آنچه در اغلب منابع درباره لباس ایرانی متفقالقول ذکر شده آن است که پوشش ایرانیان طی سالیان مختلف و از پس وقایع گوناگون دگرگون نشده و تنها تغییرات اندک یافته است. گاهی ایرانیان در گذر چند سلسله و چند سده پوششی یکسان داشتهاند و تنها بهواسطه هجوم قومی بیگانه یا تاثیر از فرهنگهای دیگر تنوعی ظریف در پوشش آنها آشکار شده است.
اولینها در لباس ایرانی
وقتی صحبت از لباس ایرانی میشود شاید نخستین تصویری که به ذهن بیاید لباس سربازان هخامنشی در نقوش مصور تختجمشید است. واضح است اگر سراغ از لباس ایرانیان قدیم میگیریم باید آن را در همین نگارهها و نقوش جستوجو کرد. بر این منوال اطلاعات ما از لباس اولیه ایرانیان از طریق مجسمههایی است که در کاوشهای باستانشناسی پیدا شده است. ازجمله قدیمیترین آنها مجسمهای متعلق به 4200 سال قبل از میلاد است که در فلات ایران پیدا شد. لباس این مجسمه منحصر به لنگی است که به دور کمر خود بسته و نشان دهنده آن است که در این مقطع زمانی، انسان برای پوشش خود نه از پوست طبیعی حیوانات بلکه از پارچههایی که از پشم تهیه میشده یاری میگرفته است.
اما از این تاریخ که بگذریم، مادها اولین قوم ایرانی هستند که نشانههای بارز لباس ایرانی را میتوان در پوشش آنها یافت. مثلا تنزیب چرمی تنگ آستین دراز که تا زانو میرسید با یک کمر دوتا که با گُل کمر آن را نگاه میداشت، ازجمله این نشانههاست. در همین زمان پوشاک زنان ایرانی با تقریب زیادی مشابه پوشاک مردان است و تنوع و گوناگونی آن به کندی و در طی سالیان دراز شکل گرفت. در یکی از نقوش منتسب به زن پارسی، زنی پیراهنی بلند با آستین کوتاه پوشیده و پایین دامنش ریشه دارد.
نکته دیگر درباره شیوه پوشش ایرانیان در این بازه زمانی آن است که در دوره بلافصل مادها یعنی حاکمیت هخامنشیان و پارسها، لباس ایرانی تغییر چندانی نکرد. چنانکه گزنفون درمورد لباس کوروش پادشاه هخامنشی مینویسد: «کوروش لباس مادی را اقتباس کرد و نزدیکان خود را بر آن داشت که این لباس را بپوشند. حسن این لباس آن است که معایب بدن را میپوشاند و اشخاص را بزرگتر و شکیلتر مینمایاند.»
ویل دورانت نیز بر این ادعا صحه میگذارد و تأکید دارد در زمان داریوش اول هخامنشی، غالب مردم لباسهایی به شیوه مادها بر تن میکردند و «بعدها خود را به زیورآلات مادی نیز میآراستند و به جز دو دست، بازگذاشتن هر یک از قسمتهای بدن را خلاف ادب میشمردند و به همین جهت سرتاپای ایشان با سربند یا کلاه تا پاپوش پوشیده بود.» به طور کلی تنپوش مردان پارسی سه بخش بوده: زیرجامه، قبا و ردا. گرچه در این زمان پوشش زن ایرانی بسیار شبیه مرد ایرانی است، گاه به مواردی برمیخوریم که تفاوتهایی را نشان میدهد. مثلا زنان پوششی ساده و بلند با آستین کوتاه دارند و در پایین دامن، از زانو به پایین شرابههایی تا مچ پا آویزان است.
بعد از هخامنشیان در دوره اشکانی نوع و سبک پوشش شباهت با دوره قبلی دارد و تفاوتها اندک و انگشتشمارند. پارتها بهسان مادها لباس بر تن میکردند. تنپوش آنها از نوع بسته، دامنگرد، نواردار، زیوردار و قلابدوزیشده بود و حتی این تزیینات همچون ردای مادها گاه در دو طرف پیراهن نقش بسته و گاه تنها وسط پیراهن را مزین میکرد. از پوشاک مردان این دوره که بگذریم، مهمترین تفاوت در لباس زن ایرانی پیدا میشود. زنان در دوره اشکانی لباسی غیر از لباس مادها و پارسها بر تن میکردند و تنوع و گوناگونی بیشتری در پوشش آنها ظاهر شد. ازجمله تغییرات آن بود که زنان ایرانی لباس پرچین دورههای قبلی را کنار گذاشتند و کمی از مد روز بهره بردند و پوشاکی موافق میل خود برگزیدند: پوشاکی که بلند، فراخ، آستیندار و یقهراست بود و بلندای آن تا زمین میرسید، پیراهنی دیگر نیز روی آن میپوشیدند که به نسبت اولی کوتاهتر و یقه آن باز بود.
در دوره ساسانی از یک طرف شاهد احیای مدلهای قدیمی لباس ایرانی هستیم و از سوی دیگر با پیشرفت صنعت بافندگی و بروز حس خلاقیت هنری جهش بزرگی در لباس ایرانی به وجود آمد. در نقوش برجسته طاقبستان مردانی را میبینیم که پوششی مشخصا ساسانی دارند. دو مردی که در طرفین نقش ایستادهاند پیراهنی تا زانو با آستین مچ تنگ و چسبان بر تن کردهاند. مردی در وسط ارخالقی پوشیده؛ ارخالق پوششی است آستین بلند با یقه ساده و جلو باز که از طرف پشت یقه تا زیر استخوان پهن پشتی که کتف میرسید و از جلو تا زیر سینه و سرجناق سینه، نوک لبه دو طرف آن به وسیله دکمهای بزرگ و گرد روی سینه به هم قلاب میشد.
این پوشش اغلب با حواشی تزیینی بر گرداگرد آن همراه بود. شلوار ساسانیان نیز گرچه همچنان گشاد و چیندار است، تفاوتهایی با شلوارهای ماسبق دارد. شلوار علیرغم انواع قبلی کمرگشاد نیست بلکه از راه دراز گرفتن لنگههای شلوار، چینهایی روی هم ایجاد میشد. لباس زن دوره ساسانی نیز با تغییراتی نسبت به قبل، پیراهنی یکدست و بلند و پرچین است که گاهی با نواری در زیر سینه یا پایینتر جمع میشد و گاهی در قسمت انتهای دامن پارچهای اضافی و پرچین دوخته میشد. این پیراهنها آستینهایی بلند و یقهای گرد و ساده داشتند.
ورود اسلام و تاثیرات دوجانبه
پس از ورود اسلام در طی دو قرن تغییراتی اساسی در جامعه ایرانی در حال رخ دادن بود و بهطبع پوشاک ایرانی از این تغییرات منفک نبود. گرچه در بدو ورود اسلام لباس ایرانیان همچون گذشته باقی ماند و شبیه به دوره ساسانی بود، تغییراتی آهسته و به کندی در حال شکل گرفتن بود. در دوره اسلامی لباسها گشادتر شد و نقشهای کوفی جایگزین نقوش قبلی در حاشیه لباس شد. عنصری به نام بازوبند به پوشاک ایرانیان افزوده و تاج و نیمتاج از ملزومات لباس شد. شلوار، همسان شلوار ساسانی در محل مچ پا جمع میشد و البته در زمان آلبویه قرن چهارم هجری شلواری از نوع دمپاگشاد نیز دیده میشود. با تمامی این احوال از یاد نبریم تغییر و تحول در لباس ایرانی صرفا حالتی از استیلای فرهنگ قوم غالب بر مغلوب نبود، بلکه ایرانیان نیز بر لباس قوم غالب اثر گذاشتند و حکام عرب با اقتباس از ذوق ایرانی به تهیه پارچههای ابریشمی مبادرت کردند.
در سدههای ششم و هفتم هجری میتوان پوشاک ایرانی را اینگونه تشریح کرد: 1. قبا با شمایلی از نوع یقهمایل و گاهی جلو باز، آستین قبا در محل بازو نقشی از بازو بند داشت و دم آستینها حاشیهدار بود. 2. بالا پوش که جامهای با آستین کوتاه بود 3. شلوار که این بار تنوعی بیشتر داشت، تنگ و نیمه فراخ و فراخ و دمپاگشاد 4. سرپوش که انواعی از کلاه و نوار تزیینی و عمامه بود.
در سدههای هشتم و نهم، لباس زنان شبیه لباس مردان است؛ با این تفاوت که ظرافت و تزیین بیشتر داشت و پیراهنی را که قمیص نام داشت بر تن میکردند. این پیراهن از جلوی سینه تا نزدیک ناف چاک داشت. نیمتنه بلندتر از پیراهن بود و روی آن شال کمری نازکتر از مردان بسته میشد. روی سر روسری نازکی میانداختند که تا روی شانهها میآمد و به هنگام خروج از خانه چادری سفید بر سر میکردند.
در سدههای دهم و یازدهم هجری صنعت نساجی در اروپا تحول چشمگیری یافته بود و این صنعت در انگلستان سرآمد بود. به جهت ارتباط کشورهای اروپایی با کشورهای آسیایی در این دوران بهویژه ایران، این صنعت وارد کشورهای دیگر شد و تغییر و تحولات زیادی را در پوشاک ایرانی ایجاد کرد.
اوج تحول و تنوع لباس ایرانی
دوره صفویه دوره ارج گذاردن به هنر و اوج هنر اسلامی است. لباسها تنوع بیشتری یافت و ارتباط با غرب شکلهای جدیدی را به لباس ایرانی افزود. کتهای کوتاه و استفاده از مروارید و جواهر در لباس ازجمله این تغییرات بود. چادرهایی که زنان در این دوره استفاده میکردند رنگی و کوتاهتر بود. دستارهای پرپشت و آویزههای دوازدهپر دور دستار به کار میرفت که نشاندهنده اعتقاد به شیعه دوازده امامی بود.همانطور که پیداست بیشتر تغییرات پدیدآمده در لباس ایرانی در این دوره حول تزیینات و نقوش بود.
شاردن در توصیفی از لباس مردم این دوره میگوید: «پیراهن ایرانیان (مردان) بلند است، چنانکه زانوان را میپوشاند و دامن آن را به جای اینکه داخل تنبان کنند همچنان در خارج میگذارند…در زیر قبا زیر پیراهن مخططی دیده میشود. مردان روی پیراهن نیمتنه (کلیجی) نخی میپوشند که از جلو دکمه دارد و دامن آن تا زانو میرسد.» در این دوره پوشاک زنان تغییراتی متمایز با دورههای دیگر دارد که منحصر به تزیینات آن نمیشود. مثلا تنبان که در قرنهای پیشین وجود نداشت، رایج میشود. پیراهنها پر دکمه و بند هستند و از بلندی به کوتاهی گرایش دارند. علاه بر این چادری سفید و بزرگ سرتاپای زنان را در بر میگرفت.
درباره لباس دوره افشاری چندان نمیدانیم. اطلاعات ما به تصاویری محدود از نادرشاه برمیگردد. در تصویری که به لکهارت تعلق دارد، نادرشاه یک زیرپیراهنی با یقه سجاف پوشیده و روی این پیراهن قبایی دارد که لبه آن نیز دارای سجاف است و تا کمر پایین آمده است. اما این پوشاک عمومیت نداشته و در دوره زندیه شاهد همان لباس صفویه هستیم که بلندی خود را حفظ کرده و گاه این بلندی چشمگیر است. وقتی به سده سیزدهم و دوره قاجاری میرسیم مهمترین تحولات در پوشاک ایرانی نمایان میشود.
به نقل از گاسپاردروویل که یکی از مسافران خارجی این دوره است، «ایرانیان به جای پوشیدن البسه گشاد و راحت معمولا لباسهای تنگی که شکل بدن مخصوصا ستبری بازوانشان را نمایان میسازد بر تن میکنند». از توصیفات او چنین برمیآید که مردان ایرانی قباهای بلندی میپوشند و در زیر قبا نیمتنهای بلند از چیت آستردار به تن میکنند. در این دوره بین پوشاک زنان و مردان تفاوتها بیشتر میشود.
شلوار زنان گشادتر و آکنده از آستر است. پیراهن از جلو تا وسط شکم گشاد است و از بالا دکمه دارد و لباسی روی پیراهن میپوشند که از جلو گشاد میشود و تا زانو میرسد و چارقدی برای پوشاندن سر استفاده میکردند. در همین دوره فرهنگ غربی دیوارهای سنت را درنوردید و به فرهنگ پوشش ایرانیان وارد شد. لذا در این دوره شاهد ورود البسه جدیدی چون کت و شلوار، کراوات و.. هستیم. میگویند برخی از این تغییرات به شخص ناصرالدین شاه بازمیگردد که در سفر به اروپا لباس بالرینها را بر تن زنان دید و چون به وطن بازگشت دستور داد زنان حرمسرا به لباسهایی آنچنانی درآیند. از اواسط دوره قاجار قباهای بلند کوتاه شده و تا زانو میرسید و در محل کمر چیندار میشد و به کمرچین شهرت یافت. زینتها اغلب یراقدوزی و نقدهدوزی و سوزندوزی بود. شلوار، فراخی خود را از دست داده و به تنگی گرایش داشت. با این همه، تحول اساسی در راه بود و با روی کار آمدن سلسله پهلوی، طوفان تغییرات لباس سنتی ایرانی را با خود برد.