علی علیزاده|
کارشناس بازار سرمایه
بررسی آماری عملکرد بازار سهام در 4 ماه ابتدایی سال 98 نشان از آن دارد که شاخص کل هموزن با بازدهی 83 درصدی دارای بیشترین بازدهی و بعد از آن به ترتیب شاخص کل با 6/ 41 درصد و شاخص 30 شرکت بزرگ بورس اوراق بهادار تهران با 24 درصد بازدهی همراه بودهاند. به این ترتیب شرکتهای کوچک در 4 ماه ابتدایی سال بیشترین بازدهی و شرکتهای بزرگ بازار کمترین بازدهی را به ثبت رساندهاند.
به عبارت دقیقتر از ابتدای سال، سهام شرکتهای بنیادی و بزرگ بازار بهصورت نرمال و با شیب خیلی کم رشد کردند که بازدهی شاخص کل و شاخص کل 30 شرکت بزرگ تاکیدی بر این مطلب است. در حالی که رشد شاخص کل هموزن که نماینده کلیت سهام معامله شده بازار است بسیار بیشتر از نوسان شاخص کل و شاخص 30 شرکت بزرگ بازار بوده است. از دلایل رشد بورس اوراق بهادار تهران در 4 ماه ابتدای سال میتوان به افزایش سودآوری شرکتها اشاره کرد که بخشی از آن ناشی از افزایش قیمت دلار نیمایی برای فروش محصولات صادراتی شرکتها و مبنا قرارگرفتن آن در تعیین قیمت پایه کالاها در بورس کالا و قسمتی هم ناشی از تثبیت و افزایش قیمتهای جهانی بوده است. از سوی دیگر بحث ارزش جایگزینی شرکتها، تطابق ارزش بنگاهها با نرخ ارز، تجدید ارزیابی داراییها، معافیت مالیاتی ناشی از آن و گزارشهای مناسب سال 97 شرکتها به همراه گزارشهای ماهانه مطلوب شرکتها از لحاظ تناژ فروش داخلی و صادراتی و افزایش نرخهای مناسب در این گزارشها از دیگر موارد تاثیرگذار بر رشد مولفههای بورسی در مدت اخیر بوده است.
همانطور که عنوان شد در 4 ماه ابتدایی سال 98 بازده شرکتهای کوچک از بازده شرکتهای بزرگ بازار بیشتر بوده است. یکی از عوامل موثر در افزایش بازده این بنگاهها را میتوان بحث ارزش جایگزینی شرکتها و تطابق ارزش آنها با افزایش نرخ دلار و همچنین قانون معافیت مالیاتی تجدید ارزیابی داراییها دانست. در همین راستا از دیگر دلایل عمده اقبال به سهام کوچک همچنان که در بورسهای سایر کشورها هم وجود دارد، اثر اندازه شرکت (Market Equity) یا (Firm Size) است. مفهوم اندازه شرکت به این معنی است که شرکتهایی که ارزش بازار کمتری دارند و از نظر اندازه کوچکتر هستند، بازده بالاتری در مقایسه با شرکتهایی با Market Cap بالا دارند. در سالهای قبل این مفهوم در بازار سرمایه کشور و در میان شرکتها وجود داشته و همیشه شرکتهای کوچکتر رشد بیشتری را تجربه کردهاند. بهطوریکه سهام بنیادی و بزرگ نهایت روی ارزش ذاتی و کمی بالاتر معامله میشدند.
همچنان که میدانیم غالبا شرکتهای با سرمایه پایینتر به دلیل تعداد سهام کمتر، قابلیت نوسان بیشتری دارند و ترجیح سرمایهگذاران این است که فعالیت بیشتری در این نوع شرکتها داشته باشند و اصطلاحا در آن نماد سفتهبازی کنند. چرا که شرکتهای با سرمایه بیشتر به دلیل داشتن سهامداران متعدد و عدم امکان هماهنگی با سهامدار عمده و عرضه سهم در رشد قیمتی، قابلیت فراوانی برای افزایش قیمت و سفتهبازی (Speculating) سهام ندارند. در نتیجه سفتهبازان به این گونه از سهمهای کوچک وارد شده و بهدنبال افزایش بازدهی در کمترین زمان هستند. متاسفانه در دوره 4 ماهه اخیر حجم معاملات در سهام بزرگ و بنیادی بازار ضعیف، ولی در سهام کوچک بیشتر بوده که این نشان از عدم کارآیی بازار است. بنابراین بازار در این دوره زمانی 4 ماهه بیشتر متمایل به سهام کوچک شده و قیمتهای این دسته از سهام چند برابر شدهاند و برخی از سهام شرکتهای کوچک بهخصوص در بازار پایه فرابورس و فرابورس دچار حباب قیمتی شده و از ارزش ذاتی خود بسیار فاصله گرفتند.
این در حالی است که سهام شرکتهای بنیادی دارای رشد چندانی نبوده که این امر سبب ایجاد افزایش گپ مارکت بازار شرکتهای کوچک و بزرگ شده است. همانطور که عنوان شد یکی از دلایل توجه به سهمهای کوچک و بهخصوص بازار پایه، فراهم بودن شرایط سفتهبازی در این بازار است. همچنین از آنجا که در این بازار دامنه نوسان و حجم مبنا وجود نداشته و شرکتها بیشتر با نوسان 10 درصدی معامله میشوند، نظارت کافی از سوی سازمان بورس نیز بر آنها اعمال نمیشود. لذا یکی از اشکالات وارد شده به سازمان بورس اوراق بهادار این است که متاسفانه شرکتهای بزرگ و بنیادی بازار که عمدتا در بازار اول و دوم بورس تهران حضور دارند، دارای دامنه نوسان پایین و حجم مبنا بوده، در صورتیکه شرکتهای بازار پایه با کمترین شفافیت اطلاعاتی، از این محدودیتها برخوردار نیستند. بنابراین توصیه میشود، در دستورالعمل انجام معاملات در بورس تهران و فرابورس ایران تغییرات مثبتی به نفع شرکتهای بزرگ و بنیادی بازار در زمینه با دامنه نوسان، حجم مبنا و… صورت گیرد.