وقتی مکانی برای همکاری و تعامل مردم در چهارچوبی خاص تعریف میشود میتوان بر آن برچسب نهاد زد.
به گزارش رتبه آنلاین از دورنمای اقتصاد، مثلا شاید در گذشتههای دور مردم به یکدیگر پول قرض داده و هنگام دریافت آن، طلب بخشی سود از قرضگیرنده میکردند؛
یا در قالب سرمایهگذاری به دیگری پول داده تا کسب و کار راهاندازی کنند و هر دو منتفع شوند. اما امروزه برای انباشت پول، وام دادن و سرمایهگذاری نهادی بهنام بانک در اقتصاد تعریف شده است که دقیقا همان کار را انجام میدهد اما در چهارچوب قوانین مشخص و با نظم انضباط بیشتر.
نهاد چیست؟ | به زبان ساده
انسانها خواستههای بیشماری دارند که هر یک برای برآورده شدن نیاز به قانونی خاص و نهادی برای اجرای صحیح آن دارد.
مثلا یک سرمایهگذار مالی نمیتواند استعدایاب فوتبال شود. بلکه این کار، نهادی میطلبد که به خوبی با این ورزش آشنا بوده و تخصص آن را دارد تا با وضع قوانین و چهارچوب قانونی مشخص، بتواند بهترین استعدادها را شکار کند.
شاید یک سرمایهگذار مالی برای انجام تست از بازیکنان مبلغی پول بگیرد تا هزینه انجام تست برآورده شود. اما یک متخصص فوتبال میداند که چه بسیار بازیکنان مشهوری بودهاند که از فقیرترین مناطق جهان، توانستهاند عالیترین درجات این ورزش را طی کنند و این رویکرد صحیحی در پاسخ به انگیزهها و استعدادهای جامعه نیست.
ویژگیهای نهاد
نهادها در حقیقت پایگاههایی هستند که برای تسهیل بخشی از نیازهالی انسان و توجه به انگیزههای آنها پایهگذاری شدهاند.
نهادها بوجود آمدهاند تا محدودیتها را کاهش داده و رسیدن به خواستههای عقلانی را میسر کنند.
نهادها محل همکاری و تعامل انسانها هستند.
هر نهاد در حقیقت محلی برای جمع شدن افرادی با انگیزههای مشابه است.
در بطن هر نهاد پاسخگویی به نیاز و انگیزه انسانها نهفته است. مثلا یک نهاد فرهنگی در زمینه موسیقی، برای این پایهگذاری میشود تا بتواند بسیار اصولی و منطقی، انگیزهها و خواستههای علاقهمندان این حوزه را بررسی و در چهارچوب قوانین، بیشترین منفعت را نصیب علاقهمندان این حوزه و جامعه کند.
بنابراین نهادها میتوانند تعاملات مختلف در جامعه (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) را سازماندهی و به سمت هدفی مقبول جامعه هدایت کنند.
اهمیت نهاد در سیستم اقتصادی
در این یادداشت نمیخواهیم به زبان تخصصی و بنیادی به تعریف نهاد در سیستم اقتصادی بپردازیم؛ اما در یک بیان ساده میخواهیم نشان دهیم چرا نهادها در سیستم اقتصادی و رشد آن مهم هستند؟
مفهوم نهاد در اقتصاد
بهطور کلی وقتی بحث در مورد رشد اقتصادی مطرح میشود، یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی نقش نهادها در سیستم اقتصادی است.
در یک سیستم اقتصادی منظور از نهادها، سازمان ها و تشکلاتی است که به طرق مختلف در بهبود تعاملات تجاری فعالیت میکنند. مثلا بانک یک نهاد مالی است که به گردش بهتر پول، تخصیص آن به انگیزههای اقتصادی و کمک به رشد تولید و اشتغال در اقتصاد یک کشور کمک میکند.
نقش نهاد در معیشت و زندگی مردم
مردم برای انجام فعالیتهای اقتصادی خود به مجموعه قوانین و مقرراتی نیاز دارند که از انگیزه آنها محافظت کند؛
حقوق مالکیت آنها در مورد آنچه برای آن زحمت کشیدهاند به رسمیت بشناسد، سیستم قضایی در کشور وجود داشته باشد که از حق و حقوق آنها در بیعدالتیها دفاع کند و مملکت از ثبات سیاسی مناسب برخوردار باشد. (زیرا مردم برای زندگی و توسعه کشور به ثبات نیاز دارند تا بتوانند به درستی برنامهریزی کنند. وقتی دائما ثبات سیاسی و اقتصادی در کشور نوسان داشته باشد عملا نمیتوان در زندگی برنامهریزی کرد چه برسد در کسب و کارهای بزرگ)
برای نشان دادن اهمیت نهادها در سیستم اقتصادی بیایید به یک مساله قدیمی و بسیار بسیار مناسب در این زمینه مراجعه کنیم .
بهترین مثال در وصف اهمیت نهادها در اقتصاد
شاید جمله عجیبی باشد اما اهمیت نهادها در سیستم اقتصادی بهقدری مهم و برجسته است که حتی از فضای اطراف کره زمین (جو) هم میتوان آن را تشخیص داد!
یا به عبارتی اهمیت نهاد را از عکس فضایی هم میتوان تشخیص داد!
این تصویری از شبهجزیره کره در شب است. تصویری فضایی که از فاصله چند کیلومتری جو زمین گرفته شده است.
شما میتوانید از تراکم چراغها و روشناییها به توزیع جمعیت پی ببرید.
مکانهای روشنتر مناطق پرجمعیتتر را نشان میدهد.
کره جنوبی | رویت نمای توسعه از جو زمین
در قسمت پایین کره جنوبی واقع شده است، یک کشور توسعه یافته که تقریبا همه ما میدانیم در حال حاضر از اقتصادی مدرن و پیشرفته برخوردار است.
کره جنوبی کشوری زیبا برای مسافرت، دارای رفاهی سطح بالا برای زندگی و فرصتهای مناسب برای جویندگان کار در این کشور است.
کره شمالی | رویت نمای عدمتوسعه اقتصادی از جو زمین
حال به قسمت بالای تصویر نگاه کنید، مکانی که کره شمالی در آن واقع شده است.
تقریبیا تمامی مناطق این کشور تیره و تار است و تنها نقطه روشن در آن مربوط به پایتخت آن یعنی پیونگیانگ است. جایی که رهبر آن کشور بههمراه مسئولان عالی رتبه آن زندگی میکنند.
یک شبه جزیره با دو سیگنال کاملا متفاوت در شب، یکی مملو از چراغ و روشنایی، دیگری سرزمینی تیره و تاریک.
اماچه چیزی پشت این شکاف عمیق و این تفاوت فاحش نهفته است؟ چه منابعی در کره جنوبی وجود دارد که کره شمالی از آن بینصیب بوده است؟
دلیل تفاوت در میزان توسعهیافتگی کره شمالی و جنوبی | منابع طبیعی یا عومال دیگر؟
هر دو این کشورها روزگاری یک کشور واحد بودهاند.
جدایی دو کره به دو بخش و دو کشور مجزا از هم، به سال ۱۹۴۵ در جریان جنگ جهانی دوم باز می گردد. البته نمیخواهیم وارد این بحث شویم، هدف تنها اشاره به این موضوع بود که هر دوی این کشورها در حقیقت یک کشور واحد بودند.
از سال 1905 شبه جزیره کره در اشغال ژاپن بود، اما در پی شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، آمریکا و شوروری این کشور را مرکز توجه خود قرار دادند.
آمریکا در جنوب و شوروی (به همراه چین) در شمال نفود سیاسی و نظامی خود را آغاز کردند و شبهجزیره کره به دو بخش مجزا تقسیم شد.
سرانجام در سال 1950 کره شمالی با پشتیبانی شوروی وارد مرز کره جنوبی شده و جنگ دو کشور آغاز شد.قدرت نظامی کره شمالی بهحدی بالا بود که بهسرعت تقریبا تمامی مناطق شبهجزیره کره را به اشغال خود درآورد. تنها بخش جنوب شرقی یعنی بوسان از کره جنوبی باقیمانده بود.
اما با دخالت آمریکا و نیروهای سازمان ملل ورق کاملا برگشت،
نهایتا پس از کشمکش فراوان و شکستها و پیروزیهای طرفین (که در آن پایتخت دو کشور بارها به تصرف دیگری درآمد)، مناطق تصرف شده مجددا به خاک کره جنوبی الحاق شد.
در این جنگ کشور چین و شوروری حمایت کامل از کره شمالی داشته آمریکا نیز به کمک سازمان ملل حمایت تمامقد از کره جنوبی را انجام دادند.
در سال 1953 آتشبس بین دو کشور اعلام شد و از آن زمان به بعد رویکردهای سیاسی و اقتصادی دو کشور مسیری کاملا متفاوت را در پیش گرفت.
تاریخ و فرهنگ کاملا مشابه در کره جنوبی و شمالی
مردم دو کشور کره در حقیقت از لحاظ ظاهری، ژنتیکی، فرهنگی، زبان، نوع لباس و پوشش، تاریخ و حتی اقتصاد در آن زمان کاملاً با یکدیگر مشابه بودهاند.
حتی کره شمالی در آن زمان به لحاظ اقتصادی و نظامی جایگاه بهتری نسبت به همتای جنوبی خود داشت.
بنابراین باید گفت نمیتوان تفاوت در پیشرفت و توسعه اقتصاد کنونی این دو کشور را به ویژگیهای انسانها یا سطح منابع در دسترس ارتباط داد.
آنچه موجب چنین شکافی در توسعه دو کشور شده در حقیقت عملکرد نهادها در این دو کشور است!
قدرت نهاد در توسعه اقتصادی و اجتماعی
حال میخواهیم نشان دهیم که نهادها چه قدرتی در توسعه یک کشور دارند
پس از شروع جنگ جهانی دوم، دو کشور کره به لحاظ توسعه نهادها در کشور خود بسیار متفاوت عمل کردند.
کره شمالی در حقیقت یک دولت کمونیسم بوده است. مهمترین خاصیت یک دولت کمونیسم از بین بردن حقوق مالکیت و واگذاری تمامی حقوقها و قدرت انتخاب، به دست دولت است.
اما کره جنوبی یک کشور مبتنی بر نظام کاپیتالیسم است. یک نظام اقتصادی که در آن مالکیت خصوصی نقش مهمی دارد و افراد به میزانی که تلاش میکنند و در رقابت با دیگران موفق عمل میکنند از سیستم اقتصادی بهره میبرند.
آنها دارای بازارهای اقتصادی آزاد بوده، هر کسی که انگیزه فعالیت اقتصادی دارد با محدودیتهای ناچیز میتواند وارد بازار و عرصه رقابت شود.
ریشه این آزادی در انگیزه انسانها برای انجام فعالیتهای اقتصادی باز میگردد.
برای انگیزه مختلف، نهادهای متفاوت ایجاد شده است.
هر کدام از آنها میتواند بخشی از انگیزههای انسانها را پاسخگو باشد.
هر انگیزه میتواند نیروی محرکه یک فعالیت مهم در اقتصاد یک کشور باشد
نقش نهاد در توسعه اقتصادی اجتماعی کره جنوبی
در کره جنوبی یکی از اولویتهای اصلی در رتبهبندی انگیزه، همکاری تجاری است.
کارآفرینان کالا و خدماتی تولید میکنند که متقاضیان خاص خود را دارد و برای هرکدام از آنها مشتریانی وجود دارد.
اگر آنها در این مسیر موفق شوند حکومت به آنها اجازه میدهد سودی که از زحمت خود به دست آوردهاند، برای خود و به نام خود ذخیره کند.
اگر هم فردی در اجرای طرح اقتصادی خود ناموفق بود، به نهاد رسیدگی به شرکتهای ورشکسته ارجاع داده میشود، تا از سرمایه او برای اجرای فعالیتهای با ارزش سایرین استفاده شود.
یعنی هیچ سرمایه در جهت فعالیت های اقتصادی به حال خود رها نمیشود.
به زبان ساده اگر سرمایه بازده داشت، سود حاصل برای خود فرد است و اگر شکست خورد دولت از او حمایت کرده و منابع در اختیار او را مجدداً در امور جدیدی با افراد کارآفرین دیگر سرمایهگذاری میکند.
عملکرد موثر نهادهای قانونی و تجاری در کره جنوبی
در این جامعه همکاری و اعتماد نهادینه شده است، دولت قوانین را بهگونهای اجرا کرده که در کره جنوبی صداقت در روابط تجاری حتی موجب ورود سرمایهگذاران خارجی نیز شده است.
در طول چند دهه بعد، کره جنوبی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان خودرو و صادرکنندگان آن در دنیا بدل شد مثل شرکت هیوندای که درمقیاس جهانی (اروپا، امریکا و کانادا) متقاضیانی برای خود کسب کرده است.
یا سال گذشته کره جنوبی توانست جایزه اسکار فیلم خارجی برتر را نصیب خود کند، این یعنی که نهادهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این کشور به گونهای عمل کردند که استعدادها به خوبی شکوفا شده است.
نهادهای فرهنگی بودجه لازم برای ساخت انواع سریالها به کارگردانان کره جنوبی را داده، تا تاریخ این کشور را احیا کنند؛ اقداماتی که وقتی آنها را در کنار عملکرد مثبت آنها میگذاریم جهانبینی بسیار مناسبی از کره جنوبی به متقاضیان سرمایهگذاری در آن کشور میدهد.
کره جنوبی عملکردی فوقالعاده در بازارهای اقتصادی داشته است و استاندارد زندگی در این کشور در سطح بسیار مناسبی است دقیقا مانند یک کشور توسعه یافته
دلیل عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی کره شمالی
به کره شمالی برویم، یادآوری میکنم مردم این کشور همزبان، همنژاد و دارای پیشینهای کاملاً مشابه با هموطنان سابق خود در جنوب شبهجزیره کره بودهاند،
اما حکومت در این کشور یک حکومت مرکزی است که به طور خاص اکثر تصمیمات توسط رهبر کره جنوبی و نزدیکان انجام میگیرد، یعنی به جای اینکه نهادهای مختلف این وظایف را انجام دهند یک فرد برای همه در هر زمینهای تصمیمگیری میکند .
کشوری در سلطه ترجیحات تنها یک نفر!
اقتصاد توسط رهبر کره شمالی برنامهریزی و هدایت میشود.
فقدان آزادی اقتصادی در کره شمالی
بر اساس قوانین کیمجونگاو رهبر کره شمالی، تقریبا تمامی مردم این کشور آزادی اقتصادی ندارند، هیچ یک نمیتوانند کسب و کاری را راهاندازی کنند، اگر پولی از فروش محصولات به دست آورند، حتی حق ندارند آن را پیش خود نگه دارند!
قیمت صرفنظر از نظام عرضه و تقاضا، تنها با دستور رهبر تعیین میشود، یعنی اگر او بخواهد قیمت کالای خیلی بالاتر از ارزش واقعی آن بگذارند، میتواند!
اگر بخواهد قیمت کالای را پایینتر از ارزش واقعی آن تعیین کند میتواند!
تمامی تلاش، انرژی و زحمات مردم این کشور در جهت اجرای سیاستهای رهبری است که شاید مردم چندان علاقهای به آن ندارند اما هرچه انجام میدهند فقط برای برآورده کردن علایق و سلیقههای شخصی او است؛
هر کسی که نظر مخالفی با عقاید داشته باشد دشمن سیاسی یا دشمن مردم خطاب خواهد شد، پرواضح است در چنین شرایطی اصلاً نهادی نمیتواند فعالیت کند.
نتیجه نهایی این داستان غمانگیز در طول چند دهه گذشته، دورههای وحشتناک فقر، گرسنگی و تلف شدن مردم بسیاری ( که حتی غذای کافی برای سیر کردن شکم خود نداشتند) بوده است؛
مرگ بهرهوری در کره شمالی
به این دلیل که نظام قیمتها در این کشور کار نمیکند فردی انگیزه ای ندارد که با بهرهوری بیشتر کارها را انجام دهد،
فردی انگیزهای ندارد که به تولید محصولات بهتر و با صرفه تر بپردازد.
در این نظام کسی حقوق مالکیت ندارد، نه سودی میتواند برای خود داشته باشد و نه میتواند چیزی را به نام خود کند؛
بنابراین در چنین سیستمی مردم تنها میتوانند کار کنند و ممکن است فعالیت چند برابری آنها نتیجهای بسیار دور اتز انتظار نسبت به همتای جنوبی خود داشته باشد (فعالیت بیشتر با اعمال زور اما بهرهوری پایینتر نسبت به سیستم انگیزهمحور)
کشاورزان در این کشور کوچکترین انگیزهای ندارند، آنها این انگیزه را ندارند که غذای کافی برای تمام مردم کشور تولید کند، چون چه کم تولید کنند چه زیاد، در هر صورت وضع زندگیشان همیشه به یک صورت خواهد بود.
نقش نهادها در بلوغ انگیزهها و استعدادها
نهادها تشکلهای اجتماعی هستند که هر یک برای پاسخگویی به بخشی از نیازها و خواستههای انسانها در جامعه احداث شدهاند. هر چه نهادهای مختلف در چهارچوب قوانین منطقی بهتر عمل کنند، انگیزههای مختلف در جامعه شکوفا شده و بستر توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بیش از پیش فراهم میکند.
در کره جنوبی توسعه نهادها به توسعه کشور و رشد اقتصادی منجر شده، اما در کره شمالی در فقدان انگیزه، رسما احداث کوچکترین نهادهای مردمی نیز عقیم مانده است.
کره شمالی در حقیقت یک پادگان است، کشوری که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده و تمامی مردم، سربازان آن کشور هستند مردم در این کشور همواره با ترس و استرس زندگی میکنند، حتی کسی نمیتواند تحقیقات مناسبی در این کشور انجام دهد.
مرزی بین بهشت و جهنم | کره شمالی و جنوبی
اما در نقطه مرزی هر از چندگاهی یافتههایی منتشر میشود.
در یک طرف محیطی بسیار زیبا سرشار از نشاط و شادی میبینید اما وقتی به شمال این مرز نگاه میکنید در همان زمان، تصویری از سیم خاردارهای برقدار و کارگران و سربازانی با چهرههای درهم و خسته میبینید.
کره شمالی حتی نمیگذارد یک فرد خارجی تحت هر عنوانی وارد آن کشور شود، چون رهبر این کشور تصور میکند ممکن است بر روی مردم این کشور تاثیر منفی بگذارد. اما در مرز جنوبی علاوه بر توریستهای خارجی، این کشور مهمان سرمایهگذاران خارجی نیز است.
یک طرف بهشتی برای تمیز دادن انگیزهها و ایجاد انواع نهادها برای برآوردن آن، طرف دیگر کشتن انگیزه و فقدان هر گونه نهاد بشری!
تصویری کاملا متفاوت که (همانطور که نشان دادیم) حتی یک نفر از فضا نیز میتواند آن را تشخیص دهد.
جمعبندی:
این نمونه بسیار بسیار مناسب در مقایسه تاثیر نهاد بر عملکرد و رشد اقتصادی است، زیرا هر دو کشور مردمی کاملا مشابه دارند و تنها تفاوت این دو کشور بعد از جدایی، نقش نهادها در توسعه انواع انگیزهها بوده است.
در یک کشور مردم میدانند هرچه بیشتر تلاش کنند زندگی بهتری خواهند داشت و از خدمات آنها دیگران نیز بهرهمند میشوند،
میدانند که اگر خواسته و نیازی در جامعه داشته باشند نهادی برای آن تشکیل شده و پاسخگوی نیاز مردم خواهد بود.
در طرف دیگر تمامی نیازها خواستهها تنها سرکوبشده، انگیزه در دل مردم مرده است انسان بدون انگیزه تنها یک ماشین مکانیکی است، نمیتواند و نمیخواهد بازار و تجزیه تحلیل کند تا سود و زیانی را برآورد کند که هیچ نقشی در زندگی او ندارد.
هر نهاد پایگاهی است تا بخشی از انگیزه های انسان را شناسایی و در چهارچوب قوانین منطقی بارور کند. توسعه نهادها در جامعه یعنی پروش انگیزههای انسانی تا اوج شکوفایی و بلوغ.
مسیری که در آن تمامی انسانها با توان بالا حضور خواهند داشت و نهایتا توسعه یک کشور را رقم خواهد زد.
نویسنده و گردآورنده: مرتضی زارع