یکی از روزنامهها تیتر زده بود یارانه به شرط فقر! تصور کنید همینجوری برای زندگی عادی و ادامه حیات نیاز به یه تسهیلاتی داریم به اسم یارانه. حالا شرط اعطای این تسهیلات اینه که فقیر باشی. کاش واسه این آقایونِ همیشه در صحنه وام و تسهیلات هم تبصره میذاشتن که اگه فقیر نیستن، میتونن با آوردن چند تا ضامن فقیر یارانه رو بگیرن. بعد سوالم اینه که برای دریافت یارانه باید بریم اثبات کنیم فقیریم؟ احتمالا از این به بعد باید با پیرهن پاره و موهای چرب برای دریافت چیزی مراجعه و سرمون رو کج کنیم.
تازه اینها اول مسیره؛ در ادامه خیلیها تلاش شبانه روزی میکنن که فقیر بشن. یعنی ممکنه رشتههای دانشگاهیش بیاد. مثلا میشنویم که یارو لیسانس فقیری خونده یا برید کنار مهندس بدبخت اومد یا فلانی دمش گرم دکتری فلاکت داره. اونایی هم که رشته «طبقه متوسط» قبول شدن خالی میبندن میگن ما بد انتخاب رشته کردیم وگرنه «فقر شریف» میآوردیم. یه عده هم که از اول اهل درس نبودن چند سال میرن سر چهارراه شاگردی تا یواش یواش اوستا بشن و بیان یارانهشون رو بگیرن. یه سازمانی هم تاسیس میشه به نام سحافج (سازمان حمایت از فقر جامعه)؛ یه سری دلسوز هم میشینن پشت میز و ثروت بیهوده مردم رو پیش خودشون نگه میدارن تا هموطنانمون بتونن حس قشنگ فقر رو لمس کنن. این وسط منم به نون و نوایی میرسم و بالاخره سر و سامون میگیرم. مثلا میرم خواستگاری، مادر دختره میپرسه: آقا دوماد چیکاره هستن؟ بابام میگه: هیچی بیکاره طنز مینویسه! دوباره میپرسن: خونه و ماشین چی؟ بابام میگه: هیچی هیچی خودش هست و همین یه جفت دست و پا. البته یه آب باریکهای از نوشتههاش میگیره ولی خب ما زیر پر و بالشو میگیریم ایشالا به زودی کاملا فقیر میشه. صدای اونوریا: پس مبارررکه…
منبع:قانون- محمدامین فرشادمهر