غلامرضا کیامهر|
یکی از اعضای محترم شورای شهر پنجم تهران که گویا در شورای شهر چهارم هم عضویت داشتهاند، به تازگی به کشف بزرگی دست یافته و گفتهاند که قیمت واقعی بلیت مترو 10 هزار تومان است. ایشان به این هم بسنده نکرده و اضافه کردهاند کسانی که در تهران زندگی میکنند باید هزینه زندگی در این شهر را بپردازند. به احتمال قریب به یقین منظور ایشان هزینههای سنگینی است که شهرداری و شورای شهر دارند صورتحساب آن را برای شهروندان تهرانی آماده میکنند. صحبتهای این چهره (اصلاحطلب) شورای شهر، اظهارات شهردار جنجالی و خبرساز دهه 70 دوره دولت سازندگی را در ذهن شهروندان تهرانی تداعی میکند که گفته بود هزینه زندگی در تهران را باید به قدری افزایش دهیم که خانوادههای دارای درآمد کمتر از ماهی 300 هزارتومان نتوانند در تهران زندگی کنند. تعیین رقم 300 هزارتومان درآمد ماهانه برای ادامه زندگی در تهران در آن زمان در حالی بود که میانگین درآمد ماهانه طبقه متوسط از حدود 150 هزارتومان تجاوز نمیکرد که خود این موضوع حکایت از نگاه اشرافی آن شهردار نسبت به وضعیت اقتصادی شهروندان تهرانی داشت.
از شگفتیهای روزگار آنکه همان شهرداری که میخواست با سنگین کردن هزینه زندگی در تهران، به زعم خود از مهاجرت ساکنان سایر شهرهای کشور به تهران جلوگیری کند، با بدعتگذاری سیاست تراکمفروشی بیحساب و کتاب در شهرداری تهران و دادن اجازه بلندمرتبهسازی در معابر کمعرض، زمینه را برای هجوم شهروندان شهرستانها به تهران و آمادهسازی شرایط برای رشد شتابان جمعیت تهران را فراهم ساخت. متاسفانه سیاستهای تراکمفروشی بیضابطه آن شهردار در دوره شهرداران خلف او نیز ادامه یافت که حاصل آن رسیدن جمعیت روزانه تهران به مرز 15، 16 میلیون نفر و گسترش بیسابقه حاشیهنشینی در تهران، آلودگی هوای این شهر در بیشتر ایام سال و ترافیک نابسامان و در هم ریخته آن است. حالا در چنین شرایط و اوضاع و احوالی، میشنویم که عضو شورای شهر متصف به صفت اصلاحطلبی با نادیده گرفتن انبوه مشکلات و مصائبی که جان شهروندان تهرانی را به لب رسانده است و با نادیده گرفتن فقر و گرفتاریهای معیشتی اکثر شهروندان تهرانی که نمادی از فقر اکثریت جمعیت کشور هستند، به جای دادن مژدهای امیدبخش به مردم، برای قیمت بلیت مترو پایتخت، مترویی که به دلیل کمبود شدید واگن در اغلب ساعات شبانهروز به جای قاتق نان، به قاتل جان مسافران تبدیل شده است، نسخه 10 هزارتومانی مینویسد و به این هم اکتفا نکرده و با بیان اینکه کسی که در تهران زندگی میکند، باید هزینه آن را هم بپردازد، خاطره تلخ گفتههای شهردار دولت سازندگی را در اذهان شهروندان تهرانی زنده میکند.
ایشان و به احتمال زیاد دیگر همکاران ایشان در شورای شهر گویا هرگز به این واقعیت نیندیشیدهاند که تهران یک ایرانشهر و شهری متعلق به همه ایرانیان است که تحت تاثیر نظام اداری، سیاسی متمرکز، تمام راههای تصمیمگیریهای کلان اجرایی کشور به این شهر ختم میشود و همین نظام متمرکز تهران را به طرف مراجعه تمام شهروندان ایرانی تبدیل کرده است؛ تمرکزی که نه تنها مزیتی برای تهران و شهروندان تهرانی به حساب نمیآید که به عامل سلب آرامش روحی و روانی، گرانی شدید هزینه زندگی و مسکن و انواع عوارض سوء اجتماعی برای شهروندان تهرانی تبدیل شده است و به همین سبب به دور از منطق و انصاف است که انتظار داشته باشیم تمامی هزینههای سنگین نگهداری این ایرانشهر را فقط شهروندان تهرانی بپردازند.
این همه وزارتخانه و سازمانهای لشکری و کشوری و کارکنان و خانوادههای آنها که در تهران مستقر هستند و به مردم سراسر کشور خدمترسانی میکنند، این همه سفارتخانه و نمایندگی سیاسی خارجی و کارکنان و خانوادههای آنان که شان حضور آنها در تهران صرفا به شهروندان تهرانی مربوط نمیشود اما به کلیه خدمات شهری نیاز دارند. این همه دانشگاه و مراکز عالی آموزشی و این همه بیمارستان و مراکز درمانی مستقر در تهران که درصد بالایی از دانشجویان و مراجعان و بیماران آنها را شهروندان شهرستانی تشکیل میدهند و در مدت اقامت در ایرانشهر تهران به انواع و اقسام خدمات شهری و وسایل حملونقل عمومی نیاز دارند، قوه قانونگذاری و نمایندگان این قوه که برای تمامی شهروندان ایرانی قانون وضع میکنند، قوه مجریه و قضاییه مستقر در تهران که شان حضور و خدمات آنها به مردم سراسر کشور مربوط میشود و تامین خدمات شهری مورد نیاز آنها مستلزم هزینههای سنگین است، مهمترین گواه بر ماهیت ایرانشهری تهران است و همین ماهیت ایجاب میکند که سهم قابل توجهی از هزینههای این ایرانشهر یا از سوی دولت یا از محل درآمد شهرداریهای سراسر کشور تامین شود. اما جای نهایت تاسف است که میبینیم این واقعیتهای هزینهتراش از چشم عضو شورای شهر پنجم پنهان مانده و از مردم تهران میخواهند هم کرایه 10 هزارتومانی برای استفاده از خطوط مترو بپردازند و هم بار سنگین تامین هزینههای نگهداری تهران را بر دوش بکشند. این خیلی دردناک است که مشاهده میکنیم با گذشت نزدیک به دوسال از تشکیل شورای شهر پنجم هنوز هم کوچکترین قدمی از سوی این شورا و شهردار منتخب آن در جهت برآورده ساختن مطالبات حداقلی شهروندان تهرانی که تغییر چهره زمخت و خاکستری شهر، بهسازی پیادهروهایی که حتی عابران بدون معلولیت جسمی به راحتی قادر به عبور بیخطر از آنها نیستند، اصلاح وضعیت بسیار اسفبار خطوط اتوبوسرانی و از رده خارج کردن اتوبوسهای فرسوده و ناایمن، افزایش تعداد واگنهای خطوط مترو و تکمیل پروژههای عمرانی نیمهتمام است برداشته نشده است. در این مدت حتی در مورد خدمات ابتدایی نظیر تجدید خطکشی معابر و تقاطعهای محل عبور عابران پیاده اقدامی انجام نشده و هنوز بسیاری از محلههای مناطق مختلف شهرداری که دور از چشم مقامات بلندپایه کشور قرار دارند از حداقل خدمات شهری بهرهمند نیستند و هنوز بیشتر وقت جلسات شورای شهر به بگومگوهایی که دردی از دردهای بیشمار تهران دوا نمیکند، سپری میشود و بدتر از همه اینکه بعد از گذشت دوسال هنوز ساکنان محلهها و مناطق بالا و پایین تهران شناختی از اعضای شورای شهر خود که فقط در روز رایگیری سال 96 اسامی آنها را به صندوقهای رای انداختند، پیدا نکردهاند. ای کاش اعضای شورای شهر پنجم با همان سرعتی که در روزهای اول ورود به شورا نسبت به تصویب بودجه خرید خودرو برای خود اقدام کردند، برای برآورده ساختن مطالبات شهروندان و رفع انبوه کموکاستیها و نابسامانیهای کلانشهر تهران هم دست به اقدام میزدند. ای کاش عضو محترم شورای شهر به جای تعیین قیمت 10 هزارتومانی برای مترو که میتواند افزایش نجومی کرایه تاکسی و دیگر وسایل حمل و نقل عمومی تهران و حتی دیگر کلانشهرها را به همراه داشته باشد، خود و دیگر همکارانشان کمی وقت خود را صرف شناخت بهتر محلههای تهران، وضعیت زندگی شهروندان و مطالبات حداقلی آنها میکردند و ای کاش اعضای محترم شورای شهر و شهردار منتخب آنها خود را موظف میکردند با خطوط مترو یا اتوبوسهای قراضه فاصله منزل تا شورای شهر را طی کنند و خیلی ای کاشهای دیگر!