یک مجسمهساز معتقد است که «کمتر به ساخت مجسمه یا اِلِمان برای خبرنگاران مطرح علاقه نشان داده میشود؛ چراکه خبرنگار جریانساز خلاف جهت حرکت میکند و این امر خیلی به کام دولتها خوش نمیآید که بخواهند چنین فردی را با ساخت مجسمه برای او در جامعه مطرح کنند.»
به گزارش رتبه آنلاین، اگرچه علم ارتباطات در ایران سابقهای چندان طولانی هم ندارد، اما مطبوعات و روزنامهنگاری در ایران انقدر پیشینه داشتهاند که در این سالها بتوان ساخت یک المان شهری مناسب یا سردیسی از چهرههای تاثیرگذار در حوزه خبر و ارتباطات را انتظار داشت.
در این سالها حتی مجسمه دکتر معتمدنژاد که از او به عنوان پدر علم ارتباطات یاد میشود، با کیفیت درخور این شخصیت بزرگ عرصه رسانه، ساخته نشد. این تندیس پس از مرگش در دفتر او در دانشگاه علامه طباطبایی نگهداری میشود و مسلما کمتر کسی تاکنون با این مجسمه برخورد داشته است.
البته در شهرهایی مثل ایلام یا سنندج در مقطعی برای نصب المان خبرنگار تلاشهایی شد و صدالبته که چندسالی است شهرداری به مناسبت روز خبرنگار بنرهایی را در نزدیکی ساختمان رسانهها، برای تقدیر از تلاشهای خبرنگاران نصب میکند، ولی ساخت سردیسی از چهرههای تاثیرگذار عالم خبر و رسانه و یا حداقل محمود صارمی که روز خبرنگار به یاد او نامگذاری شده است، در کنار نصب المانی شهری به احترام خبرنگار، تاکنون آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است.
در همین راستا خبرنگار ایسنا با هادی عربنرمی که در پروژههای مختلف مجسمهسازی شهری شرکت داشته و یکی از اعضای انجمن مجسمهسازان ایران است، تماس گرفت و پرسید که آیا تا به حال نشان یا سردیس خاصی برای خبرنگاران ساخته شده است و اگر نه، علت چیست؟
او میگوید: ساخت المان شهری برای خبرنگاران باید به سفارش سازمان زیباسازی شهری یا شهرداری صورت بگیرد و معمولا خود سازمانهای دولتی و انجمنهای مربوطه باید آن را پیگیری کنند. تا جایی که به خاطر دارم بیشتر از چهار سال پیش تعدادی مجسمه برنزی از خبرنگاران شهید ساخته شده است. به من نیز پیشنهاد ساخت یکی از مجسمهها داده شد ولی چون در آن زمان شرایط سفارش دادن غیرحرفهای بود، قبول نکردم. البته به یاد ندارم که در آن زمان از کدام خبرنگاران مجسمه ساخته و در کجا نصب شد. ولی تا به حال ندیدهام که المانی برای «خبرنگار» ساخته شود.
از عربنرمی سوال میکنیم که چرا ساخت المانی برای «خبرنگار» دغدغه هنرمندان نبوده است، که چنین پاسخ میدهد: این گونه موضوعات کلی هستند و یک هنرمند دغدغههای وسیعتری دارد که آنها را ترجیح دهد و شاید اصلا به چنین موضوعی توجه نکند. اینکه یک هنرمند بخواهد هر بار به یک صنف بپردازد کار وقتگیری است. موضوعات مهمتری برای هنرمندان هست که بخواهند به آن بپردازند؛ از طرفی اگر مثلا مجسمهای برای خبرنگاران ساخته شود ممکن است صنف پزشکان یا نویسندگان بگویند که چرا برای ما ساخته نشده است؟ در کل موضوعاتی برای هنرمندان قابل توجهتر است که شامل تمامی اقشار جامعه و بدون محدودیت زمان و مکان باشد.
به او میگوییم که ما در هر صنفی مانند سینما، موسیقی، تئاتر و … مشاهیر خاصی را داریم که هر کدام به نوبه خود در جامعه تأثیرگذار بودهاند و ساخت و نصب سردیس یک فرد مهم در هر کدام از این حوزهها میتواند به شناساندن او و روش فکریاش به جامعه اثرگذار باشد. با چنین نگاهی قطعا در بین خبرنگاران نیز افراد اثرگذاری بودهاند که لازم است افکار و عملکردشان را به جامعه القا کنیم.
او در پاسخ به این نکتهها توضیح میدهد: در چنین حالتی دو موضوع دخیل است. یک اینکه اگر به تاریخ مجسمهسازی نگاه کنید، متوجه روند کندی که طی کرده و سپس وارد جریانات جدید شده است، خواهید شد. از طرفی، شرایط ساخت مجسمه سخت است؛ چون به زمان و هزینه زیادی نیاز دارد. همچنین شرایط نگهداری خاصی میخواهد و عرضه آن نسبت به نقاشی یا عکس کار سختتری است.
این مجسمهساز ادامه میدهد: به همین دلیل اگر هم کاری ساخته شود ولی شرایط سیاسی ایجاد بهرهبرداری ندهد، اثر در همان جا خاموش میماند. وقتی که از اجازه حاکمیت برای ساخت سردیس خبرنگاران صحبت میشود، منظور این است که یک خبرنگار زمانی مطرح میشود که کارهای متفاوتی انجام دهد و به نوعی بتواند جریانسازی کند. کار خبرنگاری در فضای سیاسی واقعا خطرناک است و زمانی که یک خبرنگار در چنین جریانی کار میکند، اگر هنرمند بخواهد از او اثری بسازد برایش دردسرساز خواهد شد. مگر اینکه خود هنرمند نیز همانند خبرنگار شجاعت به خرج دهد و مشکلاتی که ممکن است برایش به وجود آید را به جان بخرد.
او در عین حال بیان میکند که خلق اثر هنری با موضوع خبرنگار در حوزههای دیگر میتواند راحتتر باشد؛ مثلا در حوزه کاریکاتور که کارشان نقد است راحتتر میتوانند این کار را انجام دهند.
عربنرمی با بیان اینکه مجسمههایی در فضای شهری کار میشوند که حکومت نسبت به ساخت آنها مایل باشد، اضافه میکند: گمان نمیکنم در ایران رغبت خاصی برای ساخت المان یا مجسمه شهری برای صنفی مانند خبرنگار وجود داشته باشد؛ چراکه حضور مجسمه در فضای شهری دو حالت دارد؛ یا برای تزئین شهر است که ممکن است به سراغ مشاهیری بروند که معنای خاصی برای حکومت ندارد و تنها در فرهنگ مردم اثرگذار بودهاند یا اینکه بخواهند با مجسمه هدف خاصی را به مردم القا کنند که این امر در گذشته بیشتر دیده میشده؛ چراکه در حال حاضر رسانهها قدرت بالاتری پیدا کردهاند و میتوان توسط آنها تبلیغات مورد نظر حاکمیت را انجام داد و مجسمه این کارکرد خود را از دست داده است.
او ادامه میدهد: اگر بخواهند مجسمه خاصی از یک خبرنگار بسازند، به سراغ کسی میروند که برایشان سودی داشته باشد، نه کسی که برایشان دردسر به همراه دارد؛ زیرا در واقع خبرنگارانی مطرح میشوند که خلاف جهت حرکت میکنند.
از این مجسمهساز سوال میکنیم که چرا حداقل برای محمود صارمی یک مجسمه ساخته نشده است؟ این پرسش را مطرح میکند که آیا این فرد از نظر خود خبرنگاران کار خیلی خاص و مطرحی کرده است؟ سپس پاسخ میدهد: گمان نمیکنم اینگونه باشد؛ در کل قصد داشتهاند روزی را به نام خبرنگار بگذارند و از این شخصیت به طور نمادین برای نامگذاری این روز استفاده کردهاند. در خیلی از دولتها این امر را داریم که مثلا یک پرستار که خیلی در حرفه خود شناخته شده هم نبوده در یک سانحه کشته شده و به صورت فرمالیته روز پرستار را به نام او میگذارند یا اینکه آن از او به عنوان یک برند برای آن صنف استفاده میکنند، گرچه که آن پرستار کار خاصی نکرده و تنها در آن شرایط قرار گرفته است.
او همچنین در پاسخ به اینکه چرا حداقل المانها و مجسمههایی که ساخته و در شهر قرار گرفته میشوند، دارای کیفیت نیستند؟ اظهار میکند: این امر در گرو چند مسئله است؛ یکی اینکه پروسه سفارش کار شهری کلا در ایران اشتباه اتفاق میافتد و روند درست ساخت یک مجسمه را در مراحل انجام کار در نظر نمیگیرند. این امر در شهرستانها به طرز فاجعهای خیلی اشتباهتر است. چون این امر در نظر گرفته نمیشود، مراحل کار حرفهای نمیتواند با شرایطی که برای یک هنرمند درنظر گرفته شده است، هماهنگ شود. حال این موارد باعث میشود که از همان ابتدا هنرمند اشتباه برای کار انتخاب شود و اگر هم هنرمند توانا انتخاب شود؛ مراحل کار به گونهای برنامهریزی شده که کیفیت کار او پایین میآید.