی با لباس پوشیدنش مشغول ارسال پیام به دیگران است حتی اگر خودش نسبت به این پیام آگاه نباشد. لباس از اساس یک رسانه است. چیزی که پیام دارد. یک معمم که لباده میپوشد فرق دارد با معممی که قبا میپوشد. رهبر ایران پس از رسیدن به رهبری لباده نپوشیدند. اکبر هاشمی رفسنجانی همیشه قبا میپوشید و دستکم من عکسی با لباده از ایشان ندیدم.
سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی لباده میپوشند و پیدا کردن لباس با قبا از این دو نفر سخت است. سیدحسن خمینی غالباً با قبا دیده میشود ولی ندرتاً لباده هم پوشیده است. چنانکه پسرشان سید احمدخمینی با لباده به کسوت معممان در آمد. اینها همگی حاوی پیام است.
رئیسجمهور پیشین لباسهای پرشمار و متنوعی داشت و عکسهای او از دوره سفرهای استانی نشان میدهد که به اهمیت لباس آگاه بوده است و آلبومی متنوع از انواع لباس ایرانی بر تنش میشود دید. پوشیدن کاپشن در جلسات رسمی و غیررسمی مستقیماً حاوی پیام روشن سرراستی برای آحاد جامعه بود.
به همین قیاس اگر میخواهید زندگی باری به هر جهت نداشته باشید باید نسبت به لباس پوشیدن خود در حد تواناییتان آگاهانه و با اراده عمل کنید. یادتان باشد که در برخی از کتابهای فنون و تکنیکهای موفقیت نخستین گام را خریدن لباس مناسب با نخستین درآمدها میدانند.
نه از نداشتن پول کافی، که از ناآگاهی و بیسلیقگی
متأسفانه در بالاترین سطوح اجتماعی این آگاهی، گاهی کم است. بارها افرادی در حد معاون وزیر و مدیرکل با تگ لباس روی آستین کت، جوراب کوتاه یا کفش بد رنگ، ناهماهنگ در برنامههای تلویزیونی حاضر شدند. این موضوع نه از نداشتن پول کافی که از ناآگاهی و بیسلیقگی است. نکته مهم دیگر این است که رعایت این موارد چرخهای یک صنعت، یعنی صنعت مدولباس را میگرداند.
اگر عکسهای آخرین عروسی سلطنتی بریتانیا را که اخیراً برگزار شد، نگاه کنید، متوجه میشوید تمام مردان از مد روز تبعیت و در واقع پشتیبانی کردند. در این شیوه کت، پیراهن، جلیقه، شلوار، کفش، کراوات، کلاه احتمالی هرکدام به رنگی ولی درنهایت تناسب با هم هستند و هارمونی چشمنوازی دارند. چنین مراسمی مثل لوکوموتیو باعث پیش راندن صنعت لباس در بریتانیا و حتی جهان میشود چون چشم مصرفکننده به اینجور مراسم است.
با یک جستوجو ساده اینترنتی مثلاً با «کجا چه بپوشیم» انبوهی نوشته ظاهر میشود که مصرفکننده علاقهمند به درست پوشیدن را راه نمایی میکند. اما مهم آگاهی و انتخاب است. یادم هست مرد بزرگواری در اصفهان (و بگذار نام ببرم: شهید مهران حریرچیان) وقتیکه در همهجای ایران شلوارهای پیلیدار رایج بود شلوار راسته میپوشید. از اتفاق این امر باعث تشخص او در چشم دیگران و دستکم من میشد. کسی که سلیقه خودش را بر سلیقه اجتماع ترجیح میدهد و آزاری هم برای دیگران ندارد. پیدا کردن نقطه تعادلی راحت بودن خود و آزار ندادن دیگران ممکن است سخت باشد ولی ممکن است و یادمان باشد گاهی رعایت نکردن قاعده رایج همگانی ممکن است، باعث فرصت سوزی برای ما شود. اگر از دست دادن فرصت برایتان مهم نیست جوری عمل کنید که دلتان میخواهد وگرنه قواعد را بپذیرید و اجرا کنید و البته برخی قواعد هست که به نظرم همه آن را قبول دارند مثل اینکه به خودت و به بقیه احترام بگذار. بالاخره فصل مشترکی برای معنی احترام نزد همگان پیدا میشود.