میبویم گیسوانت را تا فرشتهها حسودی کنند. شانه میزنم موهایت را تا حوریها سرک بکشند. از بهشت برای تماشا شعر میگویم برای تو تا کلمات کیف کنند، مست شوند، بمیرند…(مصطفی مستور)
امروز برایشان دشوارترین، پرزحمتترین و حتی حساسترین مرحله کار است؛ یعنی برداشت گلهای زعفرانی که عمرشان را برایشان گذاشتهاند. امروز آمدهاند گلهای بنفش زعفرانی را بچینند و کمی بعد کلاله را از گل جدا کنند. خیلی باید عجله کنند چون عمر گلها ۳ تا ۴ روز بیشتر نیست و اگر به موقع برداشت نشوند از بین خواهند رفت.
این قصهی بیشتر اهالی روستای «وامنان» قطب طلای سرخ استان گلستان است؛ روستایی که کشاورزانش 400 هکتار زعفران در آن کاشتهاند.
«حاجمحمد» و «گلصنم خانم» امروز صبح زود، قبل از طلوع آفتاب آمدهاند تا با دقت و ظرافت گلهای زعفرانیشان را بچینند و قبل از اینکه گلها فاسد شوند، آنها را بشکافند و کلاله و خامه را از هم جدا کنند؛ کلالههایی که همان سرگل زعفران هستند.
ساعتها دارند کار میکنند و خستهاند اما این اصلا دلیل نمیشود که «حاج محمد» لابلای کارهایش، گلهای بنفش زعفران را به ریسه نکشد و با ارزشترین گردنبند دنیا را برای «گلصنم خانم» درست نکند.
شاید «حاجمحمد» بلد نباشد عاشقانهترین جملات جهان را به زبان بیاورد و تقدیم «گلصنم خانم» کند اما خیلی خوب بلد است، خستگی زنی را که گوشه زمین نشسته و نفسی تازه میکند با زیباترین گردنبند جهان در بیاورد و هر دوتایشان برای دوربین عکاس ژست بگیرند و لبخندی برخاسته از ته قلبشان بزنند.
این تصویر آبان ماه امسال توسط محمد قجر (عکاس ایسنا) در روستای وامنان واقع در استان گلستان ثبت شده است.