«همایون شجریان و علیرضا قربانی نه فرهاد مهرادند و نه فریدون فروغی. خودشان هم چنین داعیه ای ندارند. علم مبارزه با سرمایه داری و حمایت از رنجکشان را هم بر دوش نگرفته اند. دو خواننده اند با متر و معیارهای هنری مقبول و مورد عنایت مخاطب عام و تا حدودی خاص. توفیقی که هنرمندان اندکی به آن دست می یابند. لگد و لجن پراکنی به سمت آنها نه تنها هیچ ربطی به عدالت خواهی ندارد بلکه عین بی عدالتی است و امداد رساندن به ابتذالی که از شش جهت بر ما باریدن گرفته است.»
به گزارش رتبه آنلاین از ایسنا، سیدعبدالجواد موسوی، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: «در همین تیتر مطلب تکلیف را روشن کردهام که اگر حوصله خواندن نداشتید بدانید از چه موضع و منظری می خواهم به این ماجرای احمقانه اخیر نگاه کنم.
آن که سودای عدالت در سر ندارد هر که هست و هر چه هست از آدمیت بهره چندانی ندارد و در بهترین حالت در زمره اولئک کالانعام قرار میگیرد اما آن که از عدالت دکان دونبش خودفروشی می سازد و وقاحت و دنائت را به جای دادخواهی عرضه می کند مصداق تام و تمام بل هم اضل است.
مدت هاست تصمیم گرفته بودم چیزی ذیل عنوان چپ چرک بنویسم و بگویم: اگر بسیاری از چپ ها انسان های شریفی بودند که بی عدالتی و تبعیض را برنمی تابیدند و صادقانه و عاشقانه جان و مال و جوانی شان را فدای آرمان هایشان می کردند امروزه مرد رندانی یافت شده اند که با دعوی عدالت خواهی کاری جز تخلیه عقده های حقیرانه خود ندارند. بی هنرانی که در هنرمندان به چشم کینه و عداوت می نگرند و زبونانه در کمین نشسته اند تا اندک لغزشی از آنان سر زند بلکه فرصتی یابند به دشنه و دشنام از پایشان درآورند.
این موجودات چپ نما که در حقیقت احوالاتشان یادآور این مصراع حکیمانه است: چپ آواز افکند و از راست شد، ویژگی های غریبی دارند که مهم ترینشان غریب کشی است. معمولا به کسانی دشنام می دهند که حافظان وضع موجود نیز از آنها دل خوشی ندارند.
در پس و پناه قدرت پنهان می شوند و نعره هل من مبارز سر می دهند. به کسانی حمله ور می شوند که نه تنها هزینه ای برایشان نمی آورد بلکه مفت و مجانی آنها را در مقام اپوزسیون می نشاند و تشویق و تایید بس بسیاران را در پی دارد. چپ چرک اگر چه خودش یک روز هم مشقت و سختی یک کارگر را تجربه نکرده اما مدام از حق و حقوق کارگران دم می زند.
بی مناسبت و با مناسبت حق و حقوق یک فوتبالیست و هنرپیشه و مهندس و کارخانه دار را با حقوق یک کارگر مقایسه می کند و با ضرب و تقسیم های کودکانه سعی می کند احساسات عوام الناس را برانگیزد و پروژه دوقطبی سازی چندش آورش را گسترش دهد تا آتش نفرت و کینه را در دل فرودستان شعله ور کند و خود از دور به تماشای جنگ و آشوب و نزاع میان بی گناهان بنشیند.
و کیست که نداند عدالت به معنای حقیقی اش نه برابری حقوق کارگر و کارخانه دار که قرارگرفتن هر چیزی در جای خویش است. که رسیدن حق به حقدار است. که بهره بردن همه آدمیان از حقوق حقه و اولیه انسانی است.حالا سوژه جدید این مدعیان چپ اندیشی جدید چیست؟
همایون شجریان و علیرضا قربانی. دو هنرمند عزیزی که اگر چه اهل فن حق دارند و می توانند و باید درباره آثارشان چند و چون کنند اما با هیچ گز و معیاری مسحق این همه بی مهری و بی ادبی نیستند؛ آن هم صرف این که برای تبلیغ آلبوم جدیدشان پا به یک ساختمان مجلل گذاشته اند. من نه پا به آن ساختمان گذاشته ام و نه اصلا می دانم آن خراب شده کجاست و شاید اگر در مقام مشاوره از من می پرسیدند که چنین مکانی برای تبلیغ آلبوم مناسب است یا نه، با آن مخالفت می کردم اما آن مکان هر جا هست و متعلق به هر کس این میزان عصبانیت و متورم شدن رگ گردن معنا نمی دهد. همایون شجریان و علیرضا قربانی نه فرهاد مهرادند و نه فریدون فروغی. خودشان هم چنین داعیه ای ندارند. علم مبارزه با سرمایه داری و حمایت از رنجکشان را هم بر دوش نگرفته اند. دو خواننده اند با متر و معیارهای هنری مقبول و مورد عنایت مخاطب عام و تا حدودی خاص. توفیقی که هنرمندان اندکی به آن دست می یابند. لگد و لجن پراکنی به سمت آنها نه تنها هیچ ربطی به عدالت خواهی ندارد بلکه عین بی عدالتی است و امداد رساندن به ابتذالی که از شش جهت بر ما باریدن گرفته است.»