پدرام سلطانی|
در نخستین دقایق روز جهانی مبارزه با فساد این یادداشت را تقدیم میکنم، با این باور که فساد مانند موریانه پایههای اقتصاد، فرهنگ، عدالت و انسانیتمان را خورده است و تکانی کافیست که واژگونمان کند. در این یادداشت بر آنم که به ریشههای فساد برخاسته از فرهنگ و روشهایمان نقبی بزنم.
نبود شایسته سالاری: ما هنوز در شرایطی قرار داریم که اولاٌ حلقه مدیریتهای مهم کشور بسیار تنگ و بسته است و ثانیاٌ انتخاب «مدیران شایسته» جای خود را به انتخاب «مریدان وابسته» داده است. یعنی نه آنکه بیشترین تخصص و کارامدی را دارد، بلکه آنکه بیشترین میزان ارادت و بلهگویی را در کارنامه خود دارد شانس انتخاب مییابد.
درزگیری: کمتر پیش میآید که فساد رخ داده در یک سازمان به محض کشف، آشکار شود. تلاش مدیران آن مجموعه برای لاپوشانی، که به زعم ایشان برای حفظ آبروی سازمان انجام میشود، باعث میشود سوء ظن ذینفعان بیرونی، از شخص به سازمان تغییر یابد و لذا زمانی موضوع اعلان میشود که دیگر شایعات و اخبار غیررسمی همه جا را پرکرده است و درجه مقبولیت و اعتماد به آن سازمان به شدت کاهش یافته است.
آسیب پذیری افشاگران: در کشورهای پیشرو در زمینه مبارزه با فساد، برای افشاگران فساد و سوء استفاده از قدرت (Whistleblowers) مصونیتهای قضایی و حمایتهای حقوقی پیش بینی شده است. اما در کشور ما افشاگران بسیار آسیب پذیرند و بارها دیده شده است که پایشان به دادگاه کشیده میشود و محکومیتهایی هم میگیرند.
فرهنگ محرمانگی: درجه محرمانگی فرایندها و اقدامات اداری در کشور ما بسیار بالاست. برای مدیران ما عادت شده است که روی هر نامه کم اهمیتی مهر محرمانه بزنند و آن را از جریان عادی مکاتبات خارج و فرصت گردش آزاد اطلاعات را مختل کنند. به همین جهت ناکارآمدیها و تصمیمگیریهای غلط، تبعیضها، سوء استفادهها و تبانیها زیرمهرهای محرمانه پنهان میمانند.
فرد محوری بجای فرایند محوری: در نظام اداری و قضایی کشور ما افراد بیش از اندازه مهم و مؤثرند. در ادارات و دادگاهها قدرت یک کارشناس، ممیز، مسئول دفتر، بازپرس و مانند اینها در اثرگذاری بر فرایند یک کار بسیار بالاست. او میتواند کاری را در چند دقیقه انجام دهد یا آنرا چند ماه به عقب بیاندازد و این تفاوت آشکار در زمان، در هیچ جای فرایند کار قابلیت رصدکردن یا جلوگیری خودکار ندارد. شیوه توزیع وظائف به گونه ایست که کارشکنیها در جایی از فرایند سازمانی بیرون نمیزند تا ایراد آشکار شود و لذا فرد فاسد با آسودگی خاطر حکومت خود مختار راه میاندازد.
بیتوجهی به دولت الکترونیک: استقرار خدمات دولت الکترونیک در نظام اداری و قضایی کشور بسیار با کندی پیش میرود و ایران جایگاه ضعیفی از حیث دولت الکترونیک در منطقه و دنیا دارد. در استقرار دولت الکترونیک از تجربیات دنیا استفاده نمیکنیم و چرخ را از نو اختراع میکنیم. همچنین همکاری بین دستگاهی بسیار ضعیف است و هر سازمانی ساز خودش را میزند و لذا در صورت الکترونیکی شدن خدمات آنها، کار جزیرهای باعث باز ماندن مجاری سوء استفاده خواهد شد.
شفافیت، مرگ برای همسایه: مسئولان مدام دم از ضرورت ایجاد شفافیت در کشور میزنند. اما گویی این سخن را برای دیگران میگویند. هیچ مسئولی از خود و سازمان تحت تصدی خود شروع نمیکند. بسیاری از سازمانها و مجموعههای عمومی غیردولتی به دنبال معافیت از اجرای تکالیف شفافیت به مقامات عالیه کشور متوسل میشوند و اکثراٌ هم موفق میشوند. بخش عمدهای از شرکتهای بخش عمومی مالیات نمیدهند، درآمد نفت کشور و خرجکرد آن شفاف نیست، وامهای کلان مخفی نگه داشته میشود، رسیدگیهای مهم قضایی غیرعلنی انجام میشود و…
سفارش: متأسفانه و صد متأسفانه سفارش کردن در فرهنگ ما هیچ قبحی ندارد و تبدیل به یک رفتار عادی و بلکه موجه شده است. افراد برای راه افتادن کارشان مرتباٌ متوسل به وکیل و وزیر و حاج آقا و دکتر و و و میشوند و ایشان هم بسادگی تلفن را برمیدارند یا دست خطی مینویسند و به فلان مسئول توصیه و سفارش میکنند که «کار این دوست محترم را راه بیاندازند.» و این چنین حق ناحق، الویتها باطل و مقررات زائل میشوند.
نکات بالا مشتی از خروار بودند و هزارتوی فساد جای بحث و نقد بسیار دارد. آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد این است که فساد گندی است که بر آب راکد میروید. اقتصادی که در خود مانده است، جامعهای که در خود گرفتار است، سیاستی که به خود مشغول است، همه اینها زمین را برای رویش گیاه هرز فساد مستعد میکنند. دولت، قوه قضائیه و مجلس باید روشهایشان را تغییر دهند. روشهای کنونی آنها را به خود مشغول و فرصت و قدرت تحول را از ایشان سلب کرده است. علاج فساد در تغییر است. در مبارزه با فساد هم باید شکست را بپذیریم و از نو آغاز کنیم.