حسين سلاح ورزى|
وقتی بحرانی در نظامهای اقتصادی،اجتماعی یا سیاسی بروز می کند که بواسطه آن،چشم انداز تولید و تجارت تیره و تار می شود، مردم برای محافظت از ارزش اموالشان به سراغ “دارایی های پناهگاهی” می روند. مثلا طلا. این اتفاق وقتی در کشورهای در حال توسعه روی می دهد، سیاستمداران و همزبان و همراه با آنان گروهی از مردم، فریاد بر می دارند که طلا نخرید یا ( مثلا در مورد مشکلات اخیر ایران) دلار ذخیره نکنید. چرا؟ چون به اقتصاد ملی آسیب می زند.
این درک وارونه علت و معلول است! چون مردم دلار و طلا می خرند اقتصاد ملی صدمه نمی بیند، چون چشم انداز اقتصاد ملی تیره و تار است، مردم دلار و طلا می خرند.
در نتیجه وقتی قیمت دارایی های مالی ایمن، همچون طلا،افزایش می یابد و تقاضا برای آن رشد چشمگیری می کند،نه فقط تک تک اشخاص در حال حفاظت از دارایی خود هستند،بلکه همزمان خرد جمعی از طریق بازار به سیاستگذار علامت می دهد که:
برادر من!این ره که تو می روی به ترکستان است.
این بهترین خدمتی است که جامعه می تواند به سیاستگذارانش بکند، بهره مند ساختن شان از خرد جمعی جامعه در پیش بینی آینده!
اگر سیاستگذار نمی تواند یا نمیخواهد صدای بازار و مردم را بشنود،این دیگر گناه خریدار طلا و ارز نیست!