پریسا شیرخانی / پژوهشگر
روزشمار تاریخ این روزها نقض عهدهای رییسجمهور تاجر مسلک آمریکا را به نظاره نشسته است؛ رویهای که اگرچه از سوی رییس جمهور یک ساله آمریکا مسبوق به سابقه است،با این حال گره کوری را در عرف دیپلماسی دنیا ایجاد کرده است.رییسجمهوری که بارها ثابت کرده جز به حساب وکتاب وسودخودنمی اندیشد،جهان و حتی همپیمانان خود را درمعاهدات بین المللی با چالش مواجه کرده است.
یکی ازمهم ترین مسائل در حوزه سیاست خارجی آمریکا چه در زمان انتخابات و چه پس از آن رویکردسیاستمداران آن در قبال ایران بوده وبا وجود پیوندی به نام برجام چند سالی است که موضعگیریها در رابطه با ایران حول این محوراست.به طور کلی همواره دو نگاه متفاوت در مواجهه با دیگر کشورها از سوی آمریکا وجود داشته است: دموکراتهایی که تلاش داشتهاند با ایجاد ارتباطات پیچیده با دیگر کشورها امکان وقوع جنگ را کاهش دهند و جمهوریخواهانی که با خروج از پیمانهای جهانی و کاهش ارتباطات بینالمللی، تنش را در جهان افزایش داده و تلاش داشتهاند که با دیپلماسی تسلیحاتی با دیگر کشورها صحبت کنند.در مقابل این گروه در داخل ایران نیزعدهای،در سخن، آمریکا را دشمن و اقداماتش را مذموم میدانند اما در عمل، لبیکگویان به استقبال مواضع رادیکال آن میروند.همان ها که به وقت نیاز، آب به آسیاب دشمن میریزند به طوری که اگر آمریکا از پیمان خارج شد، سرخوش از آنچه پیش آمده این سند خیانت را به گمان خودشان در خانه ملت به آتش میکشند غافل از اینکه نقض عهد از سوی آمریکا نمیتواند گواه غلط بودن خطمشی مذاکرهکنندگان ایرانی و تیم وزارت خارجه در مساله برجام باشد. پرواضح است که تعامل با دنیا ازملزومات گشایش در اقتصاد ایران وجاری شدن سرمایه به این بازارمنوط به حفظ روابط متعادل با جهان است.حفظ تعاملات با دیگرکشورها به ویژه کشورهایی که در مساله برجام برخلاف سنت گذشته درکنار ما بوده اند،در گرو تامین امنیت و ثبات بازار ایران است و تصویری که امنیت را در اذهان دیگران درخصوص ایران تعریف میکند، میتواند بسیار متاثر از موضعگیریهای رادیکال عدهای در داخل باشد؛اقداماتی نظیر آتش زدن پرچم کشور دیگر در مجلس میتواند متحدان ما را به این نتیجه برساندکه ظریف مرد بازی با کلمات است و در عمل سیاست خارجی ایران در جایی جز وزارت خارجه تعیین و تبیین میشود.به این ترتیب با تحریمی پنهان،مزید بر آنچه پیش رو داریم مواجه خواهیم شد؛ تحریمی که از جنس قطع روابط است. سنجیده آن است که اگر بناست میان ما و کشورعهد شکن در این معاهده یکی به انزوا کشیده شود،ما نباشیم. چرا که دیر یا زود اروپا میان پذیرش سیاست های دیکته شده از سوی آمریکا و تامین منافع خود باید یکی را انتخاب کندو این گزینش به شدت تابع مواضع اتخاذ شده از سوی سیاستمداران ما خواهد بود.بر کسی پوشیده نیست که تمایل اقلیتی به تبدیل شدن ایران به دشمن خطرناک در افکارعمومی دنیا خواست و مطلوب مردم ایران نیست و روحانی با این پیش شرط ريیس جمهور ایران شدکه از دریچه گفتوگو و مذاکره به جنگ مشکلات چه داخل و چه خارج از كشور برود،عزتمندانه بر سر مواضع این ملت چانه بزند و از تلاش فرسایشی برای اثبات حقانیت بپرهیزد. از این رو شرایط پیش آمده سنگ محکی بر اصالت گفتمان آشتیجویانه و اتخاذ تصمیمات شایسته به اقتضای شرایط،رویشی در جبهه امیدواران به سیاست تدبیروامید خواهد بود.
آنچه مهم است اینکه به دور از شتاب زدگی،تبعات منفی خروج آمریکا از برجام را به طریقی حساب شده با پیامدهای مثبت گسترش مناسبات با اروپا پر کنیم، به این منظور باید ملزوماتی را بپذیریم؛ ازجمله آن که به جای سخنانی چون «تحریم بر ما اثری ندارد» یا «یک وعده غذا خوردن در شبانه روز»، آثار کوتاه مدت و بلند مدت این خلأرا بررسی كنيم و برای آنها کارشناسان را به کار گیریم.این امر نه فقط درحوزه کار دولت به بهانه انتخابی بودن است بلکه باید همه ارکان قدرت تلاش کنندچرا که خود دولت هم اذعان کرده حتی توان نگهداشتن یک پیام رسان را هم ندارد اگر عدهای نخواهند.از طرفی اگر بناست به امری قداست داده و حق شمرده شود آن نه انرژی هستهای بلکه رفاه مردم خواهد بود؛ همان جماعتی که سفره زندگیشان نگران نوسانات بازار است.
در این روزها کم نشنیدهایم از گرانی اجناسی چون مواد غذایی یا دارو به بهانه افزایش دلار،افزایشی که اگر مهار نشود به زودی موجی از ورشکستگیها، بیکاری کارگران،فقر حاشیهنشینان و بحرانهایی از این دست را ایجاد ميکند که کل کشور را به مخاطره میاندازد. در این شرایط میتوان همچنان بر طبل مواضع دولت منتخب مردم کوبید و سخن از برجام داخلی را دوباره وارد چرخه گفتوگوها كرد چرا که اگر لازم باشد تهدیدها به فرصت تبدیل شود،چه زمانی بهتر از اکنون که ما نیازمند همدلی و همبستگی هستیم،نیازمند اجماع وعزم نظام سیاسی برای ایجاد امیددرفضای سیاسی و اقتصادی کشور.درد مشترک ما نیازمند درک مشترک از اولویت های جامعه است. فیلتر کردن آزادی ها و ارتباطات به بهانه مصالح ملی شکاف عمیقی میان ارکان قدرت با بدنه جامعه ایجاد خواهد کرد که سبب خوانش جدیدی از اشتراکات شده که بسیار دور از واقع خواهد بود. در این حالت، احساس شنیده نشدن صداودرد مردم توسط مسئولان، آنها را ناگزیر به فریادخواهدکرد؛فریادهایی که دیگر مجال شنیدن سخنی از مخاطب نمیدهد. در دنیای نوین تلاش برای تحدید و انحصار اطلاعات امری فرسایشی خواهد بود، پروژه ای که دیر یا زود به بن بست میرسد اما به قیمت کند کردن سرعت قطار پیشرفت و توسعه.باز کردن فضای گفت و گوی جدی وفراهم آوردن امکان بیان نقدها در باب نقصها گامی موثر در جهت از میان بردن این شکاف خواهد بود.تصمیمات بزرگ برای ما به منزله نوشیدن جام زهر شده اما جام زهری که در آن نه مرگ بلکه زندگی است، هر کجا که لازم است باید نوشید از این جام زهرکه خود پادزهر است.