دکتر حامد قدوسی
طبعا اولین فرض این است که مقررات و محدودیتهای زیاد جلوی نوآوری را میگیرد که احتمالا در یک سطحی نکته درستی است. ولی مشاهده – غیر رسمی و غیر عددی – که از آمریکا به دست میآید باعث میشود که کسانی که اهل تامل هستند در مورد این موضوع بیشتر فکر کنند.
وقتی میگوییم شرکتهای موفق آمریکایی که موتور رشد این کشور هستند و مثلا در سالهای اخیر حجم زیادی از عرضه اولیه سهام (IPO) را به خود اختصاص دادهاند کدام هستند، چه اسمهایی به ذهن شما میرسد؟ احتمالا شرکتهایی مثل گوگل، آمازون، فیسبوک، میکروسافت، اپل، استارباکس و البته استارتآپهای ریز و درشت صنایع زیستفن و فناوری اطلاعات که توسط شرکتهای بزرگ خریداری میشوند.
خب این شرکتها عمدتا کجاها متمرکز هستند؟ سه جا: شمال کالیفرنیا (نزدیک سان فرانسیسکو)، سیاتل (ایالت واشنگتن) و بوستون (ماساچوست). اگر با جغرافیای سیاسی آمریکا آشنا باشید، میدانید که شهری مثل سیاتل یکی از چپترین و مترقیترین شهرهای آمریکا است که مثلا در حوزه مقررات محیطزیستی و آزادی فرهنگی جز سرآمدها است. شهرهای دیگری مثل بوستون و منطقه خلیج کالیفرنیا و آستین و بولدر و امثال آن هم که دیگر مراکز قدیمی و جدید نوآوری و شکوفایی اقتصاد آمریکا هستند، همهگی شهرهای چپ و لیبرال* به حساب میآیند (حتی اگر در داخل یک ایالت به شدت جمهوریخواه مثل تگزاس باشند).
معمولا با همین الگو، منتقدان جمهوریخواهان و دستراستیها و بازار آزادیهای افراطی آمریکایی این طعنه را به آنها میزنند که اگر راست میگویید ما این نوع شهرهایی که شما از آنها متنفرید (که مثلا هیچ وقت به کسی مثل بوش یا ترامپ رای نمیدهند)، از آمریکا جدا کنیم و شما را با همان ایالتها و شهرهای کلاسیک جمهوریخواه و طرفدار آزادی شرکتهای بزرگ و اسلحه و تخریب محیطزیست و ماشینهای پرمصرف و فرهنگ ضد مهاجران و مسلمانان و الخ تنها بگذاریم تا ببینیم غیر از مزرعه ذرت و چاه نفت چه چیز دیگری برای عرضه به اقتصاد دنیا دارید و درآمد سرانهتان ناگهان چه قدر سقوط میکند.
طبعا حواسمان هست که اینها همه شواهدی برای فکر کردن بیشتر است و قاعدتا نمیشود فورا نتیجه گرفت که بین مقررات بیشتر و نوآوری رابطه علی برقرار است. محتمل است که رابطه علی مثلا معکوس باشد: شهرهایی که ثروتمندتر و نوآورتر هستند و طبعا مهاجر متخصص زیادی را هم از همه جا جذب کردهاند، دستشان به دهانشان میرسد که این طور رفتار کنند. توضیح دیگر این که این شهرها به لحاظ «محیط کسب و کار» نسبتا آزاد هستند (هر چند که مثلا در مورد مقررات مسکن و ساختمان خیلی سختگرند) ولی در حوزه زندگی اجتماعی طرفدار مقررات و مالیات و مداخله دولت هستند، در نتیجه ترکیب بهینهای از بازار آزاد در حوزه اقتصاد و رویکرد سوسیالیستی در حوزه اجتماعی هستند. یا شاید هم دلایل دیگری هست ولی به هر حال این مشاهده ابتدایی، الگویی نسبتا قوی و پایدار است که توضیح ساده و از سر بازکنی ندارد و برای اهل تامل و تحقیق خوراک فکر و پژوهش است.
* لیبرال در فرهنگ سیاسی آمریکا به معنی جریان سیاسی/فرهنگی طرفدار مباحثی مثل مقررات محیطزیستی، آموزش و بهداشت فراگیر و البته آزادی فرهنگی/اجتماعی گسترده است، بر خلاف فرهنگ سیاسی اروپا که معمولا به محافظهکاران کلاسیک اطلاق میشود.